سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

پدر جان

وقتی روزهای ماه صفر با گذارشان ما را به اربعین سید و مولایمان حضرت امام حسین (ع) نزدیک می کنند ، دوباره زخم دیر پا ولی تازه ی نبودنت در دلم به خون می نشیند و آتش حرمان از سایه بلند و پر مهرت جانم را به آتش می کشد .

یادم نمی رود ظهر قبل از اربعینی را که صدای سفیر گلوله با فریادهای عزادارانی که برای اقامه عزای خاندان عصمت(ع) در منزلمان اجتماع کرده بودند در هم آمیخت . فراموش نمی کنم دستهای سرخ مردمی را که با خون تو رنگ گرفته بود . از خاطرم نمی رود که مادرم در وسط حیات خانه مان که آنروز با پارچه های سیاه و پرچم های سرخ و سبز ، حسینیه شده بود ، از پا درآمده و نا باورانه صحنه دیدار پیکر در خون نشسته ات را مرور می کرد . یادم نمی رود که حسرت آخرین دیدارت را مردم بر دلم نشاندند وقتی نگذاشتند از خانه بیرون بیایم و جسم به خون تپیده ات را ببینم .

می خواهم برای آنان که نمی شناسندت ، تو را خیلی کوتاه معرفی کنم . متولد 1305 بودی ، وقتی به حوزه آمدی نوجوانی نو بالغ بودی که تشنه دانستن و آموختن بود . در حلقه درس آیت الله بروجردی سطوح عالی حوزه را می آموختی که شوق خدمت به محرومان و تبلیغ دین خدا ، تو را به تهران کشاند. محروم ترین مناطق تهرانِ آنروز محل خدمت تو شد . سه مسجد با تلاش تو قد کشید و بالید و صدها نمازگزار در هر مسجدی نمازشان را به تو اقتدا کردند . مراکز توانبخشی و خدمات عمومی متعددی به دست تو ساخته شد که برخی از آنها هنوز هم نام تو را بر خود دارند .

وقت مبارزه با طاغوت پهلوی در کنار فدائیان اسلام و شهید اندرزگو ، مرد میدان بودی . آنقدر بی ادعا و گمنام که حتی ما هم سابقه بودنت را بعد از شهادتت از زبان یارانت شنیدیم . بارها دستگیر شدی و به فضل خدا نجات یافتی . هر کجا که بودی کسی جز صداقت ، سلامت و خدمت از تو ندید . چه در مکه مکرمه ، چه کربلا و نجف و چه در جای جای ایران .

وقتی انقلاب پیروز شد تو فقط یک سِمَت داشتی ، امام جماعت مسجد فاطمیه (س) . مسجدی که در فلکه سوم خزانه بخارایی امروز (فرح آباد آن روزها) هنوز هم با نام تو به خویش می بالد . یکی از همان سه مسجدی که به همت تو بنا شده بود و بدل به بزرگترین مرکز حمایت از محرومین در منطقه و هسته اصلی فعالیتهای فرهنگی و انقلابی شده بود .

با پیروزی انقلاب ، آنان که تو را می شناختند به سراغت آمدند که امروز وظیفه داری وارد میدان مسئولیت شوی . ساده و بی تکلّف پذیرفتی و شدی مسئول ستاد 2 منطقه 13 کمیته های انقلاب اسلامی در همان منطقه خزانه . سوار بر همان پیکان جوانان مدل 52 که سالهای قبل انقلاب با قسط و قرض خریده بودی . در برابر فشار مسئولین برای داشتن خودروی ضد گلوله و محافظ ، مقاومت می کردی که نمی خواهم بچه های مردم را هم با خودم به کشتن بدهم . برادر بزرگم سید مهدی به اصرار خودش و موافقت نهایی تو و مسئولین کمیته ، شد راننده و محافظت تا اگر کسی قرار است با تو کشته شود فرزند خودت باشد .

بعد از شهادتت وقتی حکم مأموریت منافقان را که برای ترور تو صادر شده بود خواندیم فهمیدیم که تو مسئول کمیته امور صنفی ، مسئول جهاد سازندگی همان منطقه و مسئول جامعه روحانیت شرق تهران هم بودی اما باز هم ساده و بی ادعا . منافقین تو را بهتر از ما شناخته بودند .

علاوه بر همه شایعاتی که درباره ات رواج داده بودند که چگونه بیت المال را برای خودت درو می کنی و چند تا خانه آنچنانی داری و ... تا شخصیتت را ترور کنند ، چندین بار توسط آنها تهدید شدی ، کتک خوردی ، و تا مرز شهادت مورد تعقیب قرار گرفتی . یادت هست آن دفعه ای که من هم همراه تو بودم و آن مرد مسلح را روبروی ماشین دیدم و تو مرا در دستهایت مخفی کردی که اگر تیری می‌ آید به من آسیب نزند ؟ یادم هست که برادرم سید مهدی یک دستش به فرمان بود و دست دیگرش به اسلحه اش و می کوشید تا ما را از آن مهلکه نجات دهد و این فقط یک بار از آن چند بار بود .

اما آخرین بار که تو را دیدم صبح قبل از اربعین حسینی در مرداد ماه سال 60 بود . همان وقت که 30 سال بود خانه مان را از روزهای قبلش تا روز رحلت پیامبر و شهادت امام مجتبی (ع) حسینیه می کردی ، سینی چای به دست داشتی و لبخند بر لب و از میهمانان سوگوار مجلس خاندان پیامبر (ع) پذیرایی می کردی . ساعت تقریباً 11 صبح بود که مادر ، مرا برای آوردن ذغال منقل چای به انباری طبقه بالای خانه فرستاد و صدای سفیر گلوله و فریاد زن و مرد عزادار مرا به پائین کشید .

 

آمدم تا خودم را در کوچه به تو برسانم اما نگذاشتند . خواستم تا برای بار آخر چهره مهربانت را ببینم اما مردم از سر مهربانی ، حسرتش را بر دلم گذاشتند . می گفتند که منافق ضارب را دیده اند که کنار تو آمده و به بهانه دادن نامه گروهی از مستضعفین که تو خودت را وقف آنان کرده بودی ، تو را به سمت خلوت کوچه کشیده و در یک لحظه سلاح کمری اش را به سمت مغزت نشانه رفته و تنها با یک گلوله کار را تمام کرده بود .

یادم هست که در مراسمهای مختلف بعد از شهادتت آیت الله مهدوی کنی که آن روزها مسئول کل کمیته های انقلاب اسلامی بود ، مرحوم شهید آیت الله حکیم و حجت الاسلام ناطق نوری و بسیاری از افراد بزرگ کشور حضور پیدا کرده بودند .

امسال 28 سال از آن روزها می گذرد اما هنوز زخم هجرانت بر جگر ما تازه مانده است . پدر جان در این غربت زمانه با تو حرفها و درد دلها دارم که فقط با تو و در کنار مزار نورانیت واگویه خواهم کرد. جایی که هیچ کس متهمم نکند و به باد بد و بیراه و ناسزا نگیرد و آبرو را بازیجه نداند. برایم چاه می شوی ؟

روحت شاد و دعای مستجابت با همه ملت ایران همراه باد .

پدر عزیزم شادم که نام زیبای تو  و یادت مصداق کامل ( ختامه مسک ) این دفتر بود .

جهت اطلاع همه دوستان به عرض می رسانم این وبلاگ از این تاریخ غیر فعال خواهد بود و به روز نخواهد شد و از این پس منم و  (امت مظلوم) .

به اطلاع می رسانم که وبلاگ ( امت مظلوم ) پایگاه نشر و ترویج اندیشه و سیره شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی ( قدس سره ) از هم اکنون بر روی سرویس وردپرس با آدرس http://ommatemazloum.wordpress.com/قابل دسترسی است .


حق است کلام مولای متقیان علی (ع) در خطبه 127 نهج البلاغه که فرمود :

و به زودى دو دسته به خاطر من تباه شود: دوستى که کار را به افراط کشاند، و محبّت او را به راه غیر حق براند، و آن که در بغض اندازه نگاه ندارد، و بغضش او را به راهى که راست نیست در آرد. حال آن دسته در باره من نیکوست، که راه میانه را پوید و از افراط و تفریط دورى جوید. همراه آنان روید، و با اکثریت همداستان شوید، که دست خدا همراه جماعت است، و از تفرقه بپرهیزید که موجب آفت است. آن که از جمع مسلمانان به یک سو شود، بهره شیطان است، چنانکه گوسفند چون از گلّه دور ماند نصیب گرگ بیابان است.

درست می گفت شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی (قدس الله نفسه ) وقتی در خطبه های پیش از نماز جمعه مورخ  4 / 8 / 58 می گفت :

آراء و نظرات ، نباید به عقده بدل شود

و سر آخر حق داشت آنکه می گفت :

سکوت سرشار از ناگفته هاست

آنچه گفتنی بود گفته ام

تا شاید وقتی دیگر ...

 


بر اساس ( الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل ) آیه 119 سوره بقره یعنی (فتنه‏گرى سخت‏تر و فسادش بیشتر از جنگ و کشتار است) و نیز ( وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ) آیه 217سوره بقره یعنی (فتنه‏گرى، فساد انگیزتر از قتل است) فتنه آنچنان سهمگین است که گناه قتل و کشتار با همه عظمتش در برابر آن کوچک می نماید چرا که فتنه سبب قتل و کشتار می شود و نا گفته پیداست که مرتبه علّت از مرتبه معلول برتر است .

 به فضل خدا حماسه عاشورائیان در این ایّام خط فاصله میان جبهه مخالفان اسلام و نظام اسلامی را از نیروهای معتقد به اسلام و نظام اسلامی آشکار کرد و قلب فتنه ضد اسلامی دشمنان را نشانه رفت تا پاک و ناپاک را از هم جدا کند ( لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّب ) آیه 37 سوره انفال و عقلای از مسئولین نظام هم زبان با مراجع عظام و در رأس آنها رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظله) ،‌ حساب معترضین را از آشوب گران فتنه گر ، خاصّه فاجعه سازان و هتاکان روز عاشورای حسینی جدا دانستند . اگر چه سران جنبش سبز هنوز توقع به جای رهبری معظم انقلاب ، مراجع تقلید و آحاد ملت ایران مبنی بر اعلام محکومیت فتنه روز عاشورا و اعلام برائت از اعمال آنان را بر آورده نکرده اند و از این بابت جداً مستحق ملامت هستند و اگر چنین نکنند مستحق برائت ، اما بدنه انقلابی تمام احزاب و جریانهای سیاسی داخل نظام اعم از اصول گرا و اصلاح طلبان معتدل ، در راهپیمایی عاشورائیان امسال همسویی شان با کلیّت نظام اسلامی و اصل ولایت فقیه و رهبری معظم انقلاب را نشان دادند . اینک فرصت خوبی است تا تمام علاقه مندان به اسلام و نظام اسلامی عزمشان را در ایجاد وحدت و همدلی میان تمام افراد و جریانهای داخل نظام جزم کنند .

یکی از مسائل مهمی که اهتمام به آن می تواند ضمن شکستن شاخ فتنه و بستن دهان های یاوه گو ، بسیاری از سؤالها را پاسخ گوید و توطئه های تفرقه افکنان را نقش بر آب کرده ، اعتماد به نیروهای امنیتی و سیستم قضائی کشور را بیش از گذشته به ارمغان آورد ، روشن شدن تکلیف مقصرین ، ضاربین ، قاتلین ، مقتولین و مصدومین حوادث این چند ماهه است .

روشن شدن ماجرای حمله لباس شخصی ها به خوابگاه دانشجویی ، ضرب و شتم معترضین و رسیدگی دقیق به پرونده کشته شدگان این ایام از همین زمره است . متاسفانه علی رغم خواسته مقام معظم رهبری (دام ظله) سکوت طولانی مدت مسئولین انتظامی و قضایی کشور در این موارد ، نه تنها کمکی به حل شبهات پیرامون آن نکرده است بلکه موجب دامن زدن به گمانه زنی های متفاوتی از سوی گروه های مختلف در دو سوی نزاع شده و از همه بدتر آنکه این سکوت طولانی موجب سوء استفاده رسانه های بیگانه و عده ای اغفال شده سیستم پروپاگاندای خبری آنها در داخل ، بر علیه جمهوری اسلامی شده است .

آنچه در این جا ، محل طرح است دو مسئله است . اول این که بسیاری از مصدومین این حوادث به شکلی ظالمانه و غیر شرعی مورد صدمه قرار گرفته اند . رفتاری خارج از چهار چوبه های شرعی و قانونی که علاوه بر آنکه اندک دانشی نسبت به اصول اسلامی و شرعی به ناروا بودن آنها گواهی می دهد ، مورد نهی صریح رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفتند به نحوی که منجر به تعطیلی بازداشتگاه کهریزک به دستور ایشان شد . کشته شدگان این حوادث نیز از این مقوله خارج نیستند .

جائی که پرونده خانم مروه شربینی معروف به شهیده حجاب در کمتر از 2 ماه مورد بررسی قرار می گیرد و قاتل مشخص و محکوم می شود ، نا معلوم بودن تکلیف آمران خود سر ضرب و شتم های کهریزک و مقتولان آن ، لباس شخصی های افراطی که همواره از سوی مسئولین انتظامی متهم به دخالت در کار نیروی پلیس هستند و با اقدام به حمله به کوی دانشگاه موجب خون شدن قلب ملّت و رهبر معظم انقلاب (دام ظله) شدند ، قاتلینی که در لباس مقدس بسیج اقدام به قتل معترضین کرده اند و مسئولین نیروی مقاومت ، آنها را نفوذی خواندند و برخی موارد دیگر از این دست ، بعد از گذشت 6 ماه از آنها جای تأسف دارد . آیا به راستی چنین رفتارهای مسامحه کارانه ای از سوی مسئولین مربوطه رواست ؟ آیا وعده های مکرر به رسیدگی پرونده های مذکور بدون این که هیچ نشانه ی عملی و آشکاری از عمل به آن وعده ها مشاهده بشود در تحقق قانون و دستور رهبری معظم انقلاب (دام ظله) کافی است ؟

در مورد قتل هایی که روز عاشورا به وقوع پیوست نیز ماجرا به همین ترتیب است . اکنون که با تلاشهای نیروی انتظامی ، حادثه قتل خواهر زاده آقای موسوی که به اعلام رسمی آن نیرو در خارج از منطقه اغتشاش و از نوع ترور تشخیص داده شده و مراحل تحقیق در دست طی شدن است ، جا دارد تا با جدیّت و سرعت بیشتر و صداقت کامل تری موضوع تحت بررسی قرار گرفته و نتایج آن به سمع ملّت برسد تا مکر مکاران به خودشان باز گردد .

در مورد کشته شدگان سانحه رانندگی نیز ، یا خودرو ها متعلق به پلیس بوده یا نبوده ؛ اگر نبوده تکلیفش روشن شود و اگر بوده نیز حقیقت امر کشف و عنوان شود . به هر حال باید مسئله به روشنی توسط مسئولین مورد بررسی قرار گیرد و عامل یا عاملین آنها بدون هیچ مراعات و مصلحت اندیشی معرفی شده و به دست قانون سپرده شوند و مردم نیز در جریان امر قرار گیرند.

مسئله دوم این است که طبق آموزه های اسلامی یکی از بزرگترین گناهان قتل نفس محترمه ( یعنی کسی که شرع دستور به قتل او نداده باشد ) است ... أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً ... آیه32 سوره مائده یعنی  هر کس یک انسان را بکشد بدون اینکه او کسى را کشته باشد و یا فسادى در زمین کرده باشد مثل این است که همه مردم را کشته .  حال سؤال این است که آیا همه کشته شدگان یا مصدومان این حوادث مستحق چنان کیفری بوده اند یا نه ؟ اگر برخی را مستحق چنان رفتاری بدانیم تکلیف برخ دیگر چیست ؟ مگر بر اساس آموزه های اسلامی می شود کسی را بدون حکم قاضی صالح ، کشت ، حدّ زد یا تعزیر کرد ؟ ولو به یک ضربت سیلی !

نمی گویم نباید با عوامل اغتشاش برخورد کرد چرا که این حرف اساساً نزدنی است . مگر می شود جرم آسیب زنندگان به اموال عمومی ، از بین برندگان امنیت مردم ، توهین کنندگان به نظام اسلامی و ولایت فقیه را نا دیده گرفت؟ یا در برابر آنان که با هر گونه سلاحی به دیگران هجوم می کند ، دست بسته نشست ؟  حرف من آن است که هر یک از این جرائم ، حکم مربوط به خودش را دارد و تا جرم و کیفر مناسب آن در دادگاه صالحه اثبات و اعلام نشود شرعاً نمی توان اقدامی از سنخ اعمال انجام شده مرتکب شد . بر این اساس مرتکبین چنین رفتارهایی با هر انگیزه که بوده باشد ، ظالم هستند و باید شناسایی شده و به دست قانون سپرده شوند . تکرار می کنم که سخنم در مورد کسانی است که تنها جرمشان اعتراض بود نه تخریب اموال عمومی و نه حمله با سلاح سرد و نه ... .

به باور من تمام تحریک کنندگان این جماعت ، خواه ضاربین و خواه مضروبین که به هر صورت زمینه آشوبها را بر خلاف حکم عقل و تصریح قانون آفریدند و نیز آنان که خارج از چهار چوب قانونی با معترضان و نه آشوبگران و اغتشاش آفرینان ، برخورد کردند در این ظلم به یک اندازه شریک اند .

فکر می کنم همانطور که رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظله) در برخی از سخنانشان و در دیدار با برخی از خانواده های آسیب دیدگان بر پیگیری جدّی این موارد و جبران صدمه آسیب دیدگان تأکید کرده اند ،‌ اینک نوبت نیروهای انتظامی است تا مسببین را حتی اگر از نامداران آن نیرو باشند و خودسر به چنین فجایعی دست زده باشند بدون هیچ اغماضی به قوه قضائیه تحویل دهند ، و قوه قضائیه نیز همانطور که در ماجرای به دادگاه کشیدن اغتشاشگران جدیّت ، سرعت و قاطعیّت به خرج داد در این موارد نیز همان گونه عمل کند تا نشان دهد در احقاق حق ، جز به عدالت رفتار نمی کند و با چنین عملی شاخ فتنه را شکسته و زمینه بازگشت آرامش و وحدت ملّی را که دستور صریح رهبری معظم انقلاب (دام ظله) است تحقق بخشد .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ . ن . 1 = حضرت علامه آیت الله جوادی آملی (دام ظله) : صف معترضان از هتاکان جداست .  

پ . ن . 2 = بیانیه شماره 17 آقای موسوی به نظر من مجموعه ای آمیخته از راستی و ناراستی بود . ادعای ایشان نسبت به جماعت خدا جوی و عزاداران حسینی که با ندای یا حسین به عزاداری پرداخته بودند ! ولی  مورد حرکتهای افراطی قرار گرفتند بنا به شواهد عینی و غیر عینی خلاف واقع است و برخی فرازهای آن هم به نظر از قائده واقعیت بیرون رفته و محصول اطلاعات غلطی است که به ایشان داده می شود . در عین حال برخی گفته ها و نقدهای ایشان و نیز اظهار برائت از هتاکی هتاکان و عقب نشینی از موضع لجاجت آمیزشان در قبال دولت و نظام در خور توجه است . فکر می کنم دلسوزان نظام لازم است با نگاهی وحدت گرا به این بیانیه نگریسته و ضمن نقد ناراستی هایش ، راستی هایش را نیز به رسمیت بشناسند و از همین کمترین روزنه در جهت تأمین نظر رهبر معظم انقلاب (دام ظله) مبنی بر جذب حد اکثری و دفع حد اقلی بهره ببرند . هرچند می دانم دوباره غضنفرها کاری خواهند کرد که دروازه خودی مورد تهدید قرار گیرد . 

پ . ن .  = در پی اعلام اعجاب آور نفی صلاحیت مرجعیت آیت الله صانعی توسط جامعه مدرسین از حضرت استاد علامه آیت الله جوادی آملی (دام ظله) درباره نظر ایشان در آن خصوص سؤال شد که ایشان فرمودند : «اینجانب سالیان متمادی است که در جامعه مدرسین حضورنداشته و ندارم.»


حمایت از اسلام و حرمت عاشورای حسینی و محکوم کردن هتک حرمت مقدسات دینی و حرکتهایی که کلیّت نظام اسلامی و ولایت فقیه را هدف قرار می دهند ، هدف غایی تجمع عاشورائیان طی دو روز گذشته در سراسر کشور بود. تجمعی که از جهات مختلفی قابل توجه بود .

دقت در بافت گوناگون کسانی که در تجمع حضور پیدا کرده بودند نشان می داد که این تجمع به راستی برای دفاع از محور وحدت تمامی جریانهای معتقد به اسلام ، نظام اسلامی و ولایت فقیه یعنی حرمت ساحت مقدس اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت خاصّه وجود مبارک حضرت سید الشهداء (علیهم السلام) شکل گرفته است . حرکتی که اگر قدر دانسته شود می تواند موجب احیاء دوباره وحدت اسلامی میان همه نیروهای معتقد به اسلام و نظام اسلامی و تضعیف دگر باره ی جریان محدود و فریب خورده آشوبگر شود .

شعارهایی که امروز در راهپیمایی شهر قم از تریبونهای رسمی دفتر هماهنگی تبلیغات اسلامی و حرم مطهر سر داده می شد تقریبا به دور از هر گونه تحریک کننده گی و بیشتر حول محور محکومیت هتک حرمت از عاشورا و محکومیت کارشکنان و ساختار شکنان داخلی و امپریالیسم خارجی بود . شعار وحدت بخش (الله اکبر) و (یا حسین) و (لبیک یا حسین) نیز از بهترین شعارهایی بودند که از تریبون های رسمی به گوش می رسید . نیز هر از گاهی بلندگو های حرم مطهر از اجتماع کنندگان می خواست که با شعارهای حرم همراه شده و از طرح شعارهای متفرق خود داری کنند . دعوتی که هرگز توسط برخی افراد اجابت نشد .

در کنار این تمهیدات تقدیر آفرین تریبونهای غیر رسمی هم وجود داشت که اداره کننده گان آنها بیش از آنکه به فکر هدف اصلی این تجمع باشند به دنبال تحمیل سلیقه های خودشان بر جمع حاضر بودند . برخی از آنان کفن پوش و عصبانی شعارهایی می دادند که نه تنها با هدف تجمع بی ربط بود بلکه در برخی موارد خلاف مسلّم شرع بود . گروه های کوچکی هم بودند که با سر دادن شعارهای عجیب و غریب ، به نظر می رسید در پی تخلیه کینه های خودشان نسبت به برخی از افراد بودند . اما این همه در برابر موج متکاثر جمعیت حاضر که هدف شان را از شرکت در این اجتماع به خوبی می شناختند و در پی وحدت و همدلی بودند ، تمثیل کاملی از پول خورد بود.

چیزی که برای من جالب بود این نکته بود که اکثریت جمعیتی که پشت این قِسم تریبون ها قرار گرفته بودند از تکرار شعارهای بی ربط و تفرقه انگیز خود داری می کردند و تنها تعداد محدودی که در نزدیک ترین فاصله به آنها بودند با آنان همراهی می کردند . وقتی شعارها رنگ وحدت بخش و سازگار با هدف نهایی تجمع پیدا می کرد همه با آن همراه می شدند اما به محض این که به سمت و سوی سلیقه سیاسی خاص شعار دهندگان می رفت صدای همراهی کنندگان به وضوح کم می شد به نوعی که مجریان آن تریبون های غیر رسمی مجبور می شدند بعد از یکی دو بار تکرار ، آنها را با شعارهای دیگر عوض کنند .

اما به راستی چرا برخی از ما فکر می کنیم با نردبان حرام می توان به قله های سعادت راه یافت ؟ بر خلاف دستور قرآن که می فرماید : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ  یعنی : اى اهل ایمان، براى خدا پایدار و استوار بوده و به عدالت و راستى و درستى گواه باشید، و البته شما را نباید عداوت گروهى بر آن دارد که از راه عدل بیرون روید، عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر (از هر عمل) است، و از خدا بترسید، که البته خدا به هر چه مى‏کنید آگاه است. ( آیه 8 ، سوره مائده ) چرا برخی از ما وقتی با کسی یا کسانی دشمنی می کنیم ، به قدری در این دشمنی تند و افراطی می شویم که عدالت را در مسلخ دشمنی مان قربانی می کنیم . همه چیز را به همه چیز مرتبط می کنیم و هر کس را که به نظرمان خطا کار می دانیم با هزاران توجیه بی ربط تا بیرون مرز ارتداد دنبال می کنیم ؟ به چه چیزی می خواهیم برسیم ؟

به باور من تجمع عاشورایی این یکی دو روزه متعلق به همه وفاداران به اسلام ، نظام اسلامی ، راه امام و ولایت فقیه بود . جماعتی که بنا به اطلاع دقیق ، متشکل از همه اقشار ملّت ایران اعم تمام سلیقه های سیاسی درون نظام بود .

کاش مسئولین امر قدر این اتحاد مبارک را بدانند و اجازه ندهند این حرکت وحدت آفرین که به برکت حضرت سید الشهدا (ع) به وجود آمده توسط عده ای افراطی در هر دو سوی نزاع به نابودی کشیده شود . کاش عقلای قوم اجازه ندهند که چنین حرکت وحدت آفرین و امید بخشی به مسلخ غرض های احزاب و گروه های سیاسی رفته و به تیغ منافع حزبی و گروهی شان مثله شود . کاش همگان بدانند که لطف خدا همیشه اینچنین شامل حال جامعه نمی شود و با دست کشیدن از تند روی ها ، کینه ورزی ها و منفعت طلبی ها این دستاورد با ارزش را حفظ کنند و ای کاش مسئولین امر با عمل به توصیه مراجع معظم تقلید راهکارهایی منصفانه و عاقلانه ای را برای تأمین پایدار وحدت ملّی و حل مناقشات درون خانوادگی انقلاب در پیش بگیرند و به این طریق به تحقق منوّیات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظله) در جذب حداکّثری و دفع حداقّلی کمک کنند .

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ . ن . 1 = ساعت 9 وقتی اخبار داشت آیت الله علم الهدی را در حال سخنرانی نشان می داد دختر 7 ساله ام گفت : بابا این حاج آقاهه یک حرف بد زد . گفتم : چی گفت بابا ؟ با یک حالتی که نشان از خجالتش می داد و با استفاده از صدای آهسته سرش را نزدیک گوشم آورد و گفت : این حاج آقاهه گفت بزغاله و گوساله ! آخه من و مادرش تلاش کرده بودیم تا بهش یاد بدیم که هیچ وقت از این حرفها نزنه . به هر حال بنده با تمام احترام به آقای علم الهدی ضمن عدم بیان برخی انتقاداتی که به فرمایشات امروز ایشان دارم به طور مشخص از این دو واژه به کار رفته در سخنان ایشان که حتما از سر عصبانیت بوده اعلام خجالت و برائت می کنم .


ماجرای عصر عاشورای امسال راه را بر همه توجیحات حامیان اغتشاش آفرینان بست . گروه اندکی که تا کنون به بهانه اعتراض به عملکردهای برخی دولتمردان و سران نظام جمهوری اسلامی ، هر از گاهی به طرح شعارهای ساختار شکنانه می پرداختند این بار با بی خردی تمام و با نشانه گرفتن  مقدسات همه مردم ایران ، تیر خلاصی را به سوی خود و همه هواداران و توجیح گرانشان شلیک کردند .

ساحت قدس حضرت سید الشهداء (ع) و ایام محرم الحرام به عنوان شاخص عمده ای از اعتقاد به اصل اسلام ، امامت و ولایت ، تنها نقطه اشتراکی است که هر ایرانی مسلمان و معتقدی با هر سلیقه سیاسی را به گرد خویش جمع کرده و محور اتحاد آنهاست . ساحت مبارکی که نه تنها تا کنون توسط مسلمین محترم داشته می شود بلکه بسیاری از هموطنان ما در اقلیتهای دینی نیز آن را بزرگ داشته و محترم می شمارند .

حرکت هتّاکانه روز عاشورا نه یک اعتراض سیاسی بود و نه یک جریان خودجوش مردمی . جریانی سازمان یافته ، برنامه ریزی شده و منسجم بود که این بار نه دولت ، نه نظام جمهوری اسلامی بلکه مقدسات ملّت ایران را هدف گرفته بود . اگر چه هنوز معتقدم حساب معترضان وفادار به اسلام ، انقلاب ، راه امام ، ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی از این گروه سراسر نفاق، ادعا و دروغ کاملا جداست اما هرگز نمی توانم آقایان موسوی و کروبی را در پدید آمدن زمینه های چنین جسارتی بی تقصیر بدانم .

آنچه مسلّم است عاملان چنین جنایتهایی خود را در پوششی از رنگی که خواهی نخواهی در شرایط خاصّی به نام آقایان موسوی و کروبی ثبت شده ، پیچیده بوده اند و این حرکت نیز خواهی نخواهی از همین جهت به موضع گیری های آن آقایان پهلو می زند .

اگر این آقایان از آغاز اغتشاشات بدون هیچ گونه مماشات و به صراحت خط آشوب و فتنه و نفاق را از راه خویش و آنچه شعار پایبندی به آن را می دادند و می دهند جدا می کردند ، اگر در ماجرای اهانت به رهبری معظم انقلاب و امام راحل به جای بسنده کردن به تقبیح چنان رفتارهایی و فرافکنی انجام آن به گروه های نامعلوم دیگر ، با شجاعت می پذیرفتند که کسان کم شماری به نام هواداری از آنان ، با شدت تمام به سوی مقابله با تمام مقدسات می روند و با پذیرش این واقعیت از آنان اظهار برائت می کردند و به این وسیله تکلیف آنان را یکسره می کردند ، شاید چنین زمینه هایی هرگز به وجود نمی آمد و اگر هم به وجود می آمد تکلیفشان کاملا روشن بود .

به نظر من نقش و تقصیر افراطیون و (غضنفر های سیاسی) نیز در پیدایش زمینه چنین حرکتهای وقیحانه ای مورد اغماض نیست . اگر این دسته از آقایان که به رغم ادعاهایشان ، جز تحریک احساسات و بنزین ریختن بر آتش تفرقه ها ، هنری ندارند نیز با پیروی از بیانات آرامش آفرین رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای (دام ظله) مبنی بر جذب حدّاکثری و دفع حداقّلی ، در آرام ساختن فضای سیاسی و اتحاد آفرینی میان نیروی درون نظام کمک می کردند و به جای عمیق تر کردن شکاف ها به نزدیکی دلها می پرداختند ، قطعا جامعه اسلامی ما شاهد چنین بی حرمتی هایی نمی بود .

به هر حال چنین رفتارهای احمقانه ای که در تاسوعا و عاشورای امسال اتفاق افتاد ، از سوی هر فرد یا گروهی انجام گرفته باشد شاهد حماقت بی اندازه دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است و به وضوح نشان می دهد که این گروه از کمترین سطح جامعه شناسی ، جامعه ایران اسلامی نیز برخوردار نیستند و آنچنان دچار توهم شده اند که تعداد اندکی از مخالفین اسلام و نظام سیاسی برآمده از آن در داخل و خارج را توده های میلیونی مردم تصور کرده اند و حرکتهایی اینچنینی که در حقیقت خودزنی محسوب می شود را نشانه های وقوع انقلابی سکولار یا لائیک در جامعه ایران دانسته اند .

اگر تا امروز هم برای برخی از افراد ، توجیحی برای حمایت از چنین حرکتهایی وجود داشت با آنچه در روزهای تاسوعا و عاشورا اتفاق افتاد هیچ محملی برای حمل به صحت باقی نمانده است . بر این باورم که روز عاشورای امسال خود به خود موجب جدا شدن خط نفاق و کینه از مجموعه علاقه مندان به اسلام ، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی شد . به عبارت دیگر به باور من اکنون دو جبهه عمده تشکیل شده است . جبهه علاقه مندان و وفاداران به انقلاب اسلامی ، امام راحل و ولایت فقیه که خود متشکل از انواع سلیقه های سیاسی درون خانوادگی ملّت ایران است و جبهه معارضان و معاندان اسلام و نظام اسلامی که در نفی اسلام و نظام اسلامی و ولایت فقیه با هم مشترک و هم آوا هستند .

اگر چه وزن جبهه دوم که عمدتاً هم مورد حمایت دولتهای امپریالیسمی قرار دارند در برابر جبهه اول ، بسیار اندک و بی مقدار است اما مقابله با حیله گری های آنان نیازمند انسجام و اتحاد هر چه بیشتر نیروهای معتقد به اسلام ، نظام اسلامی و ولایت فقیه در جبهه اول است .