• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : ولايت يا خلافت يا وکالت فقيه ؟! (قسمت دوم )
  • نظرات : 6 خصوصي ، 15 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    باز سلام

    ببخشيد مثل اينكه بجاي : ... موضوع را ... ، نوشته ام : موضوع از ... ، كه تصحيح بفرماييد .

    پاسخ

    خودتان زحمت تصحيحش را كشيديد. ممنونم .

    بازهم سلام

    ببخشيد ، راستي چرا ما موضوع از اينگونه بررسي نكنيم كه : چگونه به ولايت فقيه مي رسيم ؟ همانطور كه به امامت ، نبوت و توحيد مي رسيم و همانطور كه مثلا موحد مي شويم ماموم ولي فقيه شويم ؟

    اينگونه آن عيبي كه عرض شد بيشتر نمايان مي شود .

    پاسخ

    اگر ولايت فقيه را امري كلّي تر از رهبري بشناسيم اشكالي كه در نظر داريد حل خواهد شد اما در صورتي كه ولايت فقيه را با نهاد رهبري مساوي بدانيم آنگاه اشكالي كه مطرح فرموده بوديد جاي طرح و نقد نظر خواهد داشت .به هر روي حضورتان در وبلاگ اين برادر كوچكترتان همواره مغتنم و موجب بالندگي و پويايي است . موفق و بالنده باشيد .

    با سلام مجدد

    ببخشيد مي خواستم آنجا كه عرض كردم ولايت فقيه از اصول دينست و تقليدي نيست مثلا از خبرگان بگويم كه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران اين عيب را دارد .

    يعني مردم را درمقابل قانون قرار مي دهد كه اگر بحرف خبرگان تن ندهد خلاف قانون است و اگر تن دهد در اصول تقليد كرده .

    پاسخ

    همانطور كه فرموديد اعتقاد به مقوله ولايت فقيه در طول ولايت معصوم و از شاخه هاي مرتبط با اصول دين يا مذهب به شمار رفته و قطعا تحقيقي است . اما در مقوله خبرگان ، فكر مي كنم ماجرا تقليد از خبرگان نيست بلكه ماجراي خبركان توكيل از مردم در تشخيص فرد واجد شرايط است و اصل آن هم به يك حكم عقلي باز مي گردد نه امر تقليدي . يعني رجوع و اعتماد به كارشناس در اموري كه انسان در آنها كارشناس نيست امري عقلي است و مبناي تشكيل خبرگان هم همين حكم عقلي است . بنا بر اين نه نقص قانون اساسي خواد بود و نه تقليد غير مجاز در امور اصولي و اعتقادي . اما اگر كسي به خبرگان رأي ندادو در حقيقت وكيلي را براي فرايند تعينن و نظارت بر رهبري انتخاب نكرد شخصاً مسئوليتي در برابر رهبري نخواهد داشت اما از جنبه ترجيح رأي اكثريت در نظام مردمسالار (خواه ديني خواه غير ديني ) مي بايد به فرآيند قانوني انتخاب خبرگان تمكين كند . اضافه مي كنم كه عدم شركت در انتخابات خبرگان اسقاط حق فردي شخص است كه موجب پيدايش حق ديگري براي او نخواهد شد .

    سلام عليكم برادر عزيزم

    گفتم ضمن عرض ادب و سلام نظرات راجع به مطلب را كه اصلي و اساسي ترين مطلب بعد توحيد و نبوت است ببينم .

    و از پاسخ شما به آنها هم حظ خود را ببرم .

    در ميان نظرات خواهري خواستار ساده گويي شده بودند ، صرف نظر از مقصود و منظور ايشان حرف خوبي زده اند ، چراكه اين مسئله ، يعني ولايت فقيه يكي از مسائل اصول دين است و كشيدن آن در حوزه ي تخصصي خواص تا جاييكه براي عميقتر شدن مطلب باشد مانعي ندارد ولي همينكه ديگران را تابع خواص و مثلا خبرگان بكنيم از موضوعيت مي افتد ، چراكه اصول دين تقليدي نيست كه ما آنرا از مرجعي كسب كنيم .

    البته شايد با اين عرض بنده تصور شود كه بنده هم امر را داير مدار تحقيق و تقليد مي دانم ، كه مثلا در فروع به اصطلاح بايد تقليد كرد ، خير بنده چنين نظري ندارم ، اين را هرچند مربوط به بحث نبود براي همين عرض كردم كه اگر اصول دين تقليدي نيست برداشت نشود كه فرعوع را تقليدي مي دانم .

    ناگفته هم نماند كه ولي فقيه را در عصر غيبت مرجع ديني خود مي دانم ، اينجاهم باز برداشت نشود كه مثلا فلاني را مرجع ديني خود مي دانم ، خير ، بلكه بقول حاج آقا مخبر مطلب مصداقي نيست كه فكر كنيم پس داريم راجع به ولي فقيه كسي حرف مي زنيم و به ايشان گران آيد .

    پاسخ

    با عرض سلام به برادر بزرگوارم جناب آقاي يزدي . قطعا مرجع تقليد همان ولي فقيه است .و تا وقتي ما مسئله را خارج از مصاديق به نتيجه نرسانيم نمي توانيم به درستي تشخيص مصداق داده و از سر در گمي برهيم . درباره ساده كردن مسئله هم تا جائي كه برايم مقدور باشد سعي مي كنم همين كار را انجام دهم اما معترفم كه گاهي ناتوانم و اين عيب يكي از جمله عيوب من است .

    سلام

    چند روزه ميام و به كامنتها سرميزنم خبري از پاسخ به سوالهاي من نيست. اگه دليلي وجود داره حتي اگه اونا را لايق پاسخ دادن نميدونيد حداقل با ارسال يك ايميل كوتاه بنده رو از انتظار بي جهت خلاص كنيد.

    پاسخ

    محمد حسين عزيزم سلام . اتفاقا كامنت شما از اون كامنتهاي ارزشمند بود كه خودش ظرفيت بدل شدن به يك پست مستقل رو داره . حقيقت مطلب اينه كه براي قسمت آخر سؤالتان دو روزه كه مشغول مطالعه هستم .پاسخ دو بخش اول و ميانه كامنتتان را دو روزه كه نوشتم اما هنوز خودم براي پاسخ بخش سوم به نوشته خودم قانع نشدم و به همين دليل هم فرصت مطالعه بيشتري بهش اختصاص دادم . حتما در اولين فرصت اين پرسشهاي خوب و پاسخهاي مقدور را به عنوان متمم دوم همين بحث به همه دوستان در قالب يك پست جديد ارائه خواهم كرد . از اين كه تا اين حد پيگير مسئله هستيد خوشحالم و بي نهايت ممنون. اميدوارم موجب دلخوري شما رو فراهم نياورده باشم .
    + حيران 
    روز ميلاد شهيد عدالت برشما مبارک

    سلام

    اتفاقا سئوال من هم همين است كه اگر ولي فقيه حكمي داد اول بايد اجرا كرد يا اول بايد تعقل كرد ؟ اگر پاسخ اول مورد تائيد شما باشد كه تعقل كجا ميرود ؟‏ اگر پاسخ دوم درست است كه التزام كجاست ؟‌ به نظرم احكام ولايت فقيه در مجموع مورد نظارت خبرگان است به واسطه آنكه او معصوم نيست و صرفا خطاهاي بزرگ را بايد رصد كرد يا مجموع خطاهائي كه كاملا روشن باشد ! وگرنه خليفه دوم هم هنگام احتضار رسول مكرم اسلام (به راي عقل خويش ) نخواست ايشان مكتوبي بنگارد با اين استدلال كه پيامبر در تب است و .. . . مانع شد و از قرار معلوم حتي هنگام حضور نبي مكرم اسلام هم با القاي نظر خود ، مقبوليت مردمي را بر عصمت نبوي ترجيح داد اما آنچه مشخص است مشروعيت حكم ولي فقيه به واسطه تنفيذ شرع است نه مقبوليت مردم و به قول شما حاكميت فقيه و حتي امام با خواست مردم رخ ميدهد اما فرموده ايد اجبار شنيده ام امام اولين بارها مردم را به دليل نپذيرفتن اوامر خويش به ملامت گرفت و يا اشباح الرجال گفت و آرزوي مرگ نمود و . .. . اما هيچگاه حكومت خويش به دليل عدم همراهي مردم به ديگري واگذار نكرد حتي به قيمت جانهاي بيشمار يارانش و مردم بسيار

    پاسخ

    محمد حسن عزيزم سلام . اگر ولي فقيه حكم داد بايد اجرا كرد . تعقل و بررسي هاي نظري به هيچ وجه راه را بر التزام عملي نمي بندد . درباره خيفه دوم كه اصلا حرف به اينجاها نمي رسد چرا كه طرف ايشان پيامبر معصوم است و آنچه پيامبر معصوم مي گويد واجب و نص است و در برابر نص كسي حق اجتهاد ندارد .ضمنا در سقيفه تا آنجا كه منابع خود برادران اهل سنت هم نشان مي دهد مقبوليت عامه به معنايي كه امروزه مطرح مي شود وجود نداشته .براي اطلاع بيشتر به كتاب (الامامة و السياسة ) نوشته ابن قتيبه دينوري مراجعه فرمائيد .وقتي حاكميت اسلامي شكل مي گيرد و با بيعت و انتخاب مردم محقق مي شود كسي حق واگذاري آن را به غير ندارد و تا وقتي يك نفر براي دفاع از نظام اسلامي زنده است بايد از آن پاسداري كرد يا به شهادت يا به اسارت . سخن در وصف قبل الاحدوث است نه شرايط بعد الحدوث .

    سلام عليكم

    بزرگوار ژش شما مي فرماييد ولي فقيه الان با فشار رواني حاكمه لطفا از استفاده از كلمات ساده منظورتون را بيان بفرماييد يك نظر ساده و بدون الايش تا بقيه متوجه منظورتان بشوند چون اين روزها با پيچ دادن لقمه ميخواهند حرفي را بزنند كه گاها خود را نص كلمات قران ميدانند لطفا موضع خودتان رو روشن بفرماييد

    ممنون و سپاس

    پاسخ

    با سلام . شما چطور چنين نتيجه گيري كرديد ؟ مباحثي كه من در حال حاضر ارائه مي كنم بيشتر ناظر به مفاهميه و نه مصاديق . برايم جاي تعجب است كه شما چه طور از ميان اين مفاهيم چنين نتيجه اي را كه ناظر به مصداق هست گرفته ايد ؟ ولي فقيه امروز دقيقا مطابق با قانون و بيّنه هاي شرعي به جايگاه معظم خود تكيه دارد و مباحث ما گذشته از فرد حاكم ناظر به مباحث اصلي ،‏كلّي و شامل مقوله ولايت فقيه است

    سلام

    بنده مدتهاست با مطالب شما آشناهستم و خيلي خوشحال شدم از وجود اشخاصي چون شما وخدا رو شکر کردم. در مورد پستهاي ولايت فقيه هم تا اونجايي که خوندم کاملا مطابق دستورات اسلام بود جالبه که من اين ترم نظام سياسي اسلام آقاي نصرتي رو پاس کردم كه مطابق با اين مفاهيمه و بايد بگم برخوردهاي عجولانه و متعصبانه هيچ وقت راهگشا نبوده

    ....وقتي خواستم زندگي کنم، راهم را بستند.وقتي خواستم ستايش کنم، گفتند خرافات است.وقتي خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتي خواستم گريستن، گفتند دروغ است.وقتي خواستم خنديدن، گفتند ديوانه است.دنيا را نگه داريد، ميخواهم پياده شوم....در وبلاگم منتظرتان هستم...

    + محسن 

    سلام برادر عزيزم

    واقعا خيلي افسوس ميخورم كه چرا زودتر با شما آشنا نشدم...

    من متاسفانه ار سنين 13-14سالگي به شدت از لحاظ فكري و اعتقادي اوضاع نابساماني داشتم و سوالات زياد و عجيب و غريبي ذهنم رو اشغال كرده بود و مثل خوره به جونم افتاده بود.

    شديدا به دنبال كسي يا چيزي يودم كه بتونم جواب سوالاتم رو پيدا كنم و يك نظام فكري منسجم و شفاف داشته باشم.

    دچار افت تحصيلي شدم و از نظر تحصيلات آكادميك عقب افتادم.

    هيچ لذتي از هيچ چيزي نميبردم و اصلا زندگي كردن رو يه جوررايي كات كرده بودم تا به اصطلاح هر وقت مسائل فكريم حل شد بعد زندگي رو ادامه بدم!

    تعجب ميكردم كه چطور ديگران راحت و خوش زندگي ميكنن!

    غافل از اينكه مشكلات فكري و خيلي چيزاي ديگه هميشه هست و چيزي كه اين وسط داره تلف ميشه عمر و جووني منه...

    به اينها اضافه كنيد اوضاع نامساعد خانوادگي رو.

    تمام سالهاي رشد و بلوغم رو با يك شكنجه ي دروني گذروندم...

    بعد از مدتي با آثار استاد شهيد مطهري(ره) مانوس شدم كه تا حدي آرومم كرد هرچند خيلي مسائل تو هيچ كتابي جوابش نيست.

    سوالات و تناقضات فكري و خيلي از شكنجه هاي دروني هنوز هم هست فقط به دليل بيشتر شدن سن و تجربه سعي كردم با خيلي از مشكلات و تناقضات كنار بيام و در كنار رنج بردن يه كمي هم زندگي كنم!

    الان كه 3-4 ماهي هست كه با شما آشنا شدم خيلي افسوس ميخورم كه چرا زماني كه به شدت نياز داشتم به فردي مثل شما كسي رو پيدا نكردم يا بلد نبودم پيدا كنم تا بتونم با هزينه ي كمتر و بازدهي بيشتر از عمر و جووني رفتم استفاده كنم.

    خيلي احساس خسارت ميكنم چون واقعا از نظر مادي و معنوي خيلي عقبم و از طرفي شرايط سني(26سال سن) و خانوادگي من ديگه اجازه ي جبران خيلي مسائل رو نميده و اين هم شكنجه اي روي شكنجه هاي ديگه...

    ببخشيد اين كامنت من شد حديث نفس!

    مجله خوندن براي من اگه يه فايده داشت اونم آشنايي با شما بود چون 1سال و نيم پيش اولين بار با شما و انديشه هاتون از طريق مجله ي همشهري جوان آشنا شد - فقط وبلاگتون رو دير شناختم.

    در هر حال بازم خداوند رو شاكرم كه با شما آشنا شدم و بازم ازتون ممنونم كه با تمام مشغله هاتون براي روشن كردن اذهان مردم ارزش قائل هستين.

    حقا كه اون لباس برازنده ي شما و امثال شماست.

    خيلي معذرت از بابت زياده گوئيم.

    التماس دعا

    سلام

    خب حاج آقا نميشه كوتاهتر بنويسيد كه آدم ذهنش توان هضمشو داشته باشه ؟

    فكر ما بي سوادها رو بكنيد.

    ممنون ميشم .

    سلام عليكم برادر

    ديدم قسمت دوم را نوشته ايد آمدم كه ببينم ، خب گفتم كه عرض ادب و سلامي هم داشته باشم بعد بروم بخوانم .

    پاسخ

    و عليكم السلام برادر همواره مهربانم . حضورتان را گرامي ميدارم و نظرهاي نكته آميزتان را انتظار مي كشم .
    + انديشه پرواز 

    سلام حاج آقا

    بعد از هفته اي كه سرم سخت مشغول امتحانات بود، سري به انديشه شما زدم. نمي دانم چرا ولي با خواندن مطلب آخرتون، درباره سراي انديشه، دلم گرفت. شايد اشتباه كنم ولي قطرات اشك شما در سطرهاي پاياني حس كردم.

    افق بازي را كه شما در برابر ديدگانم باز كرديد را هرگز از يادم نميره، با اطمينان و بدون تعارف ميگم. من در هيايوي امروزي نياز به نگاهي عميق و بدون تعصب داشتم كه از شما گرفتم،خارج از اينكه با نظرتان مخالف يا موافق بودم. اميد وارم بيش از پيش ما را مستفيذ فرماييد.

    در مورد مطلب جديدتان،از اينكه در فضاي امروز اين موضوع را مطرح كرديد بسيار متشكرم. امروز جواناني كه نمي دانم چرا اينقدر بي فكر حرف مي زنند اصلاً در چرايي وجود ولي فقيه و نظام جمهوري اسلامي ترديد اساسي دارند و براي وجود اين نظام به اين شكل دليلي نمي بينند، و آن را پادشاهي اسلامي قلمداد مي كنند.

    كاش ديگر رسانه هاي ما كه مثلاً زير پرچم جمهوري اسلامي هستند به نقش خود در روشن كردن و تفهيم بيشتر اين موضوع پي ببرند تا از استاد دانشگاه و دانشجو و هر قشر ديگري كه خود را فرزانه و به اصطلاح نخبه و روشنفكر قلمداد مي كنند نگويند كه ديگران 30 سال پيش به جمهوري اسلامي راي دادند چرا من امروز در اين نظام زندگي كنم.

    مجدداً از تلاش شما تشكر فراوان دارم

    اجركم عند الله

    پاسخ

    دوست بزرگوارم سلام . از تلاش ها و مجاهدات علمي تان خسته نباشيد . خدا قوت . آنچه در آخرين سطور نوشته ام احساس كرديد را نزد مضجع امام عارفان امام خميني (قدس الله نفسه الزكيه ) و در كنار مزار شريف سيد الشهداي انقلاب ايران شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتي و در كنار تربت پدر شهيدم ، هاي هاي گريستم و درد گفتم . درد من بد شنيدن و دشمني ديدن نيست و نبوده ، دردم همان دردي بود كه از آن فرياد كرديد . اگر نبود تعهدي كه به خداي خويش در پاسداري از جمهوري اسلامي سپرده ام يقينا اين دو نوشته و ساير متمم هايي كه وعده كرده ام را هم نمي نوشتم . برايم دعا كنيد كه سخت محتاجم .
    هو الحق
    سلام بر مخبر عزيز
    مطلب خوبى بود و قابل استفاده
    ظاهراً بايد عنوان نظرات رو به «رد پاى مهربانى و نامهربانى» تغيير بدى
    يا حق