سلام
اينكه استاد خطابتان مي كنم به خاطر اين است كه واقعا سر كلاس شما نشسته ام.
هيچ توهيني نكردم و تهمتي نزدم.
آقاي منتظري را خارج شده از راه امام خوانديد.قصدم جواب آن بود(پس بي ربط حرف نزده ام)گفتيد كه نظرات سياسي منتظري با امام مخالف است و هركه دنبال ايشان برود مخالف انقلاب است:
((چگونه است که امروز برخي سردمداران طيفي که تمام افتخارشان را به ادامه خط امام راحل (قدس سره) مي دانستند ايشان را تقديس مي کنند تا جائي که از مصاديق منحصر روحاني واقعي شمرده شوند ؟ اين مطرح شدن دوباره آقاي منتظري آن هم توسط کساني که خودشان را در صف اصحاب امام راحل (قدس سره ) مي دانند جز آشکار شدن روزنه هاي انحراف آيا معناي ديگري دارد ؟))
منظورم از مطرح كردن نامه به آقاي خامنه اي تنها اين بود كه امام با هركسي كه تند حرف مي زدند دليلي بر اين نبود كه او مخالف امام و انقلاب است.در ضمن مگر امام اين همه سفارش نكردند(وصيت نامه سياسي الهي)كه علما پايه نظام اند؟به نصيحت هايشان گوش دهيد؟خب اين حمايت هم همين معنا را مي دهد و آيت الله منتظري نگران آينده نظام اند و اين شيوه كنوني را براي ادامه انقلاب مناسب نمي دانند(فقط هم آيت الله منتظري نيستند)و برخي(صميمانه از اينكه شما را جزو اين برخي ميدانستم عذر مي خواهم)اين علما كه داراي سلايق متفاوتي اند را مرجع و مجتهد امريكايي مي خوانند.خوشحالم از اين كه در برابر يك انسان مطلق گرا حرف نمي زنم.اينكه درباره شما اينطوري فكر مي كردم دليلش اين بود كه لينك شما را از وبلاگ كسي ديدم كه كه خيلي تند بود.
به هرشكل من باز هم شما را استاد خود مي دانم.گرچه الان من را به خاطر نمي آوريد