• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : چشم و چراغي كه بود !
  • نظرات : 0 خصوصي ، 36 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جادوگر سياه 
    طرف از يکي مي‌پرسه ساعت چنده ؟
    ميگه: سه و نيم.
    طرف دستشو ميذاره روي مخش و ميگه: دارم ديوونه ميشم. از صبح تا حالا هرکي يه چيزي گفته .



    ------------------------------------

    طرف ميرسه به يه هيئت، از يه نفر جلو در مي‌پرسه: آقا اينا اين تو چکار مي‌کنن؟
    ميگه: اينا 10روز سينه ميزنن.
    طرف ميگه: اي بابا! کنترات بده 3 روزه ميزنيم.------------------------

    اين جوک رو خوندم ياد هيات عشاق الحسين افتادم خيلي سال پيشا حاج اقا يادته ؟ اون برزنته ؟ اونجا هم البته شما بدجور درافشاني کرده و اخلاصتان را به نمايش گذاشتيد --------

    مرتيکه برو شرت رو کم کن ديگه (با خودم بودم حرف دل شما رو زدم )


    غضنفر ميره مهموني، بهش پولکي ميدن. وقتي داشت ميرفت گفت: چيپس‌هاتون شيرين بودا،‌ نگين طرف هالو بود، نفهميد!


    پاسخ

    لطيفه هات كه بد نبود اما لطفا از طرف دل من چيزي ننويس . دل من زبون داره اگر لازم باشه چيزي بگه خودش بهت مي گه .