• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : مگر نگفته اند لا اكراه في الدين؟
  • نظرات : 4 خصوصي ، 13 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عليكم

    چقدر خوشحال شدم از اينكه بطور كاملا اتفاقي با وبلاگتان آشنا شدم ..

    راستش از وبلاگ آقاي صادق شيرازي به اينجا ره يافتم و كامنت شما را در پاسخ به مطلب ايشان كاملا خواندم ... بايد بگويم كه جانا سخن از زبان ما گفتي ....

    البته اگر شهر را كه يك اشتباه تايپي بوده به شعر كه مراد شما بوده تغيير دهيد خواننده ي بي سوادي مثل من زودتر به مراد مي رسد و نيازي به چند بار خواندن ندارد ..

    قبلا ذكر خيرتان را از دكتر شيري شنيده بودم و تاثير كارهاي قشنگتان را هم در اين دو سه شب فرهنگسراي شفق شنيده بودم .. چيزي كه ادامه ي كار را براي من مشكل مي نمود همين زيبايي ارائه مطالب شما بود. اما نمي دانستم كه مي نويسيد در وبلاگستان ..

    خوشحالم حضرت استاد

    پاسخ

    به نام خدا و با سلام خدمت استاد بزرگوار جناب حاج آقاي واحدي . اين همه محبت شما و معادلش خجالت خودم رو کجا بايد بايد ببرم؟ مرحمت کرديد که به حقير هم سري زديد و من را قرين امتنان فرموديد. اميدوارم به زودي توفيقي حاصل شود و بتونم از نزديک خدمت حضرتتان شرفياب شوم. التماس دعا .

    سلام عليكم

    نظر من درباره سخنان آن شب شما به بدترين نحو ديدن و قضاوت كردن درباره يك شخص بود. ...شايد آنقدر خصلتهاي مثبت كه سالها ما آرزوي ديدنش را در يك آخوند داشتيم در شما زياد بود كه شوكه شده بودم و خيال مي كردم نه بابا حتما اين يه جاي كارش مي لنگه...وقتي يه ديوارو تازه رنگ كردي و تميزه اون موقع تازه رويه اي آغاز ميشه بنام اشكالتراشي درباره لكه هاي اندازه دوزاري روي ديوار..... وگرنه ديوار زخم و زيلي كه كلهم اجمعين كثيف و كدره اصلا انسان حال نداره درباره صدها لكه روي اون صحبت كنه... . ديوار نحوه تعلم شما تازه رنگ شده و همين باعث ميشه من با اميدي كه از ديدن اين سفيدي ميبينم با يه حالتي همراه با خوشحالي بگم كه اه اون لكه اون گوشه چيه...بعد به من بگن نه بابا اون سايه هست كه افتاده روش و اينجوري خيالم راحت شه كه با ديواري ذاتا صاف و تميز طرفم و اون لكه ها بخاطر مژه چشم خودمه كه جلوي چشممو گرفته بوده و اميدوارم كه براحتي پراندن اون مژه بتونم بدبينيهايم رو كه بر پايه توهم بناشدن ، به حق بيني تبديل كنم.....

    در باب ناراحتي شما از گذاشتن نظرم به شما در وبلاگم ، تعارضش را با صداقت اينگونه براي خودم تحليل كردم كه فرضا شما در ذهنتان خطاب به من كرديد كه : هي آقا صادق تو اومدي يه جوري در گوشي مانند ، عيب و اشكالمو از نظر خودت ميگي ،جوري كه در همين پنهاني گفتن نوعي ماخوذ به حيا بودن تو رو نشون ميده بعد من يه دفعه شوكه ميشم ميگم عجب آدمه عوضييه ! همين صحبت نيمه خصوصي رو ميذاره تو سايتش تا خودشو و قدرتشو نشون بده كه بابا مردم از يه آخوند ملا من چه فصيح و رسا انتقاد كردم. ......... البته پرواضحه كه مطلب در قسمت نظرات وبلاگ شما نيز در ديد عموم قرار داشته و توفيري با وبلاگه من نمي كنه.... .... ولي من خودم توانستم نسبت موجهي ميان بي صداقتي و قراردادن نظرم در وبلاگ برقرار كنم و آن اين خطاب فرضي از طرف شما مي تواند اين باشد كه: آخه .. تو اگر واقعا قصدت انتقاد به من و به تبع آن كمك به من بوده است چه دليلي داشت بقيه اشكال مرا (البته به زعم تو اشكال) را بخوانند.

    ضمنا جواب شما رو هم در وبلاگم با اندكي توضيحات گذاشتم.

    پاراگراف اول كلا جريان من و شما درنظر من و جواب شما بود.

    به اينترنت مرتب سر بزنيد تا دائما آب حوض روحمان با سخنان شما از خطر بوي گند لجن حاصل از ركود در امان باشد و همچنين جواب نظرات را سريعتر دهيد.

    پاسخ

    به نام خدا و با سلام صادق عزيز ، از اينکه در وبلاگم از من انتقاد کرديد نه تنها ناراحت نشدم بلکه احساس خوبي هم به من دست داد چرا که انتقاد دلسوزانه شما يعني توجه کردن به آنچه مي خواستم بگويم و يعني اينکه شما مخاطب من بوديد نه تماشاچي مباحث من . در ضمن چه کسي گفته که يک طلبه ساده مثل من نياز به انتقادات صريح اما شفاف و دوستانه دوستاني مثل شما نداره. اگر من و امثال من خودمون رو ما فوق انتقاد بدانيم و تصور کنيم که انسانهاي کامليم آن وقت ما دچار رکود مي شويم و لجن حاصل از آن به علاوه پرده ضخيم خود خواهي و خود بيني باعث افول ما از مسير تقرب به خداي سبحان مي شود. در وب خودتان هم مطالبي رو مجددا به عرض رسوندم و بابت ترديد کردنم در صداقتتون و از نوشته عجولانه ام که تحت تاثير احساسم بود از شما پوزش خواسته ام که اميدوارم مقبول شما و خداي مهربانمان قرار گيرد. باز هم از شما و قلب ساده و با صفايتان طلب دعاي خير مي کنم .هميشه در پناه لطف خداي مهربان سرافراز باشيد.

    حاجاقا امشب توي فرهنگسرا شفق بحث متفاوت و جذب كننده اي داشتيد.

    فهميدم ميشود از بسيار خوب بودن فاطمه واهل بيت نيز گريه كرد. فكر كنم تو مايه هاي گريه شوقه... من يه جا كه خيلي خوبي و پاكي مي بينم ،مخصوصا از نوع خوبي پنهان از مردم، گريه بسراغم مياد.

    در ساخت اسلايد ديگر از اين هارموني بيشتر بين صوت ،تصاوير و سخنان خودتان نمي شد ايجاد كرد.جاي تبريك به ذهنه مبتكرتون داره.

    هميشه فكر مي كردم اين تيپ آخوندها كه ميخواهند محمدگونه به محبوب كردن اسلام براي افراد عادي مثل خانمهايي با آرايشي دلبرانه در چشم و ابرو بپردازند ،دارند فيلم بازي مي كنند. به اون زن دارند لبخند مي زنند ولي در دلشان امكان ندارد آن زن را در دايره هدايت شدگان از نوع پلوراستيكش بدانند و خيلي جلوي خودشون رو (احتمالا با رياكاري ) مي گيرند تا مهمترين رذيله فعلي اون زن رو بهش تذكر ندهند قبل از اينكه سوال اون زن در مورد هر مساله معرفتي ديگرو جواب بدند. اصلا تو دلشون قاه قاه مي خندند كه تو رو چه به اين سوال..باز هم تاكيد ميكنم اين فكر در ذهن خوشان است و به زبان نمي آورند...

    هميشه اضطرابم در جلسه امشب اين بود كه نكنه در بعضي جاهاي كم كه حرف شما از منطق كمي دور ميشد فردي از اين زنان با چهره اي كم حجاب شمارو مسخره كند...اصلا من يك ترس ناخودآگاه آخوندا رو ترس از استهزائ مردم فكر كردم...شما كه با اين همه احساس و تلاش داريد بحثو بيان مي كنيد مي ترسيدم كه يكي بزنه تو ذقتون (برجك)....

    احساس من در سخنان شما اين بود كه كمي بوي ( مخاطب پسند حرف زدن ) مي آيد...اكثر آخونداي از نوع تيپ شما كه مخصوصا بعد از تحولات 2 خرداد در جامعه فراوان شدند كه روششون از خطابه به مباحثه عوض شده اين احساسو در موردشون دارم... تو دانشكده معارف دانشگاهمون چند تايي بودند...آهنگ گذاشتين كه بگين آخوندا هم موسيقي گوش ميدن ، ميگين من فيلم طلاق و عشق و ديدم شما نديديد پس من چه پيشرفتم ، از آخونداي ديگر و هم لباساتون بد مي گين . ... جالب تر علي احمدي آخوند معارف دانشگاهمون مي گفت همه آخوندا بايد يه دور دوره لاتي برن..شايد همه اينها براي اينكه بگين بابا ما هم مثله خودتونيم ... شايد ذات شما با مردم جوش خوردنه آخه آخونده اينجوري هم ديدم...صداقت نداشتن بوي بدي ميده... شايد اينها همه توهمات من باشه و بخاطر اون باشه كه در محيط خاصي بزرگ شده باشم و نياز به خانه تكاني در اين نوع طرز فكر اكتسابي من است....ترخدا اخلاق مخالفت گري ما ايرانيها رو ميبينين...حالا يه آخوند هم كه اومده اخلاقاي عجيب و كهنه ديگرانو تكرار نكنه بهش انگ ناصادق بودن ميزنيم.

    پاسخ

    به نام خدا و با سلام خدمت آقا صادق عزيز که خيلي صادقانه هم لطف کرد و تعريف و هم انتقاد و ... نمي دونم چي باعث شده که فکر کنيد من و برخي هملباسهاي من که تصميم گرفتن روش و منششون رو کمي با سيره رسول مکرم اسلام منطبق کنند و به وظيفه تبليغي شان بپردازند يه جورايي ميخواهند ريا کاري کنند و يا توي دلشان فضايي متفاوت از نماد بيروني شون دارند.در مورد بد گفتن از هملباسهامون هم بايد فرمايش شما رو تصحيح کنم . درستش اينه که ما به روش برخي از هملباسهامون انتقاد داريم اما اين به معني بد گفتن از آنها نيست همانطور که امام ( رض) يا شهيد مطري ( رض) و خيلي ديگه از بزرگان همين انتقادات رو به روحانيت داشتند. گر چه برخي از دوستاني هم که در اين لباس حضور دارند جدا شايسته ... . من در مورد ديگران نمي خواهم بگم اما درباره خودم يقين دارم به هيچ عنوان با آنچه در ذهن شريفتان مي گذره منطبق نيستم ( گر چه شما مي توانيد اين رو هم به حساب رياکاري من بگذاريد) اما به نظر من همون آدمهايي که شما ازشون حرف زده بوديد گاهي به مراتب از من و شما به هدايت نزديک ترند. چون ما رو غرور زائيده از تخيل ايمان و محبت به خدا ميگيره اما اونها فاقد اين غرور هستند. من هرگز (حتي در اعماق دلم هم ) فکر نکرده ام که من راه يافته هستم و ديگران نه . من چه مي دانم شايد خداوند همه اعمالي که من به خيال خودم انجام داده ام را به واسطه غرور و نفاق و خود بيني ام نپذيرد يک عمل خير را از شخصي که ممکنه در نگاه من حقير بياد بواسطه خلوصش پذيرا باشد. پس من چطور مي توانم اينگونه منافقانه با مخاطبيني که اگر با معنويت قرآن و عترت بيگانه بودند دليلي براي حضور نداشتند مواجه بشم . پخش تصنيف استاد شجريان نه از سر به رخ کشيدن موسيقي شناسي آخوندا!!! بلکه از باب سنخيت محتواي شهر آن با رسالت انسان کامل بود . و فيلم ديدن هم فضيلت نيست و نديدنش نقص محسوب نميشه . اگر گفتم پيش رفته ام خواستم تا شوخي کنم ، هر چند ممکنه در شوخي کردنم موفق نبوده باشم .من با دوره لاتي رفتن ميانه اي ندارم . فکر مي کنم بايد روحانيان ما تمام دوره حياتشون رو در مکتب پيامبر و فرزندان پيامبر درس اخلاق و رفتار و گفتار بگيرند. نه روحانيون که همه ما بايد اين مسير رو بريم . دوست بسيار عزيز و محترمم . من خوشحالم که ديگران بوي صداقت من رو استشمام کردن و اي کاش توانايي اين رو داشتم که رايحه بي صداقتي رسوخ کرده در ذهن صاف و بي رياي شما رو هم تغيير مي دادم . من از نوشته هاي شما بوي صداقت رو استشمام مي کنم و به خاطر نوشته پر مهر و انتقاد پر محببتتون ممنونم.براي من هم دعا کنيد بلکه خدا صداقت بيشتري بهم بده. هميشه موفق باشيد.

    به نام خدا

    سلام و عرض تسليت.

    با حرف هاي پراكنده آپ شدم .

    التماس دعا
    يا علي

    سلام ...

    آجرک الله يا صاحب الزمان .::. حمله ي تروريستي و جسارت مجدد به

    حرمين عسکريين (ع) را به پيشگاه مقدس قطب عالم امکان ، صاحب

    العصر و الزمان ،حضرت مهدي روحي له الفداه و نائب بر حقش ، و همه

    عاشقان اهل بيت ( عليهم السلام ) و به شما دوست عزيز تسليت

    عرض مي نمايم


    در پناه حق

    + melman 

    سلام

    چه عجب شما ننوشتيد يبن الحسن كجايي كه بيايي و انتقام ما را ............

    نم فهمم چرا وقتي از اين قبيل اتفاقات مي افته همه از اين جمله ها ميگن

    راستي شما جا مونديد(بلاخره روحانيت و .....)

    سلام حاج آقا

    از آشنايي يا وبلاگ بسيار خوشحالم ،خيلي زيبا بود مطلبتون...

    ميخوام نظرتون رو راجع به تبادل لينك بدونم

    خوشحال ميشم

    منتظرم....

    + مريم سادات 
    سلام بر شما. واقعا زيبا نوشته ايد. از اينكه نوشته شما جز بهترين ها شد خوشحالم. از اظهار نظر به جا و ظريفتان سپاسگزارم. حتما اقدام به تصحيح مي كنم. در ضمن درخواست دوستي تان را پاسخ دادم.لطف عالي مستدام.يا علي!
    سلام بر پسر عموي بزرگوار.وقت بخير. زيبا و جالب نوشته ايد. در مورد بلوك كردن عذر مي خواهم اشتباه شد. لطفا پيغام را دوباره بفرستيد بر ديده منت. يا علي!

    اميدوارم از اونايي نباشيد كه نصيحت رو از كوچكتر قبول نميكنن

    شما خودتون عالميد ولي ميترسم در باب قرآن به تفسير به راي بيافتيد و مشمول حديثي بشيد كه خدا فرمود با صورت داخل جهنم ميافتن

    انشا الله كه با امير المونين محشور شيد ولي مواظب باشيد خيلي راحت قرآن به تفسير براي تبديل ميشه

    رسيدين به من هم سر بزنيد و به همين صراحت ازم انتقاد كنيد ولي شما متنمو بخونيد

    يا علي

    پاسخ

    به نام خدا و با سلام . دوست عزيزم ممنونم که قابل دونستيد و نصيحت مهمي کرديد . بله من هم ميشه مي ترسم که مبادا در فهم قرآن کريم تعصب يا سليقه خودم رو به قرآن تحميل کنم . اما اجازه بدهيد بگويم که آنچه در اين متن ملاحظه فرموديد چکيده اي بود از دو تفسير گرانسنگ الميزان ( مرحوم علامه طبا طبائي رحمت الله عليه ) و تسنيم ( حضرت آيت الله جوادي آملي دام ظله العالي) و مختصري از آنچه در سايه علوم و معارف اسلامي آموخته ام و در سيره عملي رسول مکرم اسلام و امامان هدايت و علماء متخلق و حکيم ياد گرفته ام باز هم از اين که به حکم برادري برايم نگران بوده ايد سپاسگذارم .ولي اي کاش علي رقم طولاني بودن متن آن را تا انتها مطالعه مي کرديد. شايد آنوقت نصيحت بهتري مي فرموديد.

    سلام دوست عزيز.
    حق مطلب را به زيبايي بيان فرموديد .
    شكي نيست كه قسمتي از امور عملي و اجتماعي دين بايد اجرا شود هرچند كه با اجبار باشد.زيرا در مقابل حقوقي كه دين در قبال افراد جامعه ايجاد مي كندمطالباتش در راستاي اين حقوق نيز بايد اجرا شود.

    نكات زيبايي هم بيان فرمودي كه جاي بسي تامل است، ما نبايد همچون متحجران بني اسرائيل به بندگان خدا با نظر غير قابل هدايت بودن نگاه كنيم:(إذقالت امة منهم لم تعظون قوما الله مهلكهم أو معذبهم عذابا شديدا...) بلكه بايد وظيفه ي راهنما بودن خود بشناسيم واميد وصل همگان به معشوق واقعي داشته باشيم:(قالو معذرة الي ربهم ولعلهم يهتدون)

    پاسخ

    به نام خدا و با سلام.برادر گرامي ام مقدمتان را گرامي ميدارم و از حسن ظنتان کمال تشکر را دارم .خدا مي داند انسان چقدر خوشحال ميشود وقتي کساني را مي يابد که با او هم دغدغه اند و چون او مي انديشند . خداوند همه ما را در خدمت گذاري به قرآن و اسلام موفق بدارد.

    به نام خدا

    سلام.

    مطلب بسيار جالبي بود! تا حالا با همچين زاويه ديدي به اين آيه توجه نكرده بودم.

    موفق و پيروز و سلامت باشيد

    يا علي

    به نام خدا

    سلام بر سرور و دلبندم

    در تأييد نظر آن جناب عرض كنم، ملاحظه سياق آيه نشان مي دهد كه اگرچه لحن آيه انشائي است و نه اخباري، اما ناظر به اصل پذيرش دين است و نه اجراي احكام آن. به موجب اين آيه نبايد مردم را در پذيرش اصل دين اجبار كرد. همان طور كه مي دانيد، تمام آيه اين گونه است:

    لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (بقره/256)

    در پايان نيز حديث قشنگي نقل فرمودي و سخن از دل ما گفتي كه:

    بيائيد مسلمان بودن ديگران را باور کنيم گر چه در برخي از جنبه ها مشکلاتي داشته باشند. بيائيد بر اساس فطرت پاک و خداجوي شان با آنها سخن بگوئيم و از خداوند متعال و روح پيامبر مهربانمان و امامان هدايت و دعاي مستجاب آخرين سفير عشق الهي، مهدي موجود موعود ( عج ) در اين راه ياري بجوئيم و ايمان داشته باشيم که اگر ما درست به وظيفه مان عمل کنيم بندگان خدا از خدا فاصله نخواهند گرفت؛ و آيا ما وظيفه اي بزرگ تر از ايجاد عشق خداي مهربان در قلوب بندگانش داريم؟

    خدا بر توفيقات شما بيافزايد!

    پاسخ

    به نام خدا و با سلام . دوست عزيز و ارزشمندم، از همراهيت سپاسگذارم.اين آيه کريمه در هر دو سوي اِخبار يا انشائي به يک نتيجه منجر ميشود.اگر آيه را اخبار بدانيم معني آيه چنين ميشود: در باور و اعتقاد ديني هيچ جبر و اکراهي نيست ، و اگر انشائي باشد آنگاه معني آيه چنين ميشود : نبايد کسي را در پذيرش باور ديني اجبار و اکراه کرد چرا که باور و اعتقاد اساسا باور پذير نيست .از خدا برايم دين فهمي ، سعه صدر ، اصمينان نفس و توفيق خدمت به او را طلب کنيد .هميشه محتاج دعايتان هستم .