4—5- در مورد « 3-7 درباره خبر ابن ابي خديجه نيز فرمايش شما صائب نيست ....» اين هم سند :
از اين معلوم مي شود که باب «قضا» غير از باب رجوع به سلاطين است، و دو رشته مي باشد.در روايت «عمر بن حنظله » که مي فرمايد از سلاطين و قضات دادخواهي نکنيد، به هر دو رشته اشاره شده است.منتها در اين روايت فقط نصب قاضي فرموده، ولي در روايت «عمر بن حنظله » هم حاکم مجري و هم قاضي را تعيين کرده است » امام خميني، ولايت فقيه (حکومت اسلامي)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (س)، ص 82.
در مورد اينكه فرموده ايد :« گر چه امام راحل (قدس سره) نيز به حکم عدم عصمت ، ذاتا از خطا مبرا نيست اما چنين خطاي واضحي که روايتي را که به عنوان مؤيد در کتاب ولايت فقيه مي آورند در جاي ديگري ردّ کنند از ساده ترين متفکراني که دستگاه فکري منظمي دارند هم بعيد است تا چه رسد به امام راحل که هر متفکر منصفي ولو با او دشمن هم باشد به مراتب فضل و علم او اذعان دارد»
من بحثي ندارم.
4-6 – در مورد « 3-8 در خصوص مغالطه بزرگي هم که به امام راحل نسبت داديد ...» لطفا بفرماييد اصلي ترين صفت و رسالت معصومين و امامان چه بوده است. قطعا اگر نگوييد رهبري امت حرفتان پذيرفته نيست. چه آنكه حضرت ابراهيم اول نبي بود و بعد رسول و امام ناس شد. پس تنها شاني كه نيابت بردار نيست رهبري است. اگر موافق نيستيد بفرمائيد آن امتحانات سخت و رسيدن به درجه عصمت براي كدام شان امامت است كه از رهبري مهمتر است. و به نظر من اين يك مغالطه بزرگ است.
در مورد 3-9 – تان بايد بگويم اين نظرات حضرت ايه الله مكارم را بنده هم مطالعه كرده ام و در مورد اينكه ميفرماييد « توضيحا به عرض مي رسانم شئون نيابت پذير يعني آن دسته از شئوني که براي اقامه آنها به عصمت نياز نيست بلکه عدالت نيز براي اداره آنها کافي است» لطفا بفرماييد ايا پيامبراني كه رسول نبوده و نبي بوده اند عدالت نداشته اند مثلا آيا آن ابتلائات حضرت ابراهيم براي اثبات عدالت ايشان بوده. ويا مثلا بنا بر اعتقاد ما الان حضرت خضر هم زنده هستند و نبي الله و ولايت تكويني هم دارند پس چرا حجت و ولي زمان كس ديگري است. متاسفانه شما هم در دام اين مغالطه افتاده ايد.
در مورد« 3-10 در زمينه آيات قرآني...» بنده هم متر و معياري ندارم جايي هم نديدم اما در مورد بقيه پاراگرافتان واقعا از نظر منطقي مشكل دارد و من پاسخي ندارم.
در مورد «3-11 درباره عظمت مقام علمي علمايي ..» در اين مورد هم معياري نيست مگر نظر خبرگان فن و ميتواني نظر خود مرحوم خميني در مورد بزرگاني كه نام بردم مثل مرحوم خوئي ، بروجردي و آخوند را جويا شوي و تكليف علامه هم كه روشن است. اما من هم نگفتم كه آن عزيزان مفسر هستند بلكه گفتم تفسير موضوعي از ايات قران در مورد اثبات ولايت فقيه ندارند.
5- در مورد «1- اما در خصوص نقدي که به من داشته ايد ..» متاسفانه باز هم همان توجيهات قديمي مثل آب به آسياب دشمن ريختن، آخه حاجي يه لحظه فكر كن مثلا اگه ما دشمنمون رو غرب و آمريكا بدونيم كه اين مانع نقد هيچ وقت برطرف نميشود. در ضمن ما هم دشمن آنها هستيم و احمدي نژاد از بام تا شام نويد نابودي آنها را ميدهد و بر طبل دشمني ميكوبد آيا آنها هم با توسل به اين حربه مخالفانشان را خفه كرده يا اينكه حكومتشان را نقد نميكنند؟. جهت مثال اسرائيل را مي آورم كه در اوج رسوايي و شكست جنگ سي و سه روزه به رئيس دولتشان به اتهام فساد مالي گير داده و در همه رسانه هاي جهاني تيتر يك شده بودند در حالي كه احمدي نژاد هم مدام دم از محو اسرائيل ميزد و يا پرداختن رسانه ها به مسوله واتر گيت در آمريكا و يا فشارهايي كه رسانه ها به دولت آمريكا در زمان جنگ ويتنام وارد كردند و يا فشاري كه رسانه ها و افكار عمومي بر كارتر هنگام گروگانگيري وارد كردند. نه! حاجي يا اين منطق تا ظهور امام زمان هم نبايد هيچي بگيم!
5-1- در مورد «4-1 بنده نيز اشکال حقوقي دور را به نحوه انتخاب ...» باز هم توجيهات را تكرار فرموديد اما ميتوانيد بفرمائيد چگونه ميتوان آگاهي عمومي را افزايش داد : با وجود صدا و سيماي حكومتي و مداح دولت؟ آيا تحقيقات در مورد تاثير شگفت آور تلويزيون را خوانده ايد ؟ خصوصا در جامعه بيسواد ما؟ با و جود چند صد امام جمعه مداح حكومت چه ميكنيد؟ وقتي ديگر تريبونهاي نماز جمعه ، رفسنجاني و جوادي آملي را هم تحمل نمي كنند؟ با وجود چند ده هزار مسجد و امام جماعت چه؟ خود شما ميدانيد چه طلبه هايي را براي تبليغ ميفرستند! با به اصطلاح مداحان اهلبيت چكار ميكنيد؟ با حاج منصور ارضي و تكفير مخالفان؟ با بسته شدن همه روزنامه هاي منتقد؟ با ماموران سانسور مستقر در چاپخانه ها چه؟ با فيلتر شدن سايتها و وبلاگهاي منتقد؟ آخه حاجي وقتي يك جوان وبلاگ نويس را به جرم گفتن اينكه «آقاي خامنه اي به من هم اندازه جوانان غزه توجه كن» دستگير، شكنجه و كشته ميشود چگونه ميخواهي كار كني؟؟؟! وقتي محمد نوري زاد را به جرم انتقادي مودبانه و دلسوزانه از رهبر از انجمن قلم اخراج ميكنند و ايشان كه مدعي نقدپذيري هم هستند هيچ نمي گويند. دلت به چي خوشه؟؟؟!!
راستي وبلاگت چند تا خواننده داره؟ جسارتا بايد بگويم داستان، داستان «دو زار بده آش ..» هست!.
5-2- در مورد «2 اصلاح قانون جز از طريق قانون ، به هرج و مرج خواهد انجاميد ..»
بنده هم با فرمايشتان موافقم اما اين حكمي مشروط است و دو شرط عمده لازم است تا موثر افتد: 1- خود قانون راهكار اصلاح را باز گذاشته باشد كه متاسفانه در قانون اساسي ما، با اصل ولايت مطلقه تمام راهها بسته شده است، نمونه اش هم اصلاحاتي كه مجلس ششم و دولت خاتمي خواست انجام دهد مثل اصلاح قانون مطبوعات، افزايش اختيارات رئيس جمهور، قانون انتخابات، تعريف جرم سياسي و... كه با حكم حكومتي متوقف شد. و شرط دوم اينكه قابليت اجرا داشته باشد يعني مجري بخواهد و اگر نخواهد با فشار خود قانون و افكار عمومي مجبور به اجرا شود كه در اين مورد هم تكليف با وجود آدمهاي مثل احمدي نژاد و جنتي و قوه قضائيه قشنگمان مشخص است.آخه حاجي مگه اصل 27 قانون اساسي رو نداريم كه ميگه «تشكيل اجتماعات و راه پيمايي ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است. » اينم قانون، حالا كشتار تظاهر كننده ها چه معني ميده؟ جالب اينه كه در حكم محكومين هم مي آورند «شركت در راهپيمائي غير قانوني»!!! البته اونهايي كه قانون اساسي رو نوشته اند خيلي موذي بودند و يك ابهاماتي در اون گذاشتن ، مثل بمب كنترل شونده كه هر جا خواستند منفجرش كنند، مثل همين عبارت « مخل به مباني اسلام نباشد » تعريف مباني هم دست خودشونه و يا مثل اينكه در مورد شوراي نگهبان، مخالفت با شرع را اختيارش را فقط به دست فقهايش داده اما در مورد مخالفت با قانون اختيار با همه اعضا است. و يا مثلا تبصره(1) ماده(188)قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در اموركيفري مصوب 1378 (اينم لينكش به سايت مجلس و ابلاغش به رئيس جمهور http://tarh.majlis.ir/?ShowRule&Rid=9516fde7-8807-4690-a5ba-3a53732651ab ) ميگه :« تبصره 1 - منظور از علني بودن محاکمه، عدم ايجاد مانع جهت حضور افراد در جلسات رسيدگي است. خبرنگاران رسانهها ميتوانند با حضور در دادگاه از جريان رسيدگي گزارش مكتوب تهيهكرده و بدون ذكر نام يا مشخصاتي كه معرف هويت فردي يا موقعيت اداري و اجتماعي شاكي و مشتكيعنه باشد منتشر نمايند. تخلف از حكم قسمت اخير اين تبصره در حكم افترا است. » حالا اين را مقايسه كنيد با دادگاههاي نمايشي! آيا به نظر شما پخش دادگاهها از تلويزيون و نام بردن از افراد ثالث كه اينجا در حكم افترا است ميتوانسته بدون هماهنگي با آقاي خامنه اي باشد؟ من كه هرگز نمي توانم قبول كنم . آيا رئيس قوه قضائيه از اين قانون بي خبر بوده؟ آيا رئيس دادگاه از اين قانون بي خبر بوده؟ آيا هيچ فرد كمي عاقل به چنين دادگستري و قضاتي شكايت قانوني ميبرد و اميد عدالت دارد. آيا آقاي خامنه اي اينجا مقصر و مسئول نيست؟ چرا رئيس سازماني كه چنين تخلف محرز قانوني را انجام داده توبيخ نكرده و قانون را اعمال نميكند ، چرا باز مسئوليتش را تمديد ميكند؟؟ زهي خيال باطل! زهي ساده لوحي!
ضمنا همين حرف شما را ميتوان در 12 بهمن 57 به مرحوم خميني زد وقتي كه گفت «پدران ما چه حقي داشتند براي ما حكومت تعيين كنند»؟