• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : به ياد پدرم ، شهيد اربعين
  • نظرات : 52 خصوصي ، 68 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ايراني 

    آقاي خامنه اي! ولي مطلقه فقيه! تا امروز ما هر چه نوشتيم و گفتيم بي اثر بود. شما صداي مردم را نمي شنويد، نمي خواهيد بشنويد. نمي توانيد بشنويد، ... نمي دانم؛ بي اثرست حرف هايمان. ما ولي حرف هاي شمارا مي شنويم، مي خوانيم، عملکرد شمارا مي بينيم. مي دانيم توقع تان از "مردم هميشه در صحنه" چيست. شما مي خواهيد آنان يک زبان بگويند شما و رئيس دولت منتصب تان، لباس بر تن داريد. همين. آن هم در حاليکه واقعيت نشان مي دهد که چنين نيست. حالا بايد چه کنيم؟ حالا که به اينجا رسيده ايم، آيا سئوال ديگري در برابر ما مي ماند، جز اينکه: آقا! شما کي مي رويد؟

    ما حرف ديگري داريم بزنيم جز اينکه: تاکي بايد در برابررهبر ايران، بنويسند آيت الله خامنه اي؟ ما کي دوباره حق خواهيم داشت که در برابر نوع حکومت کشور مان بنويسيم جمهوري؟ باور کنيد پاسخ شما به اين سئوال، نه فقط تکليف عوام، که تکليف خواص را هم روشن خواهد کرد.

    ما ديگر اين بحث را فراموش کرده ايم که ولي فقيه بايد واجد چه شرايطي باشد. مهم اين است که مي دانيم ويژگي هاي حکومت "ديکتاتوري" چيست. اصلا چه وقت اين حرف هاست وقتي نمايندگان تان به صراحت مي گويند "شرايط مرايط" نداريم؛ "انتخاب منتخاب" در کار نيست. آقا، آمدنش براساس "کشف" است.

    باشد؛ خودتان اين را به صراحت بگوييد. خودتان بگوييد جمهوري در کار نيست. بفرماييد انقلاب 57 ضد سلطنت خانواده پهلوي بود، بگوييد خواست آن انقلاب، سلطنت ما بود. بگوييد اينها را. جانشين هم که داريد. بگوييد؛ شترسواري که دولا دولا نمي شود.

    بگوييد چرا ملت ما را مردماني مي خوانيد باصفاتي عجيب و غريب ـ از جمله اينکه آگاهيم، شجاعيم و زمان شناس ـ اما تا مي آييم نشان دهيم که حق باشماست، نشان دهيم که ماآگاهيم، شجاعيم و زمان شناس، صدايتان در مي آيد که: "انتخابات تمام شد و اشکالي هم بر آن وارد نبود."

    چرا توصيه مي کنيد که "کاملاً هشيار" باشيم، اما تا مي خواهيم هشياري خود را به منصه ظهور برسانيم، مي گوييد: "از هرگونه رفتار و گفتار تحريک‌آميز و بدگمانانه پرهيز کنيد. رئيس جمهور منتخب و محترم، رئيس جمهور همه‌ ملت ايران است و همه و از جمله رقيبان ديروز بايد يکپارچه از او حمايت و به او کمک کنند."

    آقاي خامنه اي! حضرتعالي "ديدار با جوانان فرزانه را مثل هميشه بسيار شيرين و اميدبخش" مي خوانيد، و اينکه "توجه جوانان به مسائل اساسي کشور، نشانه و معناي پيشرفت است و مسئولان بايد با توجه به اين حقايق، براي آينده برنامه‌ريزي و اقدام کنند". پس بگوييد چرا تا صداي همين جوانان در مي آيد، مي فرماييد: "بيگانگان با درک اين مسئله، محيطهاي دانشگاهي و دانشجويي را آماج توطئه قرار داده‌اند تا به هر شکل ممکن در روند فعاليتهاي علمي اختلال ايجاد کنند". بعد آدم هايتان هم در جامه قضا هم، حکم 8 سال و 10 سال و تبعيد و شلاق، براي جوانان ما صادر مي کنند؛ چرا؟

    آقاي ولي مطلقه! چرا شما خطاب به ما مردمان "هميشه در صحنه" مي گوييد "به هرحال در انتقاد از هر مسئله و دستگاهي بايد انصاف را هم در نظر گرفت»اما نوبت خودتان که مي رسد، مي گوييد: "همان فرداي انتخابات عده اي بدون دليل و استدلال، آن انتخابات عظيم را دروغ خواندند؛ آيا اين جرم کمي است!" اين جرم کمي است؟

    چرا مي گوييد "انتخابات مال مردم است و نتيجه آن براساس تشخيص ملت رقم مي خورد" اما وقتي سيزده چهارده ميليون نفر از همين ملت [البته بين سيزده تا چهارده، يک ميليون تفاوت است ولي چون اعداد معناي زيادي در قاموس گردانندگان حکومت اسلامي ندارند، ما هم مثل شما مي گوييم سيزده چهارده ميليون] تشيخص شان با تشخيص شما يکي نيست، مي شوند خس و خاشاک، و شما هم صدايتان در نمي آيد؟

    اين سيزده چهارده ميليون، حرکت بعدي شان بايد چه باشد، وقتي "تشخيص" شان به هيچ گرفته مي شود؟ چرا وقتي فرزندان همين ميليون ها نفر، تظاهرات سکوت برپا مي دارند، در عاشوراي حسيني به خيابان مي آيند تابراي يک مرجع تقليد عزاداري مي کنند، روي پشت بام ها الله اکبر مي گويند و... اما ماموران رئيس جمهور همفکر شمابا ماشين از روي بدن هاي گرم و زنده آنها مي گذرند، شما هيچ نمي گوييد تا بقيه آنها را هم بگيرند، به دادگاه نمايشي بکشانند، وابستگان شهيدان انقلاب 57 را به روز عليرضا بهشتي بنشانند، با روح الامين شان در کهريزک آن کارها کنند، که مي دانيد؛ چرا؟

    چرا مي گوييد: "انتخابات براي اين است كه در صندوق هاي رأي معلوم شود كه مردم چه مي خواهند نه در كف خيابانها." اما يک کلمه نمي گوييد وقتي آن همه صندوق را با کاغذهاي يکدست پرکردند، مردم بايد چه کنند؟ نکند بايد به احمد جنتي مراجعه کنند!يا به سردار محصولي، سرداررادان، سردارنقدي، سردار احمدي مقدم، به روح الله حسينيان که زماني قاتل بوده، به سعيد مرتضوي، ... به کي؟

    آقا!اگر شما به واقع بر اين باوريد که "همه بايد فصل الخطاب را قانون بدانند" با استناد به چه قانوني امريه صادر مي کنيد که "همه جريان ها و گرايش هاي داخل نظام، به ويژه خواص، بايدخط و مرز خود را بادشمن به صورت شفاف مشخص کنند؟" اين خط و مرزرا چه کسي تعيين مي کند؛شما که خود طرف اصلي دعواييد.

    شما مي فرماييد: "مردم با ديدن مناظره ها و ديگر برنامه هاي تبليغاتي قدرت قضاوت به دست آوردندو احساس کردند که نظام اسلامي، اندروني، بيروني نداردو مردم را بيگانه نمي داند و حقيقتابراي مردم حق انتخاب آگاهانه قائل است... بنابراين از اين ديدگاه مناظره ها امري مطلوب به حساب مي آيد."

    بعد همين مناظره ها قطع مي شود؛سيماي حکومت اسلامي شود مي شودتريبون يک جانبه آنکه همفکر شماست؛ حتي به هاشمي رفسنجاني [ که درباره اش چنين اظهار نظر کرده ايد:آقاي هاشمي قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه مي كرد و در سي سال اخير هم با به عهده گرفتن مسئوليت هاي فراوان، در حساس ترين مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب براي خودش، مالي نياندوخته است و مردم بايد به اين حقايق توجه داشته باشند]، به مهندس ميرحسين موسوي که نخست وزير خودشما بوده، به مهدي کروبي که رئيس مجلس تان بوده، به ناطق نوري که رئيس دفتر بازرسي شماست، به.... نه فقط اجازه حضور در سيمايتان رانمي دهيد، نه فقط مجوز راهپيمايي نمي دهيد، بلکه آنها را در حصر نگاه مي داريد، بر آنان حمله فيزيکي مي بريد، رئيس جمهور همفکرتان از شيراز، خودش را به تهران مي رساند تا حکم عزل رقيب را امضا کند و.... آن وقت شما باز مي گوييد: "اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، خواسته يا ناخواسته، مسئول خونها، خشونتها و هرج و مرج ها خواهند بود!"

    نه؛ اينطوري نمي شود. شما براي ما يک راه گذاشته ايد؛يک سئوال: شما کي مي رويد؟ دقت کنيد بحث بر سربراندازي يک نظام نيست؛ سئوال بر سرحضور يا عدم حضور يک تفکر است؛سئوال بر سرحضور يا عدم حضور قانون است؛ پرسش اين است: جمهوري داريم يا سلطنت؟ همين.


    نوشابه اميري - روزآنلاين