• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : فاطمه اسوه ، فاطمه اسطوره ( قسمت دوم )
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به نام خدا

    سلام بر دوست فاضلم

    اين بار مي خواهم از نزد شما تلمذ بكنم. براي من سؤالاتي در زمينه اين عوالم به وجود آمده و اين احساس را برايم حاصل كرده است كه اين عوالم يك مقدار ذوقي است و تخيلي.

    از نشانه هاي آن اين كه برخي اين عوالم را سه تا يعني دنيا(عالم حسي) و برزخ(عالم مثالي) و آخرت(عالم عقلي) دانسته اند و برخي پنج تا و برخي هفت تا.

    از ديگر نشانه ها اين كه اين عوالم شايد براي انسان قابل هضم باشد؛ اما براي اشيائي مثل سنگ و آتش يا براي حيواناتي مثل گاو و خر و يا براي موجوداتي مثل فرشتگان و حور العين قابل هضم نيست.

    من نمي دانم فلاسفه كه شناخت به كل هستي ندارند، چطور نسبت به عوالم هستي اظهار نظر مي كنند. من احساس مي كنم نقل صريحي كه دلالت بر اين عوالم داشته باشد، وجود ندارد و آن نقل هايي را فلاسفه به آنها استناد مي كنند، تكلف آميز و ذوقي و مبتني بر پيش فرض هاي خودشان است.

    من خوشحال مي شوم، پاره اي از ادله فلاسفه را برايم نقل كنيد و اين سؤالاتم را پاسخ بفرماييد.

    ببخشيد، من ارادت كامل به شما دارم و هيچ قصد جسارتي به فلاسفه ندارم. خواستم احساسم را آن چنان كه هست، به دوست خوبم منعكس كنم.

    در ضمن به ما هم سري بزنيد.

    موفق باشيد و عاشق

    پاسخ

    به نام خدا و با سلام . دوست عزيز و ارجمندم . قبل از هر چيزي اجازه بدهيد تا بگويم که بيان براهين فلسفي و عرفاني در اثبات وجود اين عوالم ظرفيتي فراتر از وبلاگ کوچک من مي طلبد اما اجمالا به چند پرسش شما پاسخهايي کوتاه ارائه مي کنم . 1- کار حکيم و فيلسوف الهي ، هستي شناسي است و منظور از هستي فقط انسانها نيستند تا شما بفرمائيد حکما شناخت به کل هستي ندارند. اتفاقا کار حکمت اسلامي و فلسفه الهي شناخت کل هستي بر مبناي برهان عقلي و بر وجهي کلي است . 2- شما حتما اين آيه را از قرآن کريم فراوان مطالعه فرموده ايد که مي فرمايد : ( و ان من شي الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم ) - 21 سوره حجر- آيا منظور از شي فقط انسان است ؟ و آيا خزائن اشياء تعبيري مجاز گونه و غير حقيقي است ؟ ( پناه بر خدا اگر بخواهيم کلام الهي را برمجاز حمل کنيم ) در فلسفه ثابت مي شود که هستي هر شيء ، تمام حقيقت آن شيء است و اساسا هر موجودي که بتوان او را شيء ناميد از هستي بهره مند است و خداوند کريم در قرآن به صراحت مي فرمايد: منشاء و مخزن هر شيء نزد ماست و ما به مقدار معيني از آن شي را نازل مي کنيم . از سوي ديگر در فلسفه الهي ثابت ميشود که هر موجودي حتي حيوانات و بلکه جمادات در حد گستره وجودي خود از علم و شعور مناسب با همان مرتبه بهره مند اند و چون قابل اطلاق مفهوم موجود هستند پس انها هم لا جرم بايد از خزائن الهي نازل شده باشند و اگر در خزائن الهي آنهم خرائني که ( لا تفني ) است منشاء آنها حضور دارد پس بايدعوالمي قبل از اين عالم را هم پشت سر گذاشته باشند. به قول جناب مولوي : نطق آب و نطق خاک و نطق گل / هست محسوس حواس اهل دل / ما سميعيم و بصيريم و هوشيم / با شما نامحرمان ما خاموشيم .3- اما مسئله ديگري که فرموده بوديد در خصوص فرشتگان و حور العين و امثال آنان، شما قطعا منکر تمثل جبرئيل بر مريم ( عليهما السلام ) نيستيد. اگر فرشته که موجودي ذاتا و فعلا مجرد و غير مادي است در عالم برزخ نتواند تمثل داشته باشد پس چگونه بر مريم (س) متمثل شده است؟ از سوي ديگر عالم الاه از عالم عقول برتر است و عالم عقول از عالم مثال ؛ و از آنجا که بر اساس قرآن کريم همه هستي من اللهي و الي اللهي است ( انا لله و انا اليه راجعون ) بايد عرض کرد که عالم الاه که منشاء قريب يا بعيد صدور همه اشياء است از آن بالاتر است و چون همه موجوداتمستقيم يا غير مستقيم از خداي سبحان صادر گرديده اند لزوما مي بايد نحوه وجودي نيز در آن عالم داشته باشند. گر چه در آن مرتبه منيع به نحو وجودات طبيعي خود وجود ندارند. بله فرشتگان به همان صورت تجردي خود در طبيعت موجود نمي شوند و ما هم چنين چيزي نگفتيم.4- در فلسفه، اصالت با برهان عقلي است و نقل در نهايت کاربردش به عنوان يکي از مقدمه هاي برهان مورد استفاده قرار ميگيرد و گر نه بيشتر در حد مؤيد برهان عقلي است. بنا بر اين شما قبل از پرداختن به نقل مي بايد با براهين عقلي آن آشنا شويد. 5- فرموديد اين عوالم را متعدد دانسته اند. در کدام علم اين تعدد راه دارد؟ مطمئن هستيد که عوالم مطرح در عرفان يا اخلاق را با عوالم مطرح در فلسفه خلط نکرده ايد؟ بله در عرفان اين عوالم به شکلي کلي به پنج عالم ( حضرات خمس ) تقسيم شده اند و گاهي بيش از اين هم گفته اند که البته بازگشت آنها نيز به همين پنج عالم است. و در عرفان عملي نيز سخن از هفت شهر عشق است نه پنج تا. جالب تر اينکه اين تقسيمات متعدد هيچ کدام ناقض يکديگر نيست چرا که تنها عبارات و اصطلاحات متعدد مي شود و حقيقت عالم به همان گونه که هست ثابت است و محقق متتبع بعد از آشنايي به زبان هر فني با همان زبان اين عوالم را تحيلي مي کند.6- نکته ديگر اينکه حضرتتان مي بايد ميان ذوق عرفاني ، فلسفي و خيال و ذوق عرفي تفاوت قائل شويد چرا که ذوق و خيال عرفي فاقد مباني عقلي و يقيني است اما ذوق در عرفان و فلسفه مبتني بر براهين و دلائل يقين آور است و از سويي ديگر بايد بدانيد که تقسيم هستي به اين عوالم نه بر اساس سليقه و از روي خيال پردازي است بلکه همانطور که عرض کردم مبتني بر دلائل قوي و برهان هاي يقين آور است که شرح و بيان آن در اين مقال نمي گنجد و شايد از حوصله حضرتتان هم خارج باشد.7- مرا ببخشيد و به من حق بدهيد که نتوانم استدلا لهاي حکماء الهي را مبني بر وجود اين عوالم در اين مجال خدمتتان عرض کنم چرا که نياز به تسلط شما بر علم منطق و اندوخته ها و دانسته ها قبلي شما در زمينه مباني و اصول فلسفه الهي دارد . اما مي توانيد براي آشنائي بيشتر به کتاب شرح مبسوط منظومه حضرت آيت الله شهيد مطهري ، تقريرات درس منظومه امام راحل ( قدس سره ) ، شرح منظومه آيت الله آقا رضي شيرازي ( حفظه الله) مراجعه نمائيد . اما اجازه بدهيد تذکر دهم که به قول جناب حافظ : قطع اين مرحله بي همرهي خضر مکن / ظلمات است بترس از خطر گمراهي . 8- شايد اين هم برايتان جالب باشد که حکماء و عرفا عالم را عاشق مي دانند و عشق به حق را در جمادات و نباتات هم جاري مي دانند چه رسد به حيوان و انسان و فرشته.و شما مي دانيد عشق فعل فاعل ادراک کننده و با شعور است و شعور اولين علامت زنده بودن است و بنا بر اين همه عالم از نحوه اي حيات برخوردارند و بر اثر همين ذي حيات بودن است که تسبيح حق سبحانه و تعالي مي کنند. به هر حال ممنون که از دغدغه هايتان با من گفتيد و شرمسار از اينکه بيش از اين نتوانستم مطلب را برايتان شرح کنم . هميشه در پناه حق باشيد.