• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : فاطمه اسوه ، فاطمه اسطوره ( قسمت دوم )
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به نام خدا و با سلام بر دوست خوبم

    از پاسخ خوب شما بهره مند شدم؛ اما همچنان ابهامات فراوان است. براي مثال شما از دو آيه استفاده هايي فرموديد كه با فهم اينجانب به كلي متفاوت است. براي نمونه شما از آيه حجر چنين استفاده كرديد كه مراد از «شيء» هر چيز است؛ حال آن كه سياق آيه چنين اطلاقي را افاده نمي كند. آيات قبل و بعدش را ملاحظه كنيد:

    وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ * وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ * وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ * وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ

    چنان كه از اين آيات به دست مي آيد، مراد از «شيء» روزي است. بنابراين معناي آيه اين است كه خزينه هاي روزي شما نزد ماست.

    من از آيه بقره نيز نمي توانم آن استفاده اي را كه شما كرديد، فهم كنم. معنايي را كه من از سياقش مي فهمم، اين است كه حيات ما متعلق به خداست؛ يعني خداست كه مرا آفريده است و پس از مرگ نيز نزد خدا محشور مي شويم. سياق آيه را ملاحظه فرماييد:

    وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ * وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ

    من از اين دو آيه هرگز نمي توانم بفهمم كه هستي عوالمي منطبق بر يكديگر دارد و هر چيزي داراي مراتبي است. بي ترديد سياق آيه قرينه فهم آيه است و منتزع كردن آيه از سياقش به بدفهمي مي انجامد. به نظر من اين آيات از مواردي است كه فلاسفه از آنها استفاده ذوقي و سليقي كرده اند.

    من پوزش مي خواهم كه اين قدر روده درازي مي كنم.

    ارادتمند شما

    پاسخ

    به نام خدا و سلام مجدد خدمت دوست عزيزم . من که قبلا عرض کردم تا حضرتتان با مقدمات منطقي و فلسفي بحث آشنا نباشيد عرائض من دردي را از حضرتتان دوا نمي کند .و شما نيز به من حق مي دهيد که در اين مجال کوتاه نتوانم براهين مفصل بحث را که هر مقدمه آن سلسله اي از مقدمات ديگر را شامل ميشود برايتان به گونه اي طرح کنم که نظر شريفتان را تامين کند . شما انشاء الله با مراجعه به منابعي که خدمتتان عرضه داشتم به جواب نزديک خواهيد شد و در خصوص آيات هم مراجعه به تفسير گرانسنگ الميزان مي تواند راهگشاي وجود مبارکتان باشد. گر چه اين پرسشگري شما دوست خوبم باعث شد به فکر بيفتم و انشاء الله در همين زمينه مطلبي را بنويسم و آيات مورد بحث را نيز در آن بررسي کنم شايد مفيد واقع گردد. به هر صورت از پيگيري و پرسشهاي صريح و ادبيات مؤدبانه شما مشعوف شدم . پيوسته در پناه لطف خداوند والا باشيد .