به نام خدا
سلام عليكم
من ابتدا كه عبارت «بشكن بشكن» را ديدم، پيش خود گفتم: اين سيد و سرور ما چه جرئتي كرده، چنين سخن گفتهاست. نترسيده است كه بگويند: اين آقا اهل لهو و لعب است. ديدي گفتم: اين عارفها آدمهاي درستي نيستند. همه اينها سوء سابقه دارند. آن حافظش كه مدتي دنبال زنبازي بود. آن شهريار فلان. آن ديگر بهمان.
اما در پاورقي ديدم كه شما از ترس همين بدفهميها به چنين آدمهايي تنبّهي دادهاي. هرچند آنها كار خودشان را ميكنند. البته در خود عبارات متن هم قرائن فراواني بود كه مقصود شما را مشخص ميكرد.
والله خيلي عچيب است. برخي هرگز نميتوانند ميان مجاز و حقيقت تمايز قائل شوند. البته فكر ميكنم، نميخواهند و گرنه عبارات به ضميمه قرائن اظهر من الشمس است كه مراد و مقصود چيست. خودشان را به آب و آتش ميزنند كه بر خصم خود هزاران اتهام ناروا نظير كفر و زندقه و لااباليگري و ... بزنند و به هر طريقي شده است، او را از ميدان به در كنند.
الهنا وفقنا لما تحب و ترضي
دوست بزرگوارم و برادر عزيزم سلام
مقدم ارجمندت گلباران باد .
حكايت ما و اين دسته از دوستان كه اشاره فرموديد حكايت مشتري ميخه و داروخانه.
( شنيديد كه ،اگه نشنيديد مي گن : يك كسي هر روز ميرفت داروخانه به دكتر دارو ساز گفت: آقا ميخ داريد ؟ گفت : نه طرف هم چند تا فحش آب دار نثار دكتر دارو ساز كرد كه : ... اون داروخانه چي اي كه ميخ نداره . فردا دكتر مقداري ميخ تهيه كرد و تا آن مرد آمد سراغ ميخ رو گرفت دكتر گفت : بله آقا ميخ داريم . مردك دوباره شروع به فحش دادن كرد كه : ... به اون داروخانه چي اي كه توي داروخانه اش ميخ داره . فردا كه آمد هنوز حرف نزده دكتر گفت : برادر شما فحشت رو بده و برو چه فرقي مي كنه كه ما ميخ داريم يا نداريم )
حالا چه فرقي مي كنه كه توضيح بديم يا نديم . بگذار حرفشو.ن رو بزنن و برن و ما هم از اعماق قلبمان مي گيم :
الهي ، چون تو دل از من بشکني ، از من چه بشکن بشکني
چنين شكستگي مباركي روزي ما و شما و ديگر عاشقان ميزباني حق باد .