سلام
از اينكه حرفم رو شنيدين ، گوش كردين و سرزدين ممنونم . سپاس فعل شما تا اينجاش با من امااجر دعاي پاك و نفس گرم شما رو از خداي مهر ميطلبم كه در توان من نيست .
از وقتي دچار اين امتحان خدا كه البته سراسر خير و رحمت نيز بوده ، شدم ، فهميدم كه چرا عيادت از بيمار اينقدر مثابه . به حدي به قدمهاي شما نياز مند و به دعاي شما محتاجم كه شايد باورش براي غير من سخت باشه . علي الخصوص اينكه در دنيايي قرار گرفتيم كه بي مهري و بي عاطفگي در اون موج ميزنه .
به دعاي شما اميد بستم و از خداي صاحب مهر ميطلبم كه دعاي دوستان را در حق دوستان ، مستجاب كنه .
موفق و مؤيد باشيد .
خواهر بزرگوارم
آنچه كردم كمترين وظيفه اي بود كه به گردن داشته و دارم . شما را به خدا اينقدر خجالتم ندهيد . نوشته شما مرا بيش از پيش نزد خودم و خداي خودم خجالت زده مي كنه . من كي ام تا قدم و دعاي من چي باشه .
از بي مهري ديگران گله كرده ايد ، خواهرم در روزگاري كه برخي از آدمها فرصت عيادت از قلب خود را هم از دست داده اند عيادت از ديگران حكايتي غريب است .
به هر روي دعاي خير من و خانواده ام با تمام بي لياقتي مان همراه قلب صبورتان باد .
لطفا ديگر مرا با اين سياق نوشتن شرمسار نسازيد . خوشترم اگر چون برادري كوچكتر مخاطب كلام پر مهرتان باشم تا آنچنان كه خود را لايق اش نمي بينم .
يا رب دعاي خسته دلان مستجاب كن .
صبور باشيد و سربلند .
يا حق