اماما گفتي با دلي آرام
و قلبي مطمئن از سؤال و جواب باد و باران،
انتظار فرج از نيمه خرداد را
در انتهاي کوچه رو به غروب
به پايان ميرساني!
ما هنوز، از خرداد زخمخورده، شوکران مينوشيم و مشتاقانه انتظار ميکشيم.
هنوز، خردادهاي نيامده را با تو شاعرانه زمزمه ميکنيم:
« روزها ميگذرد حادثه ها ميآيند
انتظار فرج از نيمه خرداد کشم »
ما به وعدههاي تو ايمان داريم، اي «عزيز سفر کرده» که هيچگاه عطر بودنت، از خاطره روزهاي ما محو نخواهد شد.