نمی دانم شما اسلام ( یا به عبارت جامع تر دین ) را چگونه شناخته اید اما به اعتقاد من دین چون مجمع الجزایری از احکام و دستورات نیست که در کنار هم قرار گرفته باشند و تنها ربط شان به هم، کنار هم قرار گرفتن شان باشد بلکه دین منبعث از یک سلسله اعتقادات به هم پیوسته است که محصولی از جنس اخلاق دارد و بر آیند آنها در مقام عمل پیدایش احکامی است که در عین استقلال از هم ، در بستری واحد به شدت با یکدیگر پیوند داشته و مرتبط اند به گونه ای که بر یکدیگر اثر می گذارند و نیز با مراحل بالاتر معارف الهی ( اخلاق و عقاید ) ارتباطی یک سویه دارند به این معنی که عقاید و اخلاق در تبیین و فهم احکام الهی در مرحله عمل مؤثر خواهند بود و غالباً نمی توان یکی از احکام را بدون در نظر گرفتن ارتباطش با سایر مسائل دین مورد توجه قرار داد .خصوص این که اصول اعتقادی بر اصول اخلاقی و بسیاری از اصول اخلاقی بر احکام عملی تسلط دارند و به همین دلیل احکام عملی غالبا تابع اصول اخلاقی دین اند.
بنا بر این همانطور که مرحوم آیت الله علامه طباطبائی ( قدس سره ) در تفسیر گرانسنگ المیزان می فرمایند ، فقه یا دستورات عملی گر چه لازم اند اما به تنهایی برای تأمین سعادت بشر کافی نیستند .احکام و دستورات فقهی به منزله اسکلت یا مرحله سفت کاری یک ساختمان و دستورات و اصول اخلاقی به منزله نازک کاری و امکانات زیستی آن ساختمان است . گرچه برای سکونت به اسکلت ساختمان نیازمندیم اما هرگز نمی توان در خانه ای که تنها اسکلت بندی دارد و فاقد امکانات زیستی است زندگی کرد .
یکی از اصول مسلّم و محکم اخلاقی که می باید در بررسی مسئله ازدواج موقت مورد توجه قرار گیرد اصل ( مردود دانستن هواپرستی و هوسرانی ) در ادیان مختلف بویژه اسلام است . ما نمی توانیم به صرف پرداختن به منطوق یا مفهوم برخی روایات یا اکتفا به نتیجه فقهی به دست آمده از آنان و بدون در نظر گرفتن این اصل اساسی، در مورد چنین موضوعی نظریه پردازی کنیم و به جواز مطلق یا نهی مطلق آن حکم کنیم .
گر چه اسلام به جواز ارتباط جنسی متعادل و معقول حتی برای کامجویی نیز فتوا می دهد ( بر خلاف برخی ادیان که عمل جنسی را با هدفی غیر از انعقاد نطفه قبیح می شمارند ) اما هرگز آن را تا جایی که منجر به هوسرانی و هوا پرستی شود مجاز نمی داند. در روایات صحیحه ما، انسان (ذواّق) یعنی کسی که هدفش کامجویی از زنان یا مردان مختلف باشد و بخواهد تا آنان را مورد (چشش) قرار دهد ملعون یا مبغوض خداوند دانسته شده است .
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ أَوْ یَلْعَنُ کُلَّ ذَوَّاقٍ مِنَ الرِّجَالِ وَ کُلَّ ذَوَّاقَةٍ مِنَ النِّسَاءِ . الکافی- ج6 - ص54
این امتیاز اسلام بر سایر ادیان است که در عین نفی رهبانیت و اصالت ریاضت، هواپرستی و اصالت هوسرانی را نیز مطرود می داند. از نظر اسلام تمام غرایز می باید در حدود اقتضاء و احتیاج طبیعت سالم انسانی اشباع و ارضاء شود و انسان هرگز مجاز نیست آتش غرایز را دامن بزند و آنها را به صورت عطشی روز افزون در آورد. به همین دلیل کافی است که چیزی رنگ هواپرستی و هوسرانی پیدا کند تا یقین کنیم که مطابق نظر اسلام نیست .
آنچه باید رعایت شود حکومت این اصل کلّی بر تلقی ما از مسئله حدود جواز عقد موقت است .
با بیان این اصل اساسی مشخص شد گر چه ارتکاب به عقد موقت برای شخص متأهل به عنوان اوّلی حرمت شرعی ندارد اما بسا که به عنوان ثانوی حرمت شرعی یابد اما قدر متیقّن آن است که حرمت اخلاقی خواهد داشت . روایات مختلفی نشان می دهد که حضرات معصومین (ع) از اشتهار دوستان و اصحاب شان به عاملین عقد موقت نا خشنود بوده اند و حتی گاهی این عمل را به خاطر ارتباط شان با آن حضرت به آنها حرام دانسته اند.
عن ابی عبد الله الصادق (ع) انّه قال لإسماعیل الجعفی و عمّار ساباطی : حرِّمَت عَلیکُما المتعة من قِبَلی ما دُمتما تدخلان علّی و ذلک لأنی أخافُ تؤخذا فتُضربا و تُشهرا فیُقال هؤلاء اصحاب جعفر . کتاب المتعة لشیخ المفید، ص 15
از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت به اسماعیل جعفی و عمار ساباطی فرمود: تا وقتی به خانه من رفت و آمد دارید متعه را برایتان حرام می کنم زیرا خوف آن دارم که گرفتار آئید و بر شما تازیانه زنند و به این واسطه به ارتکاب چنین ( عملی ) مشهور شوید و دیگران بگویند اینان دوستان جعفر اند.
ممکن است بگوئید : نهی امام ناظر به تقیّه است اما روایت به روشنی نشان می دهد موضوع تقیه نیست . اقتضای تقیّه این بود که امام (ع) این عمل را مطلقاً غیر مشروع بداند نه اینکه آن را به قید ( مادام ) مقید نماید چرا که اصل عمل مشروع شمرده شده اما به جهت ثانوی ( که وهن اصحاب امام است ) تحریم گردیده و جالب اینجاست که حتی خطر دستگیری و یا مجازات آنان سبب نهی امام از این عمل نیست بلکه اشتهاری که دوستان امام (ع) به واسطه چنین کاری را پیدا می کنند و به همین دلیل سبب وهن امام (ع) می شوند مطلوب امام (ع) نیست.
با توجه به آنچه گفته شد، برای مرد متأهلی که همسرش توانایی ارضای نیازهای جنسی معقول او را ندارد و یا از خانواده خود به نوعی دور شده که تحمل نیاز جنسی برایش نا مقدور است و می ترسد که اگر خویش را از راه حلال ارضاء نکند به حرام دچار شود انجام عقد موقت نه تنها امری مباح بلکه واجب شمرده میشود . اما حقیقت در مورد مرد متأهلی که با وجود همسری خوب و توانمند در ارتباط جنسی ، باز هم به دنبال چشیدن لذت زنهای دیگر است و مشروع بودن چنین عملی را بهانه می کند و یا انگیزه های انسان دوستانه را دستاویز قرار می دهداین است که او هیچ انگیزه ای جز هوسرانی، هواپرستی و پاسخگویی به شهوت تحریک شده و طغیان کرده اش ندارد و برای توجیه عمل خویش از دستور دین سوء استفاده می کند. یقیناً مقصود شارع از جعل و ایجاد چنین حکمی باز گزاردن دست هوسرانی مردانی که با وجود برخورداری از ازدواج دائم و همسری همراه، باز هم به کامجویی از دیگران علاقه مند است نبوده.
بر این باورم آنان که انجام بی قید و شرط عقد موقت برای مردان متأهلی که هیچ دلیلی جز رهایی طلبی و ارضاء غریزه جنسی ندارند را ترویج ، تحسین و توجیه می کنند ، یا از توجه به روح آموزه های اسلامی غفلت ورزیده اند و به شکلی گزیده و بریده از محتوای جمعی دین، تنها به احکام فقهی آن دل خوش داشته اند و اکنون با توهم دفاع از دین مقدس اسلام متحجرانه بر آن ایستادگی می کنند و یا خدای ناکرده ... .
انشاء الله در پست آینده به بررسی آیات قرآنی و برخی روایات در خصوص عقد موقت و آنچه از آنها در این مورد فهم می شود خواهیم پرداخت و سؤالهای به جا مانده از قبل را در ضمن آن بررسی خواهیم کرد . از اکنون می گویم که هیچ ابایی از مسلسل شدن این سلسله مباحث ندارم بلکه دغدغه اصلی ام بررسی نسبی اما در عین نسبیت کامل و جامع این حکم مترقی و جامعه ساز اسلامی و زدودن پیرایه های متعصّبانه یا متحجرانه از آن است و از خداوند رحمان و رحیم در این امر مدد می جویم و به دعای پر محبت شما خوبان احتیاج مبرم دارم.
پیشاپیش از این که میان این پست و پست بعدی فاصله یک هفته ای خواهد افتاد پوزش می طلبم و انشاء الله در جوار حریم پر فیض رضوی (ع) دعا گو و نائب الزیاره شما دوستان عزیز خواهم بود .