سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

 

إن الذین یحبون أن تشیع الفاحشة فی الذین امنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الاخرة                       برای آنانکه دوست دارند کار زشتی را در میان اهل ایمان منتشر کنند و شهرت دهند در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد بود .(( سوره مبارکه نور، آیه 19 ))

مسئله توزیع و تکثیر فیلمهای مرتبط با حریم خصوصی انسانها نماد آشفتگی و به هم ریختگی شدید فرهنگی جامعه ما است و چون جامعه ما جامعه?ای اسلامی است به جرأت می?توان گفت: دامنه این آشفتگی به ضعف ایمان و باورهای اسلامی در ابعاد نظری و عملی نیز باز میگردد.

 فارغ از صحت و سقم ماجراهای منتسب به اشخاصی که به حق یا ناحق در معرض اتهام و آبرویشان در معرض خطر قرار گرفت، اساس چنین حرکتی ناپسند و ناشایست است و هیچ دلیل عقلی، اخلاقی یا شرعی آن را توجیه نمی?کند . برخی از کسانی که به چنین جنایتی دست میزنند هوسبازان بی?فکری هستند که انگیزه?ای جز خوش گذرانی!؟ ندارند و برخی دیگر سود جویانی که جز به پول و منافع مادی کارشان نمی?اندیشند هر چند این کسب درآمد از طریق به تاراج دادن آبروی انسانها و ریختن خون معنوی آنها به دست آید و گروهی دیگر افراد بیماردلی  هستند که سر در آوردن از زندگی خصوصی دیگران برایشان مانند نفس کشیدن ضروری است بی آنکه برای انسانها و حریم شخصی آنها حرمتی بشناسند و دسته دیگر فریبکاران متظاهری که مدعی غیرت دینی و افشا کردن چهره ناپاک! سوژه خود هستند و می?گویند : بگذار مردم بدانند این آدمها در پشت پرده و خلوتهایشان چه کارهایی میکنند و آنوقت در برابر مردم چگونه ظاهر میشوند و کسب وجهه می?کنند .

واقعیت این است که عنوان غیرت دینی تنها دستاویز بی?تقوایی و انتقام گیری?های شخصی و باز کردن عقده?های روانی این دسته است و گر نه کدام دیندار  معتقدی می?توان یافت که فرمان صریح و روشن قرآن کریم را که فرموده است (( لا تجسسوا )) شنیده و از عذاب موعود منتشر کنندگان زشتی ها در میان جامعه مؤمنین با خبر گشته و  از افشاء زشتیها در میان جامعه اسلامی نهراسد و چنین کاری را مرتکب شود در حالیکه می?داند حرمت انسانها در نزد خدای بزرگ کم نیست و آبروی انسانها اگر گرانبها تر نباشد کم قیمت?تر از جانشان نیست .

بر این باورم که در ترک چنین کاری فارغ از دین داری و تعهد دینی ، وجود خصلت آزادگی و فتّوت عنصر کفایت کننده?ای است . چرا که هیچ انسان آزاده و روح صاحب فتّوتی  گر چه دیندار هم نباشد هرگز به خود اجازه نمی?دهد که آبروی انسانی (هرچند خطا کار را) بر سر بازار هوی و هوس خویش جار بکشد و چوب حراج بزند.

خلوت انسانها و حریم خصوصی آنها شخصی?ترین محدوده?ایست که وجود دارد و خداوند هرگز اجازه نداده کسی بدون مجوز شرعی یا اجازه صاحب حریم، به آن وارد شود و اسرار آن را فاش سازد تا چه رسد به تجسس و سر کشیدن در زندگی دیگران .

حال بیائید فرض کنیم آنان که سوژهای چنین فیلمهایی بوده?اند به واقع مرتکب کاری شده?اند که هیچ راهی برای حمل به صحت آن نداریم و فرض کنیم که آنان گناهکارند، سؤال اینجاست که گناه فرضی را  در خلوت خودشان مرتکب شده?اند یا در برابر چشمان مردم؟ همه ما می دانیم که هیچ کدام از آنان در برابر چشمان مردم یا به تعبیر دیگر در ملاء عام  به آن عمل مبادرت نکرده??اند و اگر هم کاری کرده?اند و خطایی مرتکب شده?اند ، همه در خلوت خودشان صورت پذیرفته ( گذشته از آن که چگونه می توانیم به خود اجازه دهیم در اولین لحظه که ماجرا را میشنویم یا می?بینیم حکم کنیم که حتما آن عمل خلاف است ) پس چه دلیل شرعی ، عقلی و اخلاقی وجود دارد که اگر کسی بر چنین چیزی اطلاع یافت آن را در جامعه گسترش داده ، آبرویی را که خداوند راضی به ریختنش نیست در معرض خطر قرار بدهد و قبح عمل ارتکاب شده را در جامعه با تکثیر آن از بین ببرد و دیگران را به بهانه ـ دیدن آنچه انسانهای مزور و پلید دور از چشم دیگران انجام می دهند و در برابر چشم مردم خود را به لباسی دیگر نمایش می دهند و پی بردن به خباثت آنها ــ به دیدن چنین چیزهایی تشویق کند و خود خباثتی بیشتر را به نمایش بگذارد .

بگذارید بی پرده بگویم تکثیر کنندگان و تشویق کنندگان چنین فیلمهایی نه عقل دارند نه اخلاق و نه دین .


 

 

چند روز پیش داشتم لا به لای کتابهایم را می گشتم که یک قطعه شعر سالها

 

قبل راپیدا کردم سالی که برای بار دوّم با دانش آموزان دبیرستان روشنگر تهران به

 

زیارت مناطق عملیاتی جنوب کشور مشرف شده بودم؛ به خودم گفتم شاید

 

شما هم از خوندنش خوشتون بیاد.

 

بار دیگر مرا ترک گفته ، قلب شیدائی و بی قـرارم

 

مانده جائی، یقین دارم امّا ، من خبر از کجایش ندارم

 

یاد ایّام شیرین پرستی، تازگی یک سفر عشق رفتم

 

شوق لیلی به سر ، شور مجنون ؛ سر زد قلب یخ ها بهارم

 

مثل آن روزهایی که رفته ، صد شقایق مرا همسفر بود

 

هم دل و هم نفس ، مست و شیدا پای در این سفر می گذارم

 

 هر کجا بوی لیلی می آمد قلب بیچاره ام مست می شد

 

در پی عطر بی خانمانی از درون شعله می زد شرارم

 

چون پرستو دلم کوچ میکرد ، از سیاهی به سوی سپیدی

 

پنجره پنجره بال میزد ، مرغک بی پر و دل فکارم

 

آفتاب از افق تا بر آمد ، جلوه گر شد در اوج نگاهم

 

یک ستون نور ، پائین به بالا ، سرزمین قشنگ نگارم

 

سرزمین وسیعی که دنیا، طاقت وسعتش را ندارد

 

خم به خم زلف لیلای من بود ، آنچنانی که نتوان نگارم

 

می شد آنجا به هستی نظر کرد ، تا به اوج خدا پر در آورد

 

در شط اشک ، دل شستشو داد ، من بر این نکته پا میفشارم

 

در نگاه غریبه همان جا، گر چه صحرای بی محتوی بود

 

مرده پیوسته بر متن تاریخ ، من چنین دیده وا میگذارم

 

با نگاهی دگر آشنایم ، دیده ای سرکش و مست و مجنون

 

همسفر پیش، پیش آی با من ، من برایت زمان می شمارم

 

در نظر گاه من موج می زد ، عطر عشق و نسیم شقایق

 

از طلائیه و فکه و فاو تا شلمچه ز دیدار یارم

 

همسفر خیز اینک دوباره شعر شیدایی از بر بخوانیم

 

یاد ایام لیلایی خویش ، تا ((سحر)) همچو مجنون بمانیم

 

اسفند 83


این کارهای فرهنگی هم داستان خودشون رو دارن?ها . اگر درگیرشون نشی یه جوره ، اگر هم درگیرشون بشی یه جور دیگه . به عنوان نمونه همین کلاس رازهای شنیدنی در باره زن که حقیر به اتفاق دوست محترمم جناب آقای دکتر شیری روزهای چهار شنبه تو فرهنگسرای خانواده تهران اجرا می کنیم .

روز اول که پیشنهاد برگزاری همچین کلاسی به من داده شد پیش خودم فکر کردم این می تونه یکی از بهترین موقعیتهایی باشه که من به عنوان یک طلبه کوچک بتونم گوشه ای از نگرش ناب قرآن و عترت را در باره زن به گوش کسانی برسونم که ممکنه جاهای دیگه کمتر بتونم زیارتشون کنم و بلکه باعث بشم یه عده?ای از همشهری?ها و هموطنام نگاهشون تغییر کنه و دیگه گوششون به حرفهای بی سر و تهی که به عناوین مختلف سعی دارن زن رو از منظر اسلام در حد یک موجود طفیلی و دست چندم معرفی کنند بدهکار نباشه . بنا بر این:

                                  یا علی گفتیم و عشق آغاز شد .

اما میگم واقعاً باید دهان مبارک جناب لسان الغیب حافظ شیراز (ره) را طلا گرفت که گفت :                که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها

بنا ندارم از مشکلات خیلی حرف بزنم اما همین قدر بگم که برای آماده کردن اسلایدهای هر درس حد اقل دو سه شب بیداری تا صبح رو شاخشه .حالا فراهم کردن مطالب و صحت و سقم اونها رو بررسی کردن و لینک مطالب به هم و پیدا کردن تصاویر مناسب و تم رنگی مطلوب و بقیه ماجرا بماند.

تازه همسر مهربانم هم کلّی کمک میکنه و گر نه واویلا بود .

اما یه چیزی بگم : راستش وقتی همه زحمتها رو میکشی و بحث رو تو سالن سینمای فرهنگسرا ارائه میکنی و میبینی که مردم خوب شهرت چقدر تشنه شنیدن فرهنگ ناب قرآن و عترتند و با چه علاقه?ای به مباحث توجه میکنند و بهت با این کارشون انرژی میدن تمام خستگی از تنت بیرون میره و یکهو میبینی که چقدر دلت میخواد با یک قلب شاد و پر امید دستت رو به طرف آسمون بلند کنی و بگی :

ربّنا فَتَقَبَل مِنّا اِنَّکَ اَنتَ السَّمیعُ العَلیِم

 

 


ای دو سه تا کوچه ز ما دور تر                  نغمه تو از همه پر شورتر

کاش که این فاصله را کم کنی                محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ما می?شدی                  مایه آسایه ما می?شدی

.............

وقتی این شعر ها را مرحوم آقاسی در مقام گفتگو و اظهار ادب به امام عصر (عج) می?خواند من به این فکر فرو رفتم که آیا واقعاً امام عصر از ما دور هستند یا ما از ایشون ؟ بعد هم چرا غالبا در اشعارمون از ایشون می خواهیم همش یه کاری بکنند و سخنی از این که ما هم یه کاری بکنیم در میان نیست؟ و دیگر اینکه فضای کلی اشعار ما کمی تا قسمتی بوی خود خواهی میده یعنی اینکه ما اگه امام زمان رو هم میخواهیم در حقیقت به دنبال اون مدینه فاضله?ای هستیم که برامون راحتی ، امنیت و آسایش به ارمغان میاره نه دنبال امام عصر از اون جهت که امام و خلیفه خداوند روی زمین است.همیشه میگویم: تو که بیای بهار میاد، دیگه همه چی خوب میشه، کسی به کسی ستم نمی?کنه ، غم و غصه و گرفتاری ما بر طرف میشه و ... از این جور حرفها .

البته امام با تشریف فرمائی?شون همه اینها را به ارمغان میارند( البته بعد از جنگ با اهل عناد و پیروزی بر اونها و تشکیل حکومتشون) اما من فکر میکنم در نهایت ما امام رو هم برای خودمون میخواهیم چون یا اصلا نمیگیم یا کمتر میگیم که : آقا جان، ما باید برای شما و رفاه و آسایش شما چه کار کنیم؟ ما باید چه جور آدمهایی باشیم که مورد پسند شما باشیم ؟ وظیفه امروز ما در برابر شما چیه و امروز که ظاهرا از شما دوریم باید چه مسئولیتی را به عهده بگیریم؟ و... از این دست حرفها.

گذشته از این ، مگر میشه نماینده خدا و خلیفه او از مردم و مخلوقات خدا دور باشه ؟ هر چی باشه امام مظهر اون خدائیه که از رگ گردن به انسان نزدیکتره . راستی ما چرا غیبت و دوری رو میندازیم گردن امام عصر ؟ و در نتیجه منتظر امام موعودی میشویم که انگار موجود نیست یا اگر موجود هست ، موجودیتش هیچ اثری و خاصیّتی در زندگی امروزی ما نداره جز جشن میلاد گرفتن و نماز امام زمان خوندن برای  گرفتن حاجتهامون و ... از این آثار دم دستی .

حقیقت اینه که ما غایبیم نه امام .

           یار نزدیکتر از من به من است              این عجب بین که من از وی دورم