سلام عليکم جناب سيد محمد حسن مخبر.
اين دردهايي که از آن با شما سخن گفتم همگي در سينه
است ولي کجاست فرياد رس؟ ملجا را شماي
روحاني دانستم و از ظلم گفتم و شما گفتيد برو شکر کن مباد از بد بدتر شود! ملجا من
چه کسي است جز خداوند و چه دل خوشي جز همان روحاني اي که ولايت فقيه (که نزد شما
امانت الهي است) را تشريح و تعليم کرد در هشت جلد دراساة في ولايت الفقيه؟ يکي با
نام شيخ علي تهراني در بيخ گوش شما در قم راه مي رود و هنوز مجالس ضد نظامش
پابرجاست و يکي مانند آن روحاني حق گوي عالم و فاضل به جرم گفتن حقيقت حصر و حبس
مي شود!
انتظار چنين پاسخي را از جانب شما داشتم چه اينکه
اکثر روحانيوني که مي شناسم از ترس آينده چشم بر خلاف ها و ظلم ها بسته اند و مي
ترسند از آينده اي که هيچ کس جز خدا از آن اطلاعي ندارد.
حمايت از ساختار نظام جمهوري اسلامي از ديد شما واجب
است؟ آيا اين وجوب مانند همان اوجب واجباتي است که مرحوم خميني و سردار جعفري
فرمودند؟ بر اساس چه معيار و کدام بخش کتاب خدا و سنت رسول حمايت از يک حکومت ولو
حکومتي بر ظلم باشد واجب است؟ آيا در ديد علي بن ابيطالب نيز حفظ حکومتش واجب بود؟
اينکه علي سي سال کنار کشيد واجب خدا را تعطيل کرد؟ اينکه علي مي گفت امارت بر شما
از عطسه بزي هم ناچيز تر است ناقض گفتار شما نيست؟ واجب خدا از عطسه بز و پينه ي
کفش در نزد علي بي اهميت تر است؟ در ديد علي بن ابيطالب حفظ اصول مهم بود نه حفظ
حکومت. جايي که اسلام به قهقهرا برود و دستورات آن جنبه فرمايشي بگيرد و وسيله اي
براي ظلم بر مسلمين شود کدام اسلام است که کدام حکومت اسلامي باشد؟
آن
آقا مي آيد و مي گويد که حفظ نظام از نماز هم واجب تر است و بنده انگشت در دهان مي
مانم که جگونه راه بدعت در دين خدا باز شده است؟ حدثني محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن الحسن بن
محبوب، عن معاوية بن وهب قال: سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن أفضل ما يتقرب به
العباد إلى ربهم وأحب ذلک إلى الله عزوجل ما هو؟ فقال: ما أعلم شيئا بعد المعرفة
أفضل من هذه الصلاة، ألا ترى أن العبد الصالح عيسى ابن مريم (عليه السلام) قال:
" وأوصاني بالصلاة والزکوة ما دمت حيا "
آيا در ديد اين معصومان نيز حفظ حکومت از اوجب
واجبات بود؟ ايا بر طبق متن قرآن حفظ حکومت معصوم نيز بي اذن مردم و با هر گونه
مستمسک و وسيله اي براي سرکوب آنان روا و جايز است؟
اين سخن شما راه را براي وسيله قرار دادن دين براي
ظلم به نام دين گشوده است و سالهاي سال است که گشوده است. چه اينکه ديده ام هزاران
تن را به جوخه اعدام سپردند و گفتند حفظ نظام واجب است! بازداشتگاههاي مخوف ساختند
و گفتند حفظ نظام واجب است! شکنجه ها کردند و اعترافها گرفتند و گفتند حفظ نظام
واجب است! بر شهادت سه فرمانده سپاه مي گويند ما نگذاشتيم سبزها پيروز شوند چون
حفظ نظام واجب است و اينان ضد انقلابند و ماييم پيروان اسلام ناب محمدي!
اي پسر رسول الله نشنيدي که رسول الله فرمود: «
اي کعب!تو را در پناه خدا قرار مي دهم از حکومت سفها و کم خردان، حکومت
فرمانرواياني که اگر سخني بگويند به دروغ است و اگر کاري کنند به ستم مي
کنند پس کسي که به سوي آنان بشتابد و آنان را در دروغشان مورد تصديق قرار دهد و به
ستمگريشان ياري رسانند ( ولو با سکوت!) از من نيست و من از او نيستم و چنين افرادي
فردا در کنار حوض بر من وارد نخواهند شد...»(کنزالعمال ج5 ص 797 و کتاب الخلافة
باب 2 حديث 14412)
اي پسر علي بن ابيطالب! بنده از نامه علي به مالک مي
گويم و شما از وجوب حفظ يک حکومت مي گوييد؟ حکومت ما از حکومت علي برتر است يا
حکومتگران ما از علي و مالک برتر؟ علي مالک را از زوال حکومتش از خون بيگناه هشدار
مي دهد و نمي گويد حفظ حکومت من و تو واجب است!
رسول الله و علي بن ابيطالب روي سخنشان با من و شما
و حکومتهاي آينده است. مگر نه اينکه مي گوييد تشکيل حکومت ديني ما طبق نظر محمد و
علي است؟ پس روي سخن محمد و علي به اين حکومت ها نيز بوده است.