• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : از ولايت فقيه تا ولايت كبري
  • نظرات : 1 خصوصي ، 16 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    با سلام مجددو عرض تشكر مجدد

    حالا فرقي نمي كند شما بفرماييد تشخيص ، خب ما تشخيص كه مي دهيم ؟ يا براي اينهم مثلا وكيل بگيريم يا همانطور كه فرموده ايد تقليد كنيم ؟

    و اين كار را هم چطور ؟ خلاصه كار ما چيست ؟ كاري انجام مي دهيم ؟ حالا چه كشف باشد و چه تشخيص يا هر چه بناميد .

    اينكه محقق نمي شود كه ما در مثلا تقليد هم تقليد كنيم ، يا مثلا در تشخيص هم وكيل بگيريم و يا ...

    پاسخ

    با عرض سلام و اظهار ارادت خدمت برادر بزرگوارم جناب آقاي يزدي . عرض كنم اعتماد به قول يا تشخيص خبره را تقليد نمي گويند و بازگشت حجيت آن هم به حكم عقل در رجوع به خبره در صورت فقدان خبرويت فرد است و علي فرض كه تقليد هم باشد تقليد ممدوح است نه مضموم . اما وكيل گرفتن در امر تشخيص در زندگي روزمره همه ما محقق است تا چه رسد به امور مهمتر . هر چند بازگشت چنين وكالتي نيز به سيره عقلا ئيه ممضاي شرع است كه همانا رجوع به كارشناس دانا و مورد وثوق و اعتماد به قول اوست . پيروز باشيد و سر افراز .
    + نظام مقدس 
    اگر خامنه اي نايب اما زمان است پس نقش مجلس خبرگان چيست ؟
    پاسخ

    نظام جان ، خوب مغلطه مي كني ها !‏ چند بار بايد عرض كنم ؟ آنچه نايب امام زمان است شخصيت حقوقي است نه شخص حقيقي و اين نيابت هم عام است ، نه خاصّ . باز هم بايد توضيح بدهم يا ... ؟
    + نظام مقدس 
    سردار فضلي در اين مصاحبه رهبري را نايب امام زمان عنوان کردند . ايا واقعا چنين است ؟ اگر چنين است باز هم بحثي با شما نيست ولي اگر چنين نيست چرا چنين حرفي از دهان يکي از بالاترين شخصيتهاي نظامي بايد زده شود ؟ ايا اين انحراف نيست ؟ چرا در برابر اين انحراف نمي ايستيد ؟ چرا رهبري جلوي اين انحراف را نميگيرد ؟ ايا غير از اين است که خوششان ميايد و انرا تاييد ميکنند ؟ ايا سکوت در برابر چنين انحرافاتي خيانت به دين نيست ؟
    http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=75543
    + احمد 
    سلام
    بزرگي آقا
    هدف بنده از طرح اين موضوعات در درجه اول گرفتن پاسخ براي پرسشهاي خودم است و دوم اينكه ميدانم خيلي از افراد متدين و خوبي كه باهاشون سرو كار دارم نيز همين سوالاتو دارند ولي زير سيبيلي رد ميكنند. و اينكه معتقدم شما هم هدفتان روشنگري و تعامل فكري است و نه لجاج و القاي تفكرات خودتون.
    از اينكه وقت ميذاريد و جواب ميديد هم سپاسگذارم. هرچي باشه ما شيعه مولايي هستيم كه فرموده من خداي ناديده را نمي پرستم.
    البته فضا واقعا بده مثلا وبلاگ اون شخصي كه به اسم آقاي رضايي يه بار اينجا كامنت گذاشته بود رو فيلتر كردن! واقعا با اينكارا راه به جايي نميبريم. آخه اگه ما قبول داريم كه به فرموده حضرت پروردگار فطرت انسانها فطرت الهي است و معتقد باشيم كه حرف ما حرف حق است و خدايي، كه نبايد نگران حرف زدن ديگران باشيم .
    از بقيه دوستان هم خواهش ميكنم جدل و جنگ لفظي نكنند چون واقعا فايده اي ندارد جز سوق دادن طرف مقابل به لجاجت. آنچه جواب ميدهد، هم براي خودمان و هم طرف مقابل و هم طرفهاي ثالث استدلال منطقي و مودبانه است. متشكرم
    **راستي ميخواستم اين سوال هم بپرسم ازتون كه اين گزاره ي حفظ نظام از اوجب واجبات است. آيا مبناي فقهي دارد؟ ، وگرنه از نظر سياسي كه همه حكومتها، اين را الفباي سياستشان ميدانند.
    پاينده باشيد.

    پاسخ

    احمد آقاي عزيزم باز هم سلام . متأسفانه برخي با چنين دفاع هايي كه به زعم خودشان براي حراست از باورهاي ديني يا انقلابي اجام مي دهند در حقيقت بهترين ضد تبليغ ها را بر عليه آنچه به آن اعتقاد دارند مرتكب مي شوند . به هر حال از اينكه به اين برادتان اظهار لطف مي كنيد ممنونم . در پاسخ به سؤال آخر هم اجازه مي خواهم كمي بيشتر بيانديشم . حقيقتا اين روزها خيلي مشغول شده ام و كمتر فرصت انديشيدن دارم و از طرفي نمي خواهم تا با پاسخي بي ربط به شما و سؤالتان اهانت كرده باشم . سربلند باشيد .
    + نظام مقدس 
    سلام حاجي چرا حذفش کردي مگه چيز بدي بود ؟ از تلويزيون خودتون پخش شده بود . به نظر شما روايت غير واقعي بود ؟ کذب بود ؟ اگه اينطوره بايد به حال اين دين خون گريه کرد اما اگه واقعيت بوده چرا حذفش کردي يه کاري ميکني متوجه تبعات و تفاسير و معاني اش نيستي . اگه اين روايت واقعيت داشته حذف کردن شما بدين معني هست که دينتون رو و سيره و عمل بزرگان دينتون رو به دلخواه انتخاب ميکنيد اما اگر واقعيت نداشته معني اش اينه که هنوز با اينهمه ادعا روايت جعلي از دهن يک اخوند در يک برنامه ي رسمي و مهم بيرون مياد پس از کجا معلوم بقيه ي احاديث و رواياتي هم که به خورد مردم ميدهيد من جمله همين ولايت فقيه و مسائل مربوط به شيعه و سني و خيلي چيزاي ديگه دروغ نباشه ؟ شما همکار خودتون رو هم قبول نداريد . نه حاج اقا اجازه بده من ميخواهم اصلا اين موضوع رو به عنوان يک شبهه ي جدي مطرح کنم و از شما که عالم علوم ديني هستيد و از قضا بسيار هم ادعاي پژوهش و فهم داريد اين سوال رو بپرسم . اگه شما اين روايت رو واقعي ميدونيد من هزاران سوال دارم و اگر هم جعلي ميدونيد من هزاران سوال ديگر دارم لطفا به اين موضوع به چشم يک شبهه نگاه کنيد : http://www.youtube.com/watch?v=DLbnoU5OehA&feature=player_embedded
    + محسن 

    باز هم سلام

    در ادامه سخنان جناب احمد بايد بگم كه خبرگان رهبري نه تنها نقد و نظارتي به رهبري ندارند بلكه با همديگه در مدح رهبري مسابقه گذاشتن!!

    يك نفر هم كه در خبرگان پيدا شد و كمي منصفانه صحبت كرد ديديم كه اين به اصطلاح خبرگان چكار كردند.

    پاسخ

    و عليكم السلام . اتفاقا من هم معتقدم برخي از آقايان خبرگان ميان شئون مختلف شخصيت حقيقي و حقوقي شان خلط كرده اند . فكر مي كنند چون شخصيت حقيقي شان تحت ولايت ، ولي امر است شخصيت حقوقي شان هم بايد همينطور باشد در حالي كه شخصيت حقوقي آنان ناظر بر رهبري است و هر چه اين نظارت دقيق تر انجام گيرد موجب تقويت رهبري خواهد بود .
    + نظام مقدس 
    حاج اقا جواب احمد و امثالهم رو خصوصي نده بلند بگو ما هم بشنويم و بفهميم بالاخره خميني کبير پايه گذار ديکتاتوري مذهبي بوده يا نه و يا اينکه سياسي شدن دين خدمت به دين هست يا خيانت بهش . البته تا اينجا که ما فهميديم روش شما اينه که همه رو بيسواد و نادان و دچار مغلطه هاي فکري ميدانيد و خودتان خيلي خوب فکر ميکنيد. اگر کمي دقت کنيد ميبينيد مثال داروخانه در مورد خودتان هم صادق است
    پاسخ

    بله چشم .

    سلام قولا من رب الرحيم
    در مورد عدم افراط و تفريط و خطر خلط ولايت كبري با ولايت فقيه با شما موافقم. در عين حال رهبر عزيز ما ويژگيهايي دارند كه بسياري از عرفا در مورد ايشان توصيه خاص ميكنند و اين توصيه هاي خاص در خور توجه و تعمق است .

    با مطلبي از استاد فاطمي نيا در باره مقام معظم رهبري بروزم.
    يا علي

    + احمد 
    سلام.
    كم پيدايي سيد! تحويل نمي گيري!!
    خوب نوشتي اما امايي دارد.(هر چند الان خيلي نميتوانم حواسم را جمع كنم و خوب بنويسم).
    * يك اشكال جدي كه در طرفداران متعصب وجود دارد و اغلب در بحثها و نوشته هايشان وجود دارد(البته بيشتر در مورد عوام و كم سوادتر ها) ديده ميشود روش مند نبودن استدلالات و استنتاجاتشان است(كه شما هم به حق به روشمندي اشاره كرده ايد) و همچنين منطبق نبودن بر اصول منطق است، به عنوان مثال ميتوان گفت كه بسياري از اين دوستان كه در همين بلاگ شما هم تشريف ميآورند و مباني و ماخذ مورد استنادشان مشخص نيست و دوم اينكه روش خاصي در انديشه ايشان ديده نميشود مانند اينكه مثلا بعضي اوقات يه نص سخنان مرحوم خميني و آقاي خامنه اي استناد كرده (روش اخباري)و بعضي مواقع به تفسير و تحليل پرداخته و بعضي مواقع كشف الضمير مي فرمايند. در مورد تطبيق مصاديق وقايع كنوني(حوادث الواقعه) با وقايع صدر اسلام هم كه ديگر وضع روشن است.
    ** پيشنهاد ميشود حضرت عالي مانند مقاله منطق صفر و يك مقاله اي هم كلا در مورد منطق كه همانا روش درست انديشيدن ميباشد و نيز در مورد روش شناسي در بحث و تفكر مخصوصا در مسائل ديني بنگاريد كه به زعم حقير بسيار سودمند ميباشد.
    * اما اماها
    1- من هم با اين كه فرموده ايد ولايت فقيه شعبه اي از ولايت معصومين است(البته در نظريه اصلي نظريه پردازانش وگرنه من كه قبول ندارم) موافقم چرا كه خود مرحوم خميني هم به صراحت چنين ميگويد اما سيره وي چندان مؤيد نظرش نيست چرا كه در مقابل تقديس شدنش موضع نمي گرفت. هر چند شما مثالي در اين مورد آورده ايد اما مثالهاي نقض فراواني هم وجود دارد.
    2- متاسفانه نظرات آيت الله مصباح يزدي در مورد منظور واقعي مرحوم خميني از ولايت فقيه مانند فوق قانون بودن ولي فقيه بيشتر منطبق با سيره ايشان است تا تفسيري كه مدافعان نظريه مشروعيت دوگانه از نظرات ايشان ارائه ميكنند هرچند نمي توان منكر اين واقعيت شد كه مشي مرحوم خميني بسيار دموكراتيك تر از رهبري فعلي مي باشد.
    3- نظريه ولايت فقيه آن چنان امر بديهي عقلي كه مرحوم خميني معتقد بوده اند نيست واز نظر نقلي و هم كه خدشه هاي فراواني بر آن وارد است. مانند اينكه هيچ روايت صحيحه اي در اين مورد وجود ندارد. چنانكه معتبرترين آنها يعني مقبوله عمر بن حنظله خدشه هاي فراواني از نظرسند و رجالي دارد و اصولا خود ايشان ثقه بودنشان محل اشكال است و در صورت درستي همه اينها باز هم اشكالاتي بر آن مطرح است مانند اينكه به نظر بنده "چرا چنين موضوع پايه اي را امامان قبلي مطرح نكرده اند و اينكه سيره حضرت علي در زمان خلافت خلفا و پذيرفتن خلافت ايشان و حتي شركت در حكومت و مشاوره دادن به آنها(حتي جلوگيري از مرگشان) و حتي شركت نمودن امام حسن و امام حسين در فتوحات زمان خليفه دوم اصلا مويد نظريه مطرح شده در روايت نيست مگر اينكه خلافت خلفاي سه گانه را طاغوت ندانيم!" و در مورد مشهوره ابي خديجه هم كه خود مرحوم خميني آنرا مثبت ولايت امر نميداند و به توقيع شريف هم كه خدشه جدي هم از نظر سندي و هم مضموني وارد كرده است.
    اما از نظر عقلي هم به نظر من اشتباه يا مغالطه بزرگ ايشان اين است كه اختيارات معصومين را از ناحيه عصمت ايشان متاثر نمي داند. اما با استناد به آيه 124 سوره بقره "«و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ قال انّى جاعلك للنّاس اماما»" و همچنين آيه عصمت مي توان مشاهده كرد كه امامت و رهبري الهي مشروط به گذراندن ابتلائات سخت الهي و همچنين داشتن عصمت است كه اين هر دو شرط علي رغم تفاوت مقام معنوي پيامبر اسلام و امامان معصوم در هر دو ايشان ميباشد. كه ميتوان شرط رهبري الهي جامعه دانست اما در مورد هيج فقيهي صدق نميكند و اين سرچشمه اشتباه و مغالطه مرحوم خميني در اثبات عقلي ولايت فقيه است.
    در مورد استخراج ولايت فقيه از قران هم كه البته در مقوله اثبات نقلي است اگر نگوييم تفاسير مخالف بيشتر است لااقل كمتر نيست و در ضمن علماي مخالف از درجات علمي به مراتب بالاتري ميباشند. مانند علامه طباطبائي، خوئي، بروجردي،آخوند و ...
    4- اما ، اماي بزرگتر اينكه اين نقد به خود شما هم وارد است. مانند اينكه شما و همچنين بسياري دوستان ديگر كه از رهبري فعلي دفاع ميكنيد به خيال اينكه اگر ايشان را نقد كنيد به جايگاه ولايت و كل نظام ضربه وارد ميشود، به توجيه روي آورده و ايشان را مسئول هيچ خطا و خبطي نمي دانيد و حاظر نيستيد هيچ گونه نقدي به ايشان را بپذيريد. لطفا نفرمائيد كه نقد رهبري راهكار قانوني دارد و بايد از طريق خبرگان ارجاع داد چون بنا به نص گفته خود مرحوم خميني "هر كسي ميتواند ولي فقيه را در حظور ديگران استيضاح كرده و ايشان موظف به به جوابگويي است" كه بنده اين را جمله اي راهبردي ميدانم كه متاسفانه خود ايشان هم در عمل آنرا رعايت نكرد. خود شما هم ميدانيد كه خبرگان فعلي وضيفه نظارتي اش را انجام نميدهد.(اما متاسفانه به جاي نقد ايشان و اذعان به اينكه با راهكار فعلي قانوني نميتوان نظارت بر رهبري را افاده كرد و ترويج لزوم رفع نقص قانون به جهت توجيه نمودن و فرار از موقعيت آنرا به راهكار قانوني حواله ميدهيد)
    4-1- مثلا لطفا به اين سوال بنده جواب دهيد(منطقي): چگونه ميشود كه مثلا فردي مثل محسن رضائي(كه فكر كنم شما با ايشان قرابت فكري داشته باشيد) معتقد باشد كه احمدي نژاد كشور را به ته دره ميبرد و ايشان را تا اين حد فاقد صلاحيت رياست جمهوري بداند اما در عين حال قائل به اين باشد كه كسي كه آنقدر حامي ايشان است و ايشان را لااقل اصلح تر از خود ايشان به رياست جمهوري ميداند واجد شرط "تدبير" ولايت فقيه باشد. و يا استاد گرامي شما حضرت آيت الله جوادي شخصي را كه از آدمي كه در حضور ايشان حرفي زده و دفتر ايشان هم تاييد كرده و بعد بارها و در تلويزيون آنرا تكذيب ميكند و مرتكب گناه كبيره دروغگويي ميشود.،تا آن اندازه حمايت ميكند، واجد شرط "عدالت" ولايت فقيه ميداند.(بنده واقعا از نظر منطقي در اين موضوع گيج شده ام)
    4-2- در مورد رهبر فعلي ، هم ايشان از نظر قانوني در زمان انتخاب شدنشان شرايط قانوني را نداشته اند و هم شرط مصرح اعلميت را كه خود ايشان هم در مجلس بازنگري قانون اساسي به آن اذعان فرموده اند را شرعا نداشته اند.
    5- جناب مخبر عزيز راه نجات نظام فعلي از مسير انحراف و سقوط دست برداشتن از توجيه و تقيه و نقد بي رحمانه ناراستي ها است . شما كه بهتر از بنده ميدانيد كه شرايط آزادي بيان در زمان رسول الله چنان بود كه حتي سالها پس از مرگ ايشان يك عرب بيسواد و باديه نشين در مقابل خليفه دوم با آن صلابت و خشونت مي ايستد و به او ميگويد كه اگر بخواهي از راه خدا كج بروي با همين شمشير راستت ميكنم و كسي هم او را به جرم انتقاد از ولي امر وحكوم نمي كند. انصافا بفرماييد چقدر فضا با آن زمان تفاوت دارد.

    پاسخ

    احمد آقاي عزيز سلام . ما كوچك تر از اين حرفها هستيم كه تحويل نگيريم برادر . محصول پاسخ كامنتتان يك متن 12 صفحه اي شده است كه با اجازه شما مجموع آن را طي چهار پست اما در يك مرحله در معرض مطالعه شما و دوستان قرار مي دهم . موفق باشيد .
    + مصطفي داننده 
    فكر كنم محرم بازهم ميزبان شما باشيم . که فکر کنم بتوانيم ده روز گفتگوي مناسبي داشته باشيم .
    پاسخ

    مصطفاي عزيزم محرم امسال توفيق ندارم در محضرتون باشم .
    + مصطفي داننده 

    سلام

    به شدت استقبال مي كنم از اين گفتمان . اگه حضوري باشه كه خيلي بهتره . اگر روزي كه تشريف مياريد شهرك رو اطلاع بديد مي رسم خدمتتون . كه باعث افتخاره .

    پاسخ

    به روي چشم در اولين فرصتي كه بخواهم به شهرك بيايم خدمت شما خبر مي دهم.
    + محسن 

    سلام

    تبييني كه شما ار ولايت فقيه ارائه فرموديد معقول و متين هستش.

    اما امام(ره) در جايي فرمودند که ولايت فقيه همان ولايت رسول الله (ص) است.

    اين جمله ظاهرا با فرمايشات شما مطابقت نداره.

    -----------------------------------------------------------------------------------

    آقا سيد من از سنين نوجواني با آثار استاد مطهري(ره) مانوس بودم و در يك دوره به كتابهاي ايشون معتاد شده بودم.

    البته الان هم گاه گاهي مراجعه دارم به اين آثار.

    از همون اول كه اين كتابهارو مطالعه ميكردم سوالات و بعضا حتي انتقاداتي توي ذهنم شكل ميگرفت كه هنوز هم با من هست.

    البته سوالات و ابهامات من شايد كاملا پيش پا افتاده و سطحي باشه ولي براي من سوال هستش منتها خوب كسي نبود يا من نميشناختم كه بتونم در مورد اونها بحث كنم و نتيجه بگيرم.

    راستش بعضي از اين سوالات و ابهامات خيلي اذيتم ميكنه و حتي در دوره اي روال عادي زندگيمو تحت تاثير خودش قرار داده بود.

    البته متاسفانه يا خوشبختانه ديگه ياد گرفتم يا بهتره بگم عادت كردم كه با اين ابهامات و سوالات به زندگي عادي خودم ادامه بدم ولي راستش راضي نيستم.

    نميدونم چرا هميشه اين فكر با من بوده و هست كه من بايد بدون هيچ ابهام فكري و ديني و ايدئولوژيكي زندگي كنم و بايد تمام مشكلات فكري و فلسفي عالم حل بشه!

    يعني صورت ديگه اي براي زندگي متصور نبودم و نيستم ولي خوب از طرفي هم ميدونم كه مسائل و ابهامات زيادي هميشه بوده و هست و براي همين هميشه يه جور عذاب دروني دارم.

    گاهي اوقات فكر ميكنم بيمارم چون ميبينم خيلي از مردم به راحتي دارن به زندگيشون ادامه ميدن ولي من در برهه اي از زندگيم به دليل اين مسائل از امورات عادي دنيايي خودم هم عقب افتادم...

    امكانش هست كه گاه گاهي به مرور زمان اين مسائل رو با شما مطرح كنم و با هم بحث كنيم؟

    پاسخ

    سلام . البته فكر مي كنم درست مقاله را مورد توجه قرار نداديد . بيان امام راحل ناظر بر حوزه هاي نيابت پذير ولايت رسول الله (ص) يعني افتاء ، قضاء و مديريت سياسي و اجتماعي است نه آن بخش از ولايت ايشان كه منوط به عصمت و شرط نبوت است . بد نيست يك بار ديگر مطلب انتهاي مقاله را كه از امام راحل (قدس سره) نقل كرده ام مرور بفرمائيد تا اين تناقض ظاهري برايتان حل شود . درباره سؤالاتتون هم به قدر مقدور فرصتهايم در خدمت هستم و البته استفاده از پست الكترونيكي را براي اين مهم مناسب تر مي دانم .

    با سلام مجدد و تشكر از پاسختان

    عرض كنم كه كشف هم بر اساس شناختي است ، علي اي حال مقصود اينست كه ما در اين كشف چه نقشي داريم ؟

    پاسخ

    و عليكم اسلام . ما موظف به تشخيص اصلح براي قرار گرفتن در جايگاه ولايت فقيه هستيم لكن از آنجا كه براي همه ما لوازم چنين شناختي ميسور نيست با مراجعه به اهل خبره كه از يكي از سه راه معهود شناخته مي شوند آنها را در اين كشف وكيل خود مي كنيم . نقش ما در كشف مذكور همان نقشي است كه در كشف مرجع تقليد به عهده داريم . باز هم اگر آنچه عرض كردم نا گوياست لطف كنيد تبيين بفرمائيد .

    سلام عليكم برادر عزيز حاج آقا مخبر گرامي

    از مطلب بهره بردم مثل ديگر نوشته هاي روشنگر شما .

    يك مسئله هم كه در موضوع ولايت و منجمله ولايت فقيه مغفول مي ماند همانست كه پيشتر هم پرسيده ام و آن اينكه آيا شناختش موكول به مثلا خبرگان است ؟ كه در اين صورت شناخت خبره موكول به كيست ؟

    پاسخ

    و عليكم السلام برادر عزيز و گرامي ام . شناساندن ولايت (به قول مطلق ) كه قطعا به عهده خداست اما كشف فقيه شايسته اداره منصب ولايت فقيه به عهده آناني است كه فقاهت و عدالت را مي شناسند و شناخت آنان نيز منوط به راه هاي سه گانه شناخت مرجع است . اگر سوالتان را درست نفهيميده ام لطف كنيد و من را روشن بفرمائيد .
    + مصطفي داننده 

    سلام نام اوست

    بعد از پيروزي انقلاب اسلامي خاصه بعد از سال 1368 و رحلت امام دوست داشتم بدانم متر اسلام چيست ؟

    امروز اسلام رو بر چه اساسي در جامعه متر كنيم . دولت جمهوري اسلامي كه پشتوانه اي به نام ولايت فقيه و حكم حكومتي داره يا مراجع تقليد . مثلا موسيقي كه وزارت فرهنگ ان را تاييد مي كند و مراجع تقليد ان را غنا مي دانند . وزير زن معرفي مي شود . مراجع تقليد با آن مخالفند .

    اين سوال است كه واقعا نقش ولي فقيه در مسائل ديني همان نقش ولي فقيه در مسائل اجتماعي و سياسي است ؟

    آيا با وجود ولي فقيه و حكم حكومتي لزومي به حضور مراجع تقليد هست ؟

    اين ها سوالاتي است كه ذهن مرا به خود مشغول كرده كه واقعا از منظر من نوعي متر اسلام در جمهوري اسلامي چيست ؟ حكومت يا مراجه ديني . شما نگاه كنيد در حكومت پهلوي متر مراجع تقليد بودند. حضرات ايات بروجدي ، امام خميني ، گلپايگاني ، شريعتمداري ، مرعشي نجفي و... اما اين نگاه امروز متفاوت است . اگر امکان داره دوست دارم جواب هاي شما رو در اين مورد بدونم و اگر لازم بود اين بحث رو ادامه بدم .

    پاسخ

    مصطفاي عزيز سلام . معيار يا همان متر اسلام دو چيز است عقل و نقل . نقل يعني همان قرآن و سنت نبوي (ص) . حكومت نهادي اعتباري است كه اعتبار آن را قوانين و قواعد آن و ميزان اعتبار قواعد آن را پشتوانه هاي نظري آن قوانين تأمين مي كند . آنچه پرسيدي پاسخي جامع مي طلبد كه نه در حوصله نوشتن اين پاسخ مي گنجد و نه در چهار چوب محدود زماني من . اگر فرصتي داري تا حضوري با هم در اين باره گفتگو كنيم به جان استقبال مي كنم و يا اگر امكان تماس تلفني داشته باشي شايد بهتر از نوشتن بتواند به ما كمك كند . قطعا به دست آوردن شماره تماس من برايت دشوار نخواهد بود اما اگر به مشكلي برخوردي آدرس پست الكترونيكت را برايم بنويس تا مشتاقانه تقديم كنم . موفق باشي .
       1   2      >