• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : يك گفتگو (قسمت اول )
  • نظرات : 0 خصوصي ، 43 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جوابيه احمد به پاسخ حاج اقا(يك) 
    سلام مجدد خدمت حاج آقا و دوستان ديگر
    ضمن تشكر مجدد از حاج آقا به خاطر محبتشان و پاسخ مفصل اما بايد بگويم كه پاسختان متاسفانه براي من مقنع نيست و ايراداتش ذيلا عرض ميگردد.
    1- در مورد اينكه بنده عرضه داشته ام كه بحثها روشمند و منطقي باشد و خودم رعايت نكرده ام منكر نقص در خود نمي باشم اما منظور اين جانب از منابع و ماخذ و يا مباني استدلال اشخاص رفرنس دادن به كتاب يا مقاله خاصي نبود بلكه منظور منابع مورد استناد به طور كلي است مثل اينكه گفته ميشود منابع فقه عقل است و نقل و نقل شامل كتاب و سنت است. در مورد اينكه فرموده ايد هر نقلي روش اخباري نيست، بنده هم چنين عرضي ندارم بلكه منظور در روش است يعني زماني روش فقط اخباري است و تحليل و تفسير را برنمي تابند و زماني همان منابع را تفسير و بلكه تاويل مينمايند.
    2- در مورد قسمت "1- علي رقم فرمايش شما سيره عملي امام راحل پر است از خود شکستنها..." بايد عرض كنم كه قبلا هم عرض شد كه مثالهاي نقض فراواني هم وجود دارد. و در ضمن آنچه شما مثال زديد، از حرفهاي ايشان است كه متاسفانه با يك مطالعه نه چندان عميق اما بي طرفانه مشاهده ميشود كه ناسخ و منسوخ ، بلكه ميتوان گفت تناقض در گفتار ايشان زياد است با يك سرچ كوچولو توي اينترنت در مورد گفتارها و سخنان ايشان پيش و پس از انقلاب به تناقض بسيار شديدي خواهيد رسيد مانند آنچه ايشان در مورد نقششان در حكومت بيان داشته اند (گفته هاي آيت الله خميني در پاريس http://enghelab-57.blogfa.com/post-3.aspx و گفته هاي خميني در تهران و قم
    http://enghelab-57.blogfa.com/post-7.asp ). يا مثلا يك جايي فرموده اند « ميزان راي ملت است» و در جائي ميفرمايند « اگر 30 ميليون بگويند آري من ميگويم نه» (اين را هم حتما ببينيد توجيهاتي است از زبان خودشان در مورد بعضي از همين تناقضات http://madreseyema.blogfa.com/post-321.aspx و يا اينجا http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=2876 (اين آخري را حتما ببينيد) قضاوت با خودتان، من را كه قانع نمي كند، يك قسمتش را براي كساني كه حوصله خواندن لينكها را ندارند مي آورم:
    « اينطور نيست که هر جا يک کلمه اى گفتيم و ديديم مصالح اسلام [است]، حالا ما آمديم ديديم اينجور نيست، اشتباه کرده بوديم، بگوييم ما سر اشتباه خودمان باقى هستيم. ما هر روزى فهميديم که اين کلمه اى که امروز گفتيم اشتباه بوده و ما قاعده اش اين است که يک جور ديگر عمل بکنيم، اعلام مى کنيم که آقا اين را ما اشتباه کرديم، بايد اينجورى بکنيم. ما دنبال مصالح اسلام هستيم، نه دنبال پيشرفت حرف خودمان.
    به من مهلت بدهيد که عرايضمان را به آقايان عرض بکنم - بنابراين، مسئله يک چيزى نيست که آقايان به ما بگويند: شما آن روز اينجورى گفتيد. راست است، ما آن روز خيال مى کرديم که در اين قشرهاى تحصيلکرده و متدين و صاحب افکار، افرادى هستند که بتوانند اين مملکت را به آن جورى که خدا مى خواهد، ببرند، آنطور اداره کنند. وقتى ديديم که نه، ما اشتباه کرديم، آمدند بعضيشان خودشان را به ما جا زدند - ما هم که غيب نمى دانيم. و بعضيشان هم خوب بودند لکن رايشان با راى ما مخالف بود - ما از حرفى که در مصاحبه ها گفتيم، عدول کرديم و موقتا تا آن وقتى که اين کشور را غير روحانى مى تواند اداره کند، آقايان روحانيون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمى گردند و محول مى کنند دستگاههاى اجرايى را به کسانى که براى اسلام دارند کار مى کنند و تا مسئله اينطور است که ابهام پيش ما هست، احتمال هست. سخنراني 31 خرداد 1361 ـ صحيفه امام ـ جلد 16 »
    «پيش از انقلاب من خيال مى کردم وقتى انقلاب پيروز شد افراد صالحى هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم روحانيون مى روند کارهاى خودشان را انجام مى دهند. بعد ديدم خير، اکثر آنها افراد ناصالحى بودند و ديدم حرفى که زده ام درست نبوده است، آمدم صريحا اعلام کردم من اشتباه کرده ام. اين براى اين است که ما مى خواهيم اسلام را پياده کنيم. پس در اين رابطه ممکن است من ديروز حرفى را زده باشم و امروز حرف ديگرى را و فردا حرف ديگرى را، اين معنا ندارد که من بگويم چون ديروز حرفى زده ام بايد روى همان حرف باقى بمانم امروز مى گويم مادام که احکام اسلام پياده نشده است و افراد صالحى نداشتيم تا طبق اسلام عمل کنند، علما بايد مشغول به کارهايشان باشند...»
    بيانات 20 آذر 1362 ـ صحيفه امام ـ جلد18) جناب مخبر همينجا و با استناد به همين گفته هاي مرحوم خميني استفاده ميكنم و عرض ميكنم كه ايشان بنا به همين گفته هايشان مثل آن چيزهايي كه در سايت آقاي اعلمي است و مخصوصا اين حرفي كه در 10 اسفند 57 در فيضيه گفته اند: «ا علاوه بر اينکه زندگي مادي شما را ميخواهيم مرفه بشد، زندگي معنوي شما را هم ميخواهيم مرفه باشد. شما به معنويات احتياج داريد.معنويات ما را بردند اينها دلخوش به اين مقدار نباشيد که فقط مسکن ميسازيم، آب و برق را مجاني ميکنيم، اتوبوس را مجاني ميکنيم.دلخوش به اين مقدار نباشيد. معنويات شما را، روحيات شما را عظمت ميديم. شما را به مقام انسانيت ميرسانيم...ما هم دنيا را آباد مي کنيم و هم آخرت را. يکي از اموري که بايد بشد همين معناست که خواهد شد. اين دارايي ها از غنائم ملت است و مال ملت است و مستضعفين. من امر کرده ام که به مستضعفين بدهند و خواهند داد. و پس از اين هم تغييراتي ديگر در امور خواهد حاصل شد» اصلا صلاحيت رهبري و اداره امور يك كشور را نداشته اند كه اقدام به انقلاب و تشكيل حكومت كرده اند. همين جمله اي كه زيرخط دار شده نشان ميدهد كه ايشان با الفباي حكومت داري هم آشنا نبوده اند لذا من فكر ميكنم ايشان شرعا هم به خاطر مشكلاتي كه امروزه به خاطر انقلاب دامنگير مردم ايران است مسئولند. در ضمن فيلمها و عكسهاي زيادي از دستبوسي و حتي پابوسي مردم و مسئولين از ايشان وجود دارد كه اين نشان دهنده عدم جلوگيري ايشان از تقديس شدنشان است.(لطفا نفرماييد كه اينكارها براي تبرك و تيمن بوده زيرا وقتي ايشان مقام حكومتي و قانوني دارند ديگر محلي از اعراب ندارد.) همچنين خاطره ها و نقل قولهاي زيادي مخصوصا در زمان جنگ انجام ميگرفت در خصوص ارتباط ايشان با امام زمان اما واكنشي از سوي ايشان و دفترشان مشاهده نمي شد.
    3- در مورد«- تقريرات حضرت آيت الله مصباح را به پاي امام نوشتن .. » بنده تقريرات اقاي مصباح را به پاي ايشان ننوشتم بلكه عرض كردم تفسير آيت الله مصباح از سيره و منويات ايشان با آنچه ديده، شنيده و خوانده ايم بسيار تطبيق بيشتري دارد. مؤيدش هم همان حرفهايي كه در لينكهاي ياد شده ميخوانيد.
    3-1- در مورد 2-1 تان : بنده گفته ام ايشان دموكراتيك تر از رهبر فعلي بوده اند به اين معنا كه گستره بيشتري از نيروهاي سياسي را در داخل حكومت راه مي داده اند والا ايشان به نص گفته خودشان هيچ اعتقادي به دموكراسي و راي مردم نداشته اند«اگر 30 ميليون بگويند آري من ميگويم نه» «آنهايي که فرياد مي‌زنند بايد دموکراسي باشد، اين‌ها مسيرشان غلط است. مسير ما مسير نفت نيست. ملي کردن نفت پيش ما مطرح نيست.ما اسلام مي‌خواهيم»«در انقلابي که در ايران حاصل شد در سرتاسر اين مملکت فرياد مردم اين بود که ما اسلام مي‌خواهيم. اين مردم قيام نکردند که مملکتشان دمکراسي باشد»«به آنها که از دموکراسي حرف ميزنند گوش ندهيد. آنها با اسلام مخالفند. ميخواهند ملت را از مسير خودش منحرف کنند. ما قلمهاي مسموم، آنهايي را که صحبت ملي و دمکراتيک و اينها را مي‌کنند مي‌شکنيم» و بيشتر http://enghelab-57.blogfa.com/post-7.aspx
    و اما در مورد منظور بنده از دموكراسي بايد بگويم بله بنده معتقد به دموكراسي ليبرال هستم اما به اساسش و اينرا هم ميدانم كه دموكراسي ليبرال هم وحي منزل نيست اما لااقل تا اينجاي تاريخ بشر بهترين مدل حكومت است البته ايراداتي هم بهش هست مانند چيزي كه آنتوني گيدنز يكي از بزرگترين و مطرح ترين جامعه شناسان معاصر در كتاب جامعه شناسي اش تحت عنوان پارادوكس دموكراسي عنوان ميكند «پارادوكس دموكراسي معماي گيج كننده ايست : از يك طرف دموكراسي در حال گسترش در سراسر كره زمين است، اما از طرف ديگر ، در جوامع دموكراتيك تكامل يافته كه نهادهاي دموكراتيك ديرپايي دارند سطح بالايي از ناخورسندي از فرايندهاي دموكراتيك وجود دارد»(گيدنز، ترجمه چاووشيان 1386ص 619). و كلا ميگويد با اينكه همه جوامع غير دموكراتيك به سمت دموكراسي ليبرال ميروند اما در خود كشورهاي كاملا دموكراتيك مردم از نظام سياسي ناراحتند. اما بنده به اساس آن معتقدم يعني 1- حكومت منتخب مردم2- جدايي دين از سياست (حكومت غير ديني ، نه ضد ديني)3- نظارت عمومي بر حكومت 4- ازادي انديشه 5- آزادي بيان .
    اما توقع ما زياد نيست اگر نظام فعلي فقط چند جمله اي را كه مرحوم خميني قبل از انقلاب به مردم وعده داده اند را رعايت فرمايند ما به همين بسنده ميكنيم: