• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : يك گفتگو (قسمت اول )
  • نظرات : 0 خصوصي ، 43 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جوابيه احمد به حاج آقا(پنج) 
    فرموده ايد « شما خود را مطلق مي دانيد ؟ » بايد بگويم اگر چنين بودم امروز منتقد نظامي كه تا ديروز مدافعش بودم ، نبودم و تنها آنسانهاي احمق خود را مطلق ميدانند.
    فرموده ايد« اگر چه در زمينه تکذيب مسئله هاله نور توسط جناب دکتر احمدي نژاد و عدم واکنش رهبر معظم انقلاب نسبت به اين دروغ واضح هنوز متحيرم» بايد بگويم بنده هيچ تعجب نكردم با شناختي كه از شخصيت ايشان و سيره و منوياتشان دارم و حتي برايم غير منتظره هم نبود. اما بنده از استادتان جناب ايت الله جوادي توقع سكوت نداشتم.
    5-4- در مورد«4-2-2 در مورد عدم انطباق شرايط لازم براي رهبري ...» اولا بر خلاف اظهاراتتان قانون اينجا بن بست نداشته و راهكار شوراي رهبري را گذاشته ، ثانيا : خبرگان تحت هيچ شرايطي نميتوانسته برخلاف قانون عمل كند، فرموده ايد « خبرگان به قانون اساسي قبل عمل نکرده است نه از سر بي توجهي به قانون بلکه از سر بن بستي بوده که نقص قانون به وجود آورده بود » بفرماييد خبرگان از كي تا حالا قانون گذار شده است كه به رفع نقص قانون بپردازد؟ ثالثا: توجيهاتي كه شما به آن تمسك جسته ايد توجيهات است در مرتبه اول و در مرتبه دوم با استفاده از اين توجيهات هميشه ميشود قانون را دور زد.
    5-5- فرموده ايد « از اين گذشته بر فرض که اشکال شما صحيح بوده باشد و ايشان مدتي را بدون اينکه صلاحيت قانوني داشته باشند مسئوليت رهبري را به دوش کشيده باشند ، بعد از تصويب متمم چطور ؟ آيا ابقاء آيت الله خامنه اي ، به رهبري انقلاب توسط خبرگان آن هم با استناد به قانون اساسي پس از تصويب را هم محل اشکال مي دانيد ؟ فرضاً که روزهاي قبل از تصويب متمم ايشان فاقد مشروعيت قانوني بودند ،‌پس از تصويب متمم و ابقاء نظر خبرگان آن دوران به رهبري ايشان که ديگر جايي براي اشکال حقوقي نمي ماند » بايد بگويم حاج آقا ! واقعا از شما بعيد است اين حرفها! لطفا يك بار ديگر بخوان ! واقعا (ببخشيد) خنده دار است. آخه بنده خدا از كي تا به حال اول كار غير قانوني ميكنند وسپس براي حل مشكل، قانون را عوض ميكنند. ثانيا : اون خبرگاني كه پس از تصويب قانون ايشان را ابقاء كرده همان بوده كه اول ايشان را غير قانوني رهبر كرده است.
    فرموده ايد « نگوئيد که چون مدتي بدون صلاحيت قانوني و شرعي رهبري را پذيرفته اند مرتکب معصيت شده و از عدالت ساقط اند چرا که اولاً معناي عدالت ، مطلق معصيت نکردن نيست و چنين طهارت مطلقي عصمت است نه عدالت » فقط ميتوانم بگويم در مورد توجيه كوبنده تان هيچ پاسخ منطقي اي ندارم!!!
    فرموده ايد « قانون شرعي ( الضرورات تبيح المحظورات ) مشکل عمل نکردن به قانون را مرتفع مي کرده است و چنين پذيرشي معصيت نبود . نفرمائيد ضرورتي در کار نبود » بايد بگويم همين قوانين شرعي من درآوردي پدر اسلام را درآورده است. عزيز دل برادر شما ميگوييد قانون شرعي؟ من هم اين دو قائده را يادآور ميشوم قائده «المومنون عند شروطهم» و «اوفوا بالعهود(يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود)» ميگويم نص قران هم ميگويد «به تعهداتتان عمل كنيد» و آنرا يكي از صفات مومنين ميشمارد. و قانون هم عهدي است ميان ملت و حكومت. حاج آقاي عزيز! اجتهاد در مقابل نص نفرماييد لطفا ، حق ميفرمايد: إنمّا يتذكّر اولوالألباب الذّين يوفون بعهدالله و لا ينقضون الميثاق.(تنها صاحبان خرد متذكر مي‌شوند، كساني كه به عهد خداوند وفا مي‌كنند و پيمان را نمي‌شكنند) سپس در ادامة همين آيات، اشاره به عهدشكني عهدشكنان شده است: والذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه... اولئك لهم اللعّنة و لهم سوءالدّّار.(آنان كه عهد خداوند را پس از پيمان گرفتنش مي‌شكنند، همان كساني هستند كه به دوري از رحمت الهي و عاقبت بد گرفتار مي‌گردند). ، لطفا شما معني اين كلام حق را براي ما بفرماييد (يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ) مگر خداوند به يهود (انسانها) بدهكار بوده كه تعهد بدهد؟! عزيز من «ء تامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم» «لم تقولون ما لا تفعلون» چه طور فقط توقع داريد ملت به قانون پاي بند باشد ؟ به خدمتتان عرض كنم كه اين قائده هاي قراني حتي ما را ملزم به رعايت كنوانسيونها و معاهده هاي جهاني كه در انها شركت نموده ايم مينمايد اگر چه با كفار باشد!! اصولا منشا پيدايش تشخيص مصلحت هم براي همين است كه از اين احكام مصرح شرعي فرار كنيم بنده واقعا از اين چنين فقهي تعجب ميكنم كه با استناد به رواياتي ضعيف و مخدوش حكمي عظيم مانند «ولابت مطلقه فقيه» ميدهد و آنوقت در برابر نصوص، اين چنين اجتهاد ميكند! يا للعجب! .
    در ضمن حرفتان ناقض حكم قبلي تان است كه فرموده ايد «4-2 اصلاح قانون جز از طريق قانون ، به هرج و مرج خواهد انجاميد »
    5-6- در مورد «4-2-3 فرموديد شرط مصّرح اعلميت ؟! من که در متن قانون اساسي سال 58 چنين چيزي نديدم ...» بنده نگفته ام شرط اعلميت در قانون بوده(هر چند به طور ضمني بوده) شايد اشكال از نوشتار من بوده اگر دقت فرماييد آنرا شرط مصرح شرعي دانسته ام (هم شرط مصرح اعلميت را که خود ايشان هم در مجلس بازنگري قانون اساسي به آن اذعان فرموده اند را شرعا نداشته اند)
    براي روشن شدن اين مطلب هم اين لينك را ببينيد(http://hoghoogh.online.fr/article.php3?id_article=205 مشروح مذاكرات بازنگري قانون اساسي است پيشنهاد ميكنم وقت بگذاريد و مفصلا بخوانيد) خيلي جالب است در آنجا ميبينيد كه بين خودشان بر سر مسئله ولايت و شرط اعلميت اختلاف ميافتد و ايت الله اميني استفتائي از مرحوم خميني مي آورد و ده دوازده تا روايت كه همگي شرط اعلميت و افقهيت را لازم ميدانند. سپس محمد يزدي چنين تفسير ميكند كه نه اينجا اعلم به معناي اعلم به اداره امور است، نه اعلم فقه و جالب اينكه جناب آقاي خامنه اي خودش چنين ميگويد «اين جوابي كه جناب آقاي يزدي فرمودند كه اعلميت , يعني اعلميت به اداره امر , نه اين انصافاً خلاف ظاهراست علاوه بر اينكه افقهيت و فهيم من هوافقه منه وفيهم من هواعلم منه .
    اين را حالا آقايان علماء و فضلاء فكر كنند و يا برايش علاجي بكنند . حالا يا از لحاظ دلالت يا از لحاظ سند . يك كاري برايش بكنند» حاج آقا خواهش ميكنم وجدانن قضاوت كن آن جمله آخر را ببين « اين را حالا آقايان علماء و فضلاء فكر كنند و يا برايش علاجي بكنند . حالا يا از لحاظ دلالت يا از لحاظ سند . يك كاري برايش بكنند » واقعا فاجعه است ، فقه ما اين است؟ هرجا به مشكل خورديم و آيات و روايات با اهداف سياسيمان نخواند علماء براي دلالت و سندش علاجي پيدا ميكنند!!!!! فاجعه از اين عظيم تر؟ جالب اينكه خود همين آقا يك ماه بعد مسئوليت رهبري را بر عهده ميگيرد!!!!
    نكته خيلي جالبي كه در همين مذاكرات فهميده ميشود اين است كه مسئله ولايت فقيه اصولا براي خود اقايان هم جا نيفتاده ! حالا كي سال 68 ، يعني ده سال پس از تصويب اصل ولايت فقيه ، آنوقت ما راي يك پير زن بيسواد را مويد قانونيت ولايت فقيه ميدانيم!!
    به اينجا توجه كنيد كه يكي از اعظا به نام هاشميان ميگويد« حسين هاشميان- بسم الله الرحمن الرحيم , من اينجا چند تا سؤال دارم . سؤال اولم اين است كه همانطوريكه حضرت آيت الله مشكيني فرمودند و بعضي از آقايان هم اشاره فرمودند آيا رهبري و مرجعيت تقليد به حسب رواياتي كه براي ولايت فقيه وجود دارد اصلا اين تجزيه بردار است يا نه ؟ آنچه كه انسان فكر مي كند و اين روايات را بهم عرضه مي كند چه مقوله عمربن حنظله و ساير رواياتي كه وجود دارد مي بينيم كه اينها تجزيه بردار نيستند . يعني آن كسيكه رهبر جامعه است بايستي اجتهاد و فقاهت هم داشته باشد و ما با شبهه اعلميت كه شرط در تقليد باشد ما بيائيم اين دو عنوان را از هم جدا كنيم آيا دلائل با اين عنوان و با اين بحث ميسازد ؟ »
    واقعا جالب است. اتفاقا همين جا هم مقبوله عمر ابن حنظله را نام ميبرد.
    5-6-1- فرموده ايد «( فکر مي کنم متوني که مطالعه مي فرمائيد به شما خيلي آدرسهاي غلط داده اند بد نيست کمي هم با ديده ترديد به آنها بنگريد )» بايد عرض كنم كه شما هم كمي با دقتتر مطالب را بخوانيد و بعد هم بنده اصولا يك شك گراي منطقي هستم و سالهاست كه با استناد به خواندن يك متن و بدون خواندن و يا شنيدن نقدهاي مخالفش قضاوت نميكنم ، كتب شهيد مطهري و بهشتي و خميني و مصباح و سروش و شبستري و ... و انواع و اقسام تواريخ و يادداشتهاي سياستمداران را با هم ميخوانم . در ضمن اگر كسي به انسان آدرس غلط بدهد اشكالي ندارد كه انسان برود تا وقتي كه بفهمد واقعا غلط است يا نه و آنوقت مي تواند برگردد .بنده سالهاي سال آدرسهاي غلط حكام فعلي و نظريه پردازان ولايت فقيه را رفته ام و به بن بست خورده ام و الان دارم آدرسهاي ديگر را امتحان ميكنم. كاري كه فكر كنم شما نميفرمائيد!)
    5-7- در مورد «- جناب احمد آقاي عزيز . من هم با شما هم باورم . ..» كه مشكلي نداريم به جز در مورد نقد كه من اصلا نقد منصفانه را قبول ندارم و نقد فقط بايد بيرحمانه باشد تا موثر افتد.
    من الله توفيق

    پاسخ

    احمد آقاي عزيز سلام . از اين كه فرصت گذاشتيد و پاسخ مفصلي به عرائضم داديد ممنونم . حتما سر فرصت آنها را خواهم خواند و پاسخ خواهم داد. اين كه عرض مي كنم سر فرصت نه خداي نكرده به اين خاطر است كه مي خواهم پاسخ دادن را پشت گوش بياندازم بلكه اين روزها به دلايلي گرفتاري هاي فراواني پيدا كرده ام كه فرصت كمي برايم باقي گذاشته ا