عاقلان نقطه ي پرگار وجودند ولي ...عشق داند كه در اين دايره سرگردانند
جلوه گاه رخ او ديده ي من تنها نيست/ ماه و خور شيد همين دايره ميگردانند
وصف رخساره ي خورشيد ز خفاش مپرس/ كه درين آينه صاحبنظران حيرانند
مگرم چشم سياه تو بياموزد كار /ور نه مستوري و مستي همه كس نتوانند
.........................................
استاد بزرگوار ! از حضورتون ممنون / ولي اي كاش همين طور بود كه گفتيد
اگر بشه چي ميشه .........
صميمانه پذيراي انتقاداتتون هستم