روزگاری امام راحلمان فرمود " شما (خانواده شهدا ) چشم وچراغ ملّتید " 1. نمی دانم چه شد که هر قدر از آن روزها فاصله گرفتیم این جمله امام راحل هم برایمان بی معنا تر شد .
هنوز جنگ تمام نشده بود که تخریب خانواده های شهدا و جانبازان آغاز شد . اولین تیرهایی که سینه سوخته و درد آلود این چشم و چراغهای ملّت را نشانه رفت ، تیرهای زخم زبان و اتهام و بدگویی بود . کمکهای محدود و اولیه ای که از سوی بنیاد شهید به برخی از آنان صورت می گرفت در زبان آنان که هیچ هزینه ای برای انقلاب و جنگ نکرده بودند به آلاف و الوف رسید و چنان شایعه بهره مندی خانواده شهدا از بیت المال قوّت گرفت که گوئی هر خانواده ای تعمداً حاضر به فدا کردن جگر گوشه یا سرپرست اش شده است تا در عوض از کرور کرور غنائم بنیاد شهید استفاده کند .
این اولین حربه ای بود که چشم بیدار ملت و چراغ نوربخشش را نشانه گرفت و البته گلوله اش به هدف نیز نشست. اگر چه اغلب خانواده های شهدا دردمندانه و صبورانه سختی از دست دادن عزیزانشان را و گذران زندگی دشوارشان را تحمل می کردند و زخم زبانها را نیز برای رضای خدا به جان می خریدند اما خدا می داند که دشمنان بیدار نظام و دوستان نادان آن با چنین لجن پراکنی چه زخمها که بر دل داغدار بازماندگان شهدا ننشاندند.
بعدها که خدمات بیشتری برای خانواده های شهدا ارائه شد از سهمیه دانشگاه تا اولویت استخدام و امثال آن ، حجم بیراه گویی ها و کینه توزیها نیز افزایش پیدا کرد . گویی اینک دیگران طلبکار خانواده های شهدا بودند . من که خود از آبان سال 60 به جرگه خانواده های شهدا پیوسته بودم شاهد بودم که غالب خانواده ها هیچ طلبی از نظام و ملّت نداشتند و اگر هر از گاهی کسانی هم از خانواده های شهدا پیدا می شدند که مطالباتی داشتند آنقدر کم بودند که در مقابل خیل عظیم دیگر خانواده ها به حساب نمی آمدند . اما آنان که کمر به ترور شخصیت خانواده های شهدا بسته بودند همین گروه اندک را با هو و جنجال به جای اکثریت نشاندند و تمام خانواده های معظم شهدا را به چوب آن عده نادر راندند . این سلاح هرگز از تیر تهی نشده و هنوز نیز سینه مجروح اسوه های صبر و اسقامت را آماج گلوله های خود قرار می دهد .
این همه در حالی است که در کشورهای نامسلمانی که درگیر جنگ جهانی بوده اند پس از گذشت ده ها سال ، رزمندگان به جای مانده از آن نبردها را همچنان تقدیس می کنند و خانواده های به جا مانده از کشته شدگانشان هنوز بر قله افتخار آن جوامع خیمه زده اند . من این را به چشم خود دیدم .
این همه گذشت تا کار به انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال 88 کشید . اوج کینه ورزی با خانواده های شهدا خودش را در قالب خیر خواهی برای نظام نشان داد و دروغ ها بر علیه آنان بزرگتر و اتهام ها سهمگین تر شدند . به جرم اختلاف سلیقه سیاسی ( به لجن کشیده شده ، منحرف ، حامی سکولار ، غرب زده ، خائن به راه شهدا و ...) خوانده شدند و به مجازات این که چون برخی دیگر نمی اندیشند و به گناه این که خانواده شهید هستند هر چه را که تا دیروز نثار دشمنان انقلاب اسلامی می کردند ، نثارشان کردند . درد آور تر این بود که امروز کسانی بر علیه آنان به میدان آمده بودند که هر چه دارند و داشتند را مدیون صبر و گذشت همین خانواده ها و رشادتهای شهدایشان هستند .
امام ما (قدس الله نفسه) خانواده های شهدا را چشم ملّت خواندند چرا که آنان به حکم ایثار و نثارشان ، درخت انقلاب را که با خون عزیزانشان و درد و رنج و صبوری دلهای داغدارشان قد کشیده ، با دقت و وسواس رصد می کنند، آفتها را می شناسند و می بینند و فریاد می کشند . پیر به ملکوت پر کشیده مان آنان را چراغ ملّت خواندند چرا که آنان به حکم روایت شریف ( أهل البیت أدرى بما فی البیت ) - که یعنی اهل خانه به آنچه در خانه می گذرد آگاه ترند - 2 بیش از دیگران به اهداف و آرمان و مقصود شهیدان واقفند و چون چراغی نوربخش که راه را بر رهروان روشن می کند ، مسیر ، مقصد ، مقصود و سیره شهیدان را همواره روشن نگاه می دارند تا دست تحریف و مصادره به مطلوب دیگران از آستان راه شهیدان به دور بماند .
البته این همه به معنای مصونیت خانواده های شهدا از خطا و یا حتی انحراف نیست . نه آنان که هیچ کس و در هیچ موقعیت و مقامی مصون از خطا و انحراف نیست . هم از این رو لازم است تا آحاد جامعه اسلامی در برابر یک دیگر احساس مسئولیت کرده و همواره یکدیگر را در پیمودن مسیر نورانی شهیدان که همانا طریق قرآن و عترت است یاری دهند . اما آنچه در این چند ماهه اخیر شاهدش بودیم نه خیر خواهی و نصیحت و نقد اندیشه و بیان ، که بدگویی و افتراء و ناسزا و تهمت بود. هجمه نامبارکی که دامنه آن تا بیت امام راحل (قدس الله نفسه) نیز رسید . رفتار منحوسی که اگر چه با ادعای انقلابی گری و دفاع از اسلام و نظام اسلامی صورت می گیرد اما نه با آموزه های اسلامی سازگاریی دارد و نه با سفارش های امام راحل و رهبر معظم انقلاب، قرابتی .
جایی که معصومی چون امیر المؤمنین علی (ع) با وجود عصمت الهی و در مقام امام مسلمین می فرماید (پس، از گفتن حق، یا راى زدن در عدالت باز مایستید، که من نه برتر از آنم که خطا کنم، و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.) 3 دیگر کیست که در جامعه دینی از حوزه نقد خارج باشد؟ اما نقد و نه تخریب و ناسزا .
به هر حال باور دارم که این بار دشمن نظام نه با لباس ضد انقلاب ، که با لباس حمایت از انقلاب و اسلام و ولایت فقیه و در دامنه افراط و تفریط مدعیان و نه با زبان بیگانه ، که از دهان خودی ، می کوشد تا چشم ملت را کور و چراغ ملت را بی نور کند . نقد منصفانه و عالمانه را چون لقمه ای جویده شده به دور انداخته و شمشیر تهمت و ناسزا و بدگویی بیرون کشیده است . به هوش باشیم که تیغ مذهب علیه مذهب از شمشیر کفر بر علیه آن ، برنده تر است.
----------------------------------------------------------
پ . ن . 1 = صحیفه امام ، جلد 14 ، صفحه 80
پ . ن . 2 = به نقل از مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار ، ج 78 ، ص 273
پ . ن . 3 = نهج البلاغه ، خطبه 216