فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ (81) فَلْیَضْحَکُوا قَلیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثیراً جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (82)
در پست قبلی که در موضوع شادی و معنویت به محضرتان ارائه شد گفتم که بعضی ها که خیلی به بیهوده بودن مقوله خندیدن و خنداندن اعتقاد راسخی دارند می گویند: مگه نخواندید که خدا در قرآن آیه 82 سوره توبه می فرماید:( فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیراً ) یعنی : باید بسیار گریه کنند و کمتر بخندند و این آیه را مستندی بر نامطلوب بودن چنین خلقی می دانند.
دوست و خواننده عزیزی به نام جناب آقای عبدالله مهدوی ( که خداوند بر هدایتش و هدایتمان بیفزاید) در کامنتی که برای حقیر نگاشتند با سعه صدر و احترام فراوان! اشکالاتی بر مطالب ارائه شده مطرح فرمودند که حقیر در قسمت (پاسخ مدیر وبلاگ) مختصراً پاسخ دادم . اما لازم دیدم در خصوص آیه مذکور توضیح بیشتری دهم تا شاید برای سایر خوانندگان محترم نیز مزید اطلاع باشد و گواهی بر صدق مدعای حقیر .
همان طور که در آیاتی که اول این مرقومه آورده ام ملاحظه می فرمائید در تخطئه و بیان حال منافقان و غیر مؤمنانی است که از تخلف خود از فرمان خدا و رسول او شادمانند. معنای آن آیات چنین است : منافقین که تو آنها را بعد از رفتنت به جای گذاشتی خوشحال شدند که با تو بیرون نیامدند و تو را مخالفت کردند و کراهت داشتند از این که در راه خدا با مال یا جان خود جهاد کنند و گفتند : در این گرما بیرون مروید ؛ بگو : گرمای آتش جهنم سخت تر است ، اگر می فهمیدند (81) پس باید به کیفر اعمالی که میکردند کم بخندند و بسیار گریه کنند (82) .
از شرح معنی آیه 81 که بگذریم روشن می شود که حرف (ف) در ابتدای آیه 82 فرع و نتیجه تخلف منافقان از جهاد در راه خدا و تخلف از فرمان رسول اوست .بنا بر این خوشحالی موقت منافقین از این که با تخلف از دستور رسول خدا و دوری کردن از جهاد در راه حقّ توانسته اند مال یا جانشان را برای چند روزی حفظ کنند در قیامت به صورت حسرتی عظیم آشکار میشود که گریه بسیاری را برای آنان سبب میشود .
حال، شما خواننده منصف و با دانش من قضاوت کنید که محتوای این آیات کریمه چه ارتباطی دارد به نهی از شادی و خنده مؤمنانه ای که نه از سر لغو و لهو و فراموشی خدا، بلکه به عنوان پیروی از سنت و سیره رسول اعظم پروردگار و عترت طاهرین اش و با مراقبت بر امور شرعی و اخلاقی صورت می پذیرد و موجب خوشنودی دل دیگران برادران و خواهران ایمانی میشود و غم را از قلبشان می زداید و بواسطه شاد نمودن آنان ،تقرب به ذات مقدس حق را موجب می گردد .
در همان پست قبلی عرض کردم که روش و سیره نبی مکرم اسلام (ص) و عترت طاهرین اش مبنی بر حفظ اعتدال و دوری از افراط و تفریط است. بنا بر این مبنای اساسی میتوان به نقطه جمعی میان دو دسته روایاتی که برخی بر نامطلوب بودن مزاح و برخی بر مطلوبیت آن دلالت دارد دست یافت و آن را چنین توضیح داد که شوخی تا آنجا که شخصیت انسان را سبک نکند و موجب نشود که تمام حرکات و گفتار فرد مسلمان شوخی و مزاح تلقی شود و از سویی دیگر مشتمل بر کار حرامی مانند غیبت، تهمت، سبک کردن و یا ریختن آبروی مؤمن و ... نباشد نه تنها بی اشکال است بلکه مطلوب و ممدوح است و از سوی معصومین (ع) توصیه شده و خود نیز به آن عمل می کردند.
مطلب آخر اینکه دوست عزیزم به دنبال این بودند که بگویند بزرگان از چنین اعمالی مبرا هستند و این نشان دهنده انحراف برداشت حقیر از سنت نبوی است . باید عرض کنم تا آنجا که خداوند به حقیر توفیق مجالست با بزرگان را عنایت فرموده جز عمل بر این سیره مبارک در حد اعتدال آن چیزی از آن بزرگواران مشاهده نکرده ام ، شنیده های در این مقوله که خود حدیث مفصلی است . از امام راحل گرفته تا مرحوم آقا میرزا هاشم آملی، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی ، مرحوم آیت الله بهاء الدینی و بسیاری از بزرگان دیگر چنان خلق حمیده و روح لطیف و حسن معاشرتی نقل گردیده است که بیانش از گنجایش بحث ما خارج است . مضاف بر این که بزرگان با تمام بزرگیشان ( با تمام ارادتی که به آنها داریم ) معیار سنجش صحت یا عدم صحت سیره رسول خدا و عترت طاهرین اش نیستند بلکه این سنت صحیح و سیره قطعی رسول الله و اهل بیت اطهار است که معیار سنجش بزرگی بزرگان است و این حقیقتی است که ما سالها از همین بزرگان آموخته ایم .
خدا نکند من و امثال من با چنین برداشتهایی متحجرانه و دور از واقعی که از اسلام داریم در مسند دعوت خلق به سوی حقّ بنشینیم که قطعاً در آن صورت ( یخرجون من دین الله افواجاً ).
یادمان نرود مدارا و نرم خویی با مردم از کرامات الهی است که اگر پیامبر بزرگوار ما صاحب چنین قلب رئوف و مهربانی نبود کسی گرد وجود مبارکش نمی گشت چرا که گفته اند:( الانسان عبید الاحسان ) و خداوند این نعمت را در قرآن سوره آل عمران، آیه 159 چنین وصف کرده است :
( فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ...)
به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تند خو و سخت دل بودی مردم از گرد تو متفرق می شدند ... .
خدایا به حرمت اسماء مبارکت و به حق پیامبر مهربانمان و عترت طاهرین اش ما را به راهی که راه مستقیم توست و موجب کسب رضایتت و تقرب به ذات اقدس توست راهنمایی فرما .