لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة ( سوره احزاب ، آیه 21)
اگر با روانشناسی آشنا باشید حتما نام دانشمند نام آور ( کارل گوستاو یونگ ) برایتان نام آشنائیست.نظریات یونگ باعث پیدایش فضای بزرگتری در دنیای روانشناسی شد و چهار چوب محدود نظریات ( فروید ) را در برخی موارد به هم ریخت و در برخی موارد تکمیل کرد. شناخت ( ناخود آگاه جمعی انسانها ) و آنچه در آن اثر میگذارد و یا از آن اثر می پذیرد از شاخصه های نظریات اوست . بنا بر آنچه روانشناسی او می گوید اسطوره ها از عواملی هستند که ناخودآگاه جمعی انسانها را تحت تأثیر خود قرار می دهند و از این جهت کارکرد قابل توجهی در شناخت روانی انسانها دارند.
از سویی دیگر در تمام فرهنگهای بشری کسانی یافت میشوند که روزگاری زندگی کرده اند و به واسطه ویژگیهای خاصّشان به اسوه دیگران بدل گردیده اند. اجازه بدهید مختصرا درباره تفاوت اسوه ها با اسطوره ها با هم سخن بگوئیم.
اسطوره ها موجوداتی خیالی و مافوق انسانی اند که آفریده تخیّل انسانها هستند اما اسوه ها موجوداتی عینی ( غیر ذهنی ) و حقیقی اند که مخلوق خدواند اند نه مخلوق خیالات و تصورات انسانها. اسوه ها نه برتر از انسان بلکه انسانهای برترند . در غرب اسطوره هایی همانند کرونوس ،زئوس ،هستیا ،هرا ، دیمیتر و دیگر خدایان کوه المپ و در شرق همانند رستم ، اسفندیار ،فریدون ، ضحاک و ... از این دسته اند.
که رستم یلی بود در سیستان
منم کردمش رستم داستان
اسطوره ها آن طور که یونگ و به تبع او دانشمندان روانشناسی چون شینودا بولن می گویند در ناخود آگاه تاثیر می گذارند و انسانها به صورتی غیر آگاهانه برخی از ویژگیهای آنان را در حالات روانی خود تکرار می کنند از سویی دیگر کارکرد اسطوره ها تشریح حالات روانی انسانها و در بالاترین سطح خود که در روان درمانی مورد استفاده قرار می گیرد تحریک آن است در حالیکه اسوه ها اینگونه نیستند. اسوه ها را اول باید شناخت و سپس با انتخاب و از روی آگاهی جنبه های مختلف آنان را زندگی کرد بنا بر این اسوه ها نه در نا خودآگاه که در خودآگاه و بر اساس اختیار و انتخاب آگاهانه فرد یا جامعه در زندگی ما تأثیر می کنند نیز به روشنی می دانیم که تکامل و رشد انسانی در گرو کارهایی است که با انتخاب و اختیار خود و بر اساس دانش و آگاهی به انجام می رساند و درست به همین دلیل است که اسوه ها به مراتب از اسطوره ها کمال آفرین تر اند. علاوه بر اینکه اسوه ها ( خصوصا اسوه معصوم ) همه جانبه و چند بعدی هستند و در صورتی که درست شناخته و زندگی بشوند همه جوانب زندگی انسان را تأمین میکند.
در آیه 21 سوره مبارکه احزاب خداوند متعال رسول گرامی خویش را به عنوان بهترین اسوه معرفی می نماید و ما پیروان اهل بیت (ع) نیز با توجه به حدیث متواتر ثقلین که از وجود مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام نقل گردیده عترت طاهره آن حضرت را نیز به عنوان الگو و اسوه میشناسیم. اما گاهی در اثر افراط محبتی که به این اسوه های کامل انسانی داشته ایم و در طول تاریخ از این انسانهای برتر ، فوق انسانهایی ساخته ایم که متأسفانه نه تنها باعث افزایش نقش آنان در هدایت و رشد انسانها نگردیده بلکه کارکرد فوق العادۀ ( اسوه بودن ) آنان را نیز تحت الشعاع قرار داده ایم .
در این پست به همین مقدار اکتفا می کنم و این وعده را می دهم که به یاری و خواست خدا در پست بعدی و به زودی مطلب را در خصوص نقش اسوه گی عترت طاهره به ویژه حضرت صدیقه طاهره (س) و نیز فاصله میان اسوه و اسطوره آنان ادامه دهم.