سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

بین ما شیعیان کوچکترین اختلافی وجود ندارد که پیامبر اعظم و اهل بیت معصومش برترین مصادیق انسان کامل اند. برای اینکه بتوانم تعریف ساده و بهتری در مورد انسان کامل ارائه کنم باید به چند نکته اشاره کنم . بر اساس براهین فلسفی  هر موجودی که در این عالم یعنی عالم طبیعت یا ( ناسوت ) وجودی حقیقی دارد در عین حـال موجودیتی نیز در عوالـم سه گانه قبلـی یعنی عالـم مثـال یا ( ملکوت )، عقل یا ( جبروت ) و اِلاه یا ( لاهوت ) دارد به این معنی که در جریان تنزل آن موجود به عالم طبیعت که به خواست خدای سبحان صورت پذیرفته است ( قوس نزول ) ، عوالم سه گانه قبلی طی شده است و در مرحله صعود از عالم طبیعت به عالم الاه و یا به عبارت دیگر پس از موجودیت در این دنیا در سیری صعودی ( قوس صعود ) باید بر اساس اراده الهی ، با انتخاب و اراده خود و بواسطه علم ، ایمان و عمل صالح به آنها باز گردد. موجود طبیعی در عین این که صورت و وجودی طبیعی ،ملکی و ناسوتی دارد ،وجودی مثالی ( ملکوتی ) نیز دارد که مناسب با همان عالم است و در آن وجود مثالی مشاهده می شود ( چیزی مانند همان پیکری که در عالم خواب مشاهده میشود یا تمثل ملکوتی حضرت روح الامین علیه السلام به صورت جوانی زیبا برای مریم سلام الله علیها) ؛ و وجودی عقلانی ( که از وجود مثالی خود برتر است همچون وجود فرشتگان ) دارد ،که می تواند در ( قوس صعود ) به آن حقیقت عقلانی بازگردد و نیز وجودی الهی دارد که جز برای ذات اقدس الهی و یا کسانی که در خدای سبحان فانی شوند برای دیگری قابل درک نیست. باید دانست که این مراتب گر چه از جهت مرتبه با هم متفاوتند اما یک حقیقت موجود است که از عالم الاه تنزل می کند و تا پائین ترین سطح طبیعت ادامه می یابد و این حقیقت واحد مراتبی دارد که هر مرتبه احکام فلسفی خاص و نامی خاص خود دارد .

نکته دیگر مسئله تنزل است . تنزل به معنی پائین آمدن است اما نه پائین آمدنی که موجود متنزل، پس از تنزل خویش در مراتب بالاتر حضور نداشته باشد یعنی نه مانند قطرات باران که چون از ابر فرو می ریزند و به زمین می رسند دیگر در آسمان نیستند بلکه مانند ریسمانی است که از مراتب بالای آسمان آویخته شده و تا سطحی ترین مرتبه زمین ادامه پیدا می کند. بنا بر همین اصل است که حکمای الهی ، مرتبه تجردی ( روح ) تا حواس ظاهره پنجگانه را از مراتب مختلف نفس انسانی و ظهور و تجلّی آن می دانند .

انسان کامل همان موجود شریفی است که هم در قوس نزول و هم در قوس صعود هر چهار مرتبه هستی خود را درک کرده و مشاهده نموده است و در ذات اقدس الهی فانی گشته و وجودش در تمام مراحل تجلّی خواست و اراده الاهی گردیده است. گر چه در میان مصادیق انسانهای کامل هم اختلاف درجه و مرتبه وجود دارد و برخی از برخی کامل ترند.

بنا بر آنچه گفته شد روشن می شود که فهم صحیح از اهل بیت آن است که ما آن ذوات نورانی را در تمام مراحل وجودی شان بشناسیم و اسوه بودن آن حضرات را در تمامی مراتب زندگی طبیعی ، مثالی ، عقلی و الهی باور کنیم . بدینسان در هر مرتبه از مراتب کمالی خود، اسوه مناسب همان مرتبه را در اختیار داریم و دست هدایت گری پیامبر عظیم الشأن مان  و اهل بیت طاهره اش در هر مرتبه ای دستگیر ما خواهد بود.

منحصر کردن پیامبر و اهل بیت در عالم ملکوت و جلوه های ملکوتی و خالی دانستن آنان از جلوه های طبیعی  نه تنها کرامتی برای آنان نیست که منقصت و تنزل دادن مراتب وجودی آنان است چرا که انسانهایی که فقط سرگرم طبیعت اند یا از طبیعت بریده و فقط در اندیشه عوالم بالاترند هرگز انسان کامل نیستند. انسان کامل وجود یکپارچه ایست که از پائین ترین سطح مناسبات طبیعی تا بالاترین حالات عرفانی و الهی را در خویش دارد و پرداختن به هیچ کدام موجب غفلتش از مرتبه دیگر نمی گردد. همان گونه که در امام علی (ع) (که شاگرد رسول خداست) مشاهده می کنیم که هنگام نماز بواسطه عروج روحانی روح بلندش ، از خویش فارغ میشد به نوعی که تیر از پای حضرتش می کشیدند و از سوی دیگر در همان حال نماز از نیازمندی بندگان نیازمند خدا غفلت نمی ورزید و در همان اوج حالات عرفانی که خویش را فراموش می کرد از یاری رساندن به بندگان خدا غفلت نمی ورزید.

الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون. 55 سوره مائده

شایان ذکر است که در مکتب اسلام و اندیشه نبوی و علوی ، طبیعت نیز در اختیار حقایق بالاتر قرار میگیرد و ارزش نفسانی خود را از دست می دهد و به سوی رضایت الهی جهت میگیرد. اینجاست که انسان کامل و آنکه رهرو اوست تمام مناسبات و افعال حلال مادی و طبیعی که نیاز زندگی دنیایی است مانند ازدواج، خوردن ، خوابیدن ، پرداختن به لذتهای مشروع ، کار کردن و کسب درآمد و ... را انجام می دهد اما نه فقط به خاطر اقتضای طبیعت و نیاز غریزه ( آنگونه که اومانیستهای دنیا محور انجام می دهند) بلکه از آن جهت که پرداختن به حلال، محبوب الهی است و عمل بر طبق رضای خداوند متعال کمال آفرین است.

قرآن کریم ، سیره نبوی و اهل بیت طاهره اش و نیز ادعیه رسیده از آن ذوات نورانی  پر است از فراز هایی که تلویحاً یا تصریحاً به آنچه گفته شد اشاره دارد.

( اغننی بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک ) مصباح کفعمی ،ص 170

مرا بواسطه حلالت از حرامت  و بواسطه اطاعتت از سرکشیت بی نیاز کن .

بنا نداشتم این مطلب را بیش از دو پست ادامه بدهم اما بعد از کمی اندیشه به این نتیجه رسیدم که اگر نکات مطرح شده در این پست را به بهانه فنی بودن یا سنگینی مطالبش نگویم در حق شما خوانندگان عزیزم جفا کرده ام و حق مطلب را آنگونه که باید ادا نکرده ام .

به یاری خداوند متعال در پست بعدی مطلب را تمام می کنم . برایم دعا کنید.