این کارهای فرهنگی هم داستان خودشون رو دارن?ها . اگر درگیرشون نشی یه جوره ، اگر هم درگیرشون بشی یه جور دیگه . به عنوان نمونه همین کلاس رازهای شنیدنی در باره زن که حقیر به اتفاق دوست محترمم جناب آقای دکتر شیری روزهای چهار شنبه تو فرهنگسرای خانواده تهران اجرا می کنیم .
روز اول که پیشنهاد برگزاری همچین کلاسی به من داده شد پیش خودم فکر کردم این می تونه یکی از بهترین موقعیتهایی باشه که من به عنوان یک طلبه کوچک بتونم گوشه ای از نگرش ناب قرآن و عترت را در باره زن به گوش کسانی برسونم که ممکنه جاهای دیگه کمتر بتونم زیارتشون کنم و بلکه باعث بشم یه عده?ای از همشهری?ها و هموطنام نگاهشون تغییر کنه و دیگه گوششون به حرفهای بی سر و تهی که به عناوین مختلف سعی دارن زن رو از منظر اسلام در حد یک موجود طفیلی و دست چندم معرفی کنند بدهکار نباشه . بنا بر این:
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد .
اما میگم واقعاً باید دهان مبارک جناب لسان الغیب حافظ شیراز (ره) را طلا گرفت که گفت : که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
بنا ندارم از مشکلات خیلی حرف بزنم اما همین قدر بگم که برای آماده کردن اسلایدهای هر درس حد اقل دو سه شب بیداری تا صبح رو شاخشه .حالا فراهم کردن مطالب و صحت و سقم اونها رو بررسی کردن و لینک مطالب به هم و پیدا کردن تصاویر مناسب و تم رنگی مطلوب و بقیه ماجرا بماند.
تازه همسر مهربانم هم کلّی کمک میکنه و گر نه واویلا بود .
اما یه چیزی بگم : راستش وقتی همه زحمتها رو میکشی و بحث رو تو سالن سینمای فرهنگسرا ارائه میکنی و میبینی که مردم خوب شهرت چقدر تشنه شنیدن فرهنگ ناب قرآن و عترتند و با چه علاقه?ای به مباحث توجه میکنند و بهت با این کارشون انرژی میدن تمام خستگی از تنت بیرون میره و یکهو میبینی که چقدر دلت میخواد با یک قلب شاد و پر امید دستت رو به طرف آسمون بلند کنی و بگی :
ربّنا فَتَقَبَل مِنّا اِنَّکَ اَنتَ السَّمیعُ العَلیِم