تعارف که نداره .
اعتراف می کنم که قلمم نه به روانی برخی دوستان خوبمه و نه به سادگی برخی دوستان عزیزم .
اعتراف می کنم که وقتی می خواهم مطلبی را بنویسم دوست دارم دقیقا به همه جوانبش آن هم به شکل مبنایی بپردازم و نگاه علمی خودم را تا آخر مطلب حفظ کنم .
اعتراف می کنم که به همین دلیل هم اغلب سخت ،پیچیده ، طولانی و سنگین می نویسم .
اعتراف می کنم که یه موقع هایی دلم برای مخاطبینم می سوزه که چقدر باید برای خوندن مطلب من صبر و تحمل از خودشون نشون بدن .
اعتراف می کنم که یه موقع هایی از این که بسیاری از دوستانم می نویسند چقدر سنگین و طولانی می نویسی دچار حس های متفاوتی میشم . گاهی می خندم ، گاهی ناراحت می شم و گاهی تعجب می کنم و گاهی هم تصمیم می گیرم اصلا نوشتن و وبلاگ و نت را رها کنم به حال خودش و برم پی کارم . آخه بودن یا نبودن من با این قلم و این ادبیات خشک چه فایده ای دارد؟ ( البته بلافاصله پشیمون میشم ها ) .
اعتراف می کنم ... .
به همه چیز اعتراف می کنم .
اما باور کنید اصلا دلم نمی خواهد چیزی بنویسم که مخاطب من فکر کنه دانش و شعورشو دست کم میگیرم و یا می خوام فقط چیزی را بهش القاء کنم و دیگر هیچ . دوست دارم براش مبنا و زیر بنای یک مسئله رو بشکافم ، توضیح بدم و آنقدر روشن کنم که دیگه جای سؤالی نمونه .
به هر حال تصمیم گرفتم یک وبلاگ دیگه راه اندازی کنم تامطالبی که از طول و تفصیل بیشتر و شکل احتمالا علمی تر و استدلالی تری برخورداره اونجا بنویسم و گاهی خلاصه شده و ساده شده همون مطالب را این جا به صورت گزارش و شاید با قلمی خودمونی تر و ساده تر و غیر علمی در این جا انعکاس بدم .
امیدوارم با چنین عملی هم تونسته باشم برای خودمم جوابی داشته باشم و هم به نظرات شما خواهران و برادران خوبم پاسخ مثبتی داده باشم .
پس از این به بعد در صهبای اندیشه منتظر مقالات تخصصی تر ، مفصل تر و علمی تری از حقیر باشید و در سرای اندیشه خواننده مطالب عمومی تر ، ساده تر و مختصر تر .
ضمنا از دوستان خوبی که به من لطف داشتند و سرای اندیشه را به لینک هاشون اضافه کردن دعوت می کنم تا همین محبت را در حق صهبای اندیشه داشته باشند.
به امید دیدار در صهبای اندیشه .