بسم الله الرحمن الرحیم
یک دو روز پیش سوار یک پراید شدم که برم سر کلاس . روی صندلی جلو نشتم و یک کتاب از کیفم در آوردم و شروع کردم به مطالعه کردن . یکهو چشمم خورد به آینه بغل ماشین که روش نوشته شده بود ( اجسام از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیکتر هستند ) . با این که هزاران بار این صحنه رو دیده بودم اما هیچ دفعه اینجوری بهش نگاه نکرده بودم . اینبار احساس می کردم آینه هم داره با من حرف می زنه . اصلا همه آینه ها حرف می زنند . اصلا کار آینه حرف زدن و حکایت کردنه . بلافاصله گوشی همراهم رو در آوردم و از اون آینه بغل نازنین یک عکس گرفتم .
آینه می گفت : وقتی به جای نگاه کردن مستقیم به موجودات و اشیاء دور و برت سعی کنی آنها را از آینه ببینی همینطوری میشه دیگه ! آنچیزی که فکر می کنی از تو دوره خیلی از اون چیزی که فکر می کنی به تو نزدیکتره .
اصلا این آینه و خاصیت حکایت کردنش از چیزهای دیگه ، حکایت عجیب و پر رمز و رازیه .6
ناگهان یادم آمد که آیه یعنی آینه ، یعنی نشانه و نشانه یعنی نمودی از صاحب نشان ، درست مثل آینه . کمی بعد فهمیدم که این فقط قانون آینه های مادی نیست که سوژه هایی رو که از اونها حکایت می کنند دورتر از واقعیت بیرونی نشون می دن . این قانون تمام آینه هاست .
مثلا همین خلقت عظیم الهی و آینه بزرگ هستی ، همین آیات آفاقی فاصله خدای مهربان با بندگانش را دور تر از آن که هست نشان می دهد . نمی بینی بعضی از ما خیال می کنیم خدا یه جایی توی آسمانهاست یا بلکه هم دور تر .
اگر آیات قرآن نبود و اگر پیامبر اعظم ما نبود و اگر علی (ع) و فرزندان پاکش نبودند ما هرگز به راز آینه پی نمی بردیم . هرگز نمی فهمیدیم که دیدن (َ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید)1 ( ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ) 2 (وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ ) 3 (وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیط) 4 و بسیاری از آیات دیگر و روایاتی که ناظر به رابطه خداوند با بندگانش هستند از طریق آینه آیات آفاقی راه را طولانی تر می کند.
آن که خدا را نه از آیات آفاقی ( یا علم تحصیلی و حصولی ) که از آیات انفسی ( یا به علم حضوری و شهودی) می شناسد خدا را از خودش هم به خودش نزدیک تر می بینه . دیدن بی آینه چه کیفی داره . فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ حِینَ عَبَدْتَهُ قَالَ فَقَالَ وَیْلَکَ مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ وَ کَیْفَ رَأَیْتَهُ قَالَ وَیْلَکَ لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ فِی مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ . 7
آن لحظه یاد کلام حضرت استاد ( دام ظله ) در تفسیـر این بیان نورانی پیامبر بزرگوار خدا (ص) و امیر المـؤمنین علی (ع) که « من عرف نفسه فقد عرف ربه » 5 افتادم که می فرمود : این روایت شریفه بدان معنی نیست که اول باید نفست را بشناسی تا خدا را بشناسی بلکه به آن معناست که قبل از آن که خود را بشناسی خدای خود را شناخته ای ، حالا اگر ملتفت نیستی برای آن است که به علمت علم نداری .
آری کسی که به جای دیدن صادقانه و شاهدانه خداوند (جلّ جّلاله ) ترجیح می دهد او را از نقش آیات و آینه ها و از در و دیوار و ستاره و خورشید ببیند همواره خدایی خواهد داشت که از آنچه آینه ها به او می نمایانند به او نزدیکتر است . اما او متوجه نیست .
یا حق
-------------------------------------------------------
پ.ن 1 = سوره مبارکه ق ، آیه 16
پ.ن 2 = سوره مجادله ، آیه 7
پ.ن 3 = سوره مجادله ، آیه 6
پ.ن 4 = سوره بروج ، آیه 20
پ.ن 5 = مصباح الشریعة ، ص 13
پ.ن 6 = این یک قسمتو برخی دوستان گفتن سنگینه منم منتقلش کردم این پائین . هر کس براش سنگین نیست بخونه ( اصلا این آینه و خاصیت حکایت کردنش از چیزهای دیگه ، حکایت عجیب و پر رمز و رازیه . وقتی جلوش می ایستی و خودتو نگاه می کنی درست به چیزی چشم دوختی که نه تو هستی و نه تو نیستی . تو نیستی برای اینکه تو یک موجود خارجی هستی ، موجود خارجی با تمام جرم و حجم و سایر خصوصیاتش که توی سطح آینه جا نمی گیره . تو هستی چون واقعا تصویر توی آینه تصویر خودته . اگه اون نه تو هستی و نه تو نیستی پس اون چیه ؟
اهل معرفت میگن اون تصویر در حقیقت نمود و ظهور تو در آینه است که ارتباطش با تو تمام هویت و موجودیت اونو تشکیل می ده . به نوعی که اگر لحظه ای از برابرش فاصله بگیری دیگر چیزی از تصویر توی آینه نخواهد ماند .)
پ.ن 7 = کافی ج1 ص97