سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

تقریبا ده دوازده روز پیش به دعوت بسیج دانشجویی دانشگاه الزهرا برای برگزاری کارگاهی با عنوان : زن شخصیت یا جنسیت ؟  برای اولین بار توفیق حضور در جمع برخی از دانشجویان این دانشگاه را پیدا کردم .

جدا از کارگاه ، آنچه برای من بسیار جذاب بود جمع ساده و صمیمی دانشجویان بود.اساساً انس با جوانان و دانشجویان به من احساس نشاط زندگی و پویایی می دهد و این از خصوصیتهای دوره جوانی است. البته من مدتها با دانشجویان مأنوس بوده ام و جمع دانشجویی برایم جمع غریبه ای نیست اما دانشگاه الزهرا برایم تجربه تازه تری بود چرا که بیش از 6 سال بود که در محیطهای دانشجویی حضور مستقیم پیدا نکرده بودم و گاهی فکر می کردم که از سالهای حضور من در دانشگاه تا امروز، دانشگاه و دانشجو هایش چقدر می توانند عوض شده باشند؟ و با کمال شادی دیدم که فضای دانشگاه به مراتب قشنگ تر از اون چیزی است که من تجربه اش کرده بودم.

وقتی وارد دانشگاه شدم و قدری به سوی سالنی که برای برگزاری کارگاه مهیا شده بود رفتم چشمم به جمعی از دانشجوها خورد که زیر سایه با صفای چند درخت دور هم نشسته بودند و گل می گفتند و گل می شنفتند؛ تا چشمشون به من خورد خوششون اومد کمی شوخی کنند برای همین هم شروع کردند به الله اکبر گفتن و  صلوات فرستادن و من چه احساس خوبی داشتم از این که باعث شده بودم تا خواهرانم نام خدا رو به زبون بیارند و یا ثواب صلواتی رو نصیب خودشون کنند.

مشارکت دانشجوها در کارگاه و سؤالهای خوبشون مشوق خوبی بود که با علاقه بیشتری کار رو ادامه بدم.مخصوصا حضور شور انگیز یکی از دانشجویان که خیلی بی ریا و صمیمی و با شجاعتی آمیخته با عقل و خرد سؤالهاش را مطرح می کرد و اصرار داشت تا جواب همه اونها رو بگیره .

نمی دونم چرا بعضی از دوستان هم لباس من اینطور فکر می کنند که در میان دانشجویان مخاطبی ندارند و یا اگر دارند مخاطبشون یک گروه خاص و یک طیف  ویژه است. آیا اونهایی که ظاهرشان با معیارهای شرعی منطبق نیست واقعاً دین گریز یا دین ستیزند؟ من که هرگز چنین باوری ندارم.

چرا بعضی از ما به جای اینکه سعی کنیم بر اساس سیره نبوی و علوی با سعه صدر، رویی خوش ، کلامی مهر آمیز ، گوشی شنوا و روشی مبتنی بر رحمت و دوستی به این دسته از جوانان نزدیک بشیم و سؤالاتشون رو صادقانه و بدون این که به بی ایمانی و ... متهم شون کنیم پاسخ بدهیم ، ترجیح می دهیم از اونها تصویری مثل ویروس بیماریهای واگیر دار بسازیم که حتی به خودمون اجازه نزدیک شدن به اونها رو هم ندیم ؟ آیا این بهترین راه برای توجیه بی مسئولیتی خودمون نیست ؟ قبول دارم که بعضی ها اساسا از بیخ و بن با مذهب و معنویت مذهبی مشکل دارند و تا خودشون نخوان نمیشه براشون کاری کرد اما مگه این تیپ آدمها چند در صد جوانان ما هستند؟

تازه چرا ما فکر نمی کنیم ممکنه یه قسمت از این مشکل به عملکرد، اخلاق، روش و فهم ما از دین برگردد؟ آیا دینی که برای رهایی همه انسانها آمده و مدعی است که بهترین برنامه ها را برای بدست آوردن حسنه  دنیا و حسنه آخرت آورده درست شناختیم و درست تبلیغ کردیم؟ اسلام را کاتولیکی قرائت می کنیم یا محمدی(ص)؟ مسلماً دینی که فقط به درد توسل کردن و حاجت گرفتن و در نهایت کارکردش،ساختن قیامت بخوره و میان دنیا و آخرتش دیواری به قطر تمام دنیا کشیده بشه نمی تواند برای نسل امروز چیز مفیدی باشه ؟ اسلامی که دنیا رو مزرعه آخرت می داند و آخرت رو باطن همین دنیا هیچ وقت میان دنیا و آخرت دیوار نکشیده و آنها را از هم جدا نمی کند.چنین دینی، زهد خشک، ریاکاری و تعصب رو به جای معنویت، عبودیت و آزاد منشی به خورد مردم نمی ده. آیا آن دینی که امام راحل (ره) به مردم دنیا معرفی کرد نشان نداد که ظرفیتهای چنین قرائتی روشن بینانه از اسلام که با حفظ اصول خودش همگام با زمان و مکان پیش می رود چه قدر والاست ؟ چرا فکر نمی کنیم که : هر عیب که هست در مسلمانی ماست؟

خلاصه مطلب اینکه بد نیست خودمون رو هم بازنگری کنیم .من قویّاً معتقدم دین ما ، قرآن ما، مبانی فلسفی و عرفانی ما و حتی فقه ما ظرفیتهای فوق العاده ای دارد که با دست کشیدن از نگرشهای تنگ نظرانه و پرداختن به آنها می توانیم دین را آنطور که هست به جوانان میهن مان عرضه کنیم .و باور دارم که همانطور که حضرت رضا (ع) فرمودند اگر مردم زیبائی های کلام قرآن و عترت را ( آنگونه که هست نه آنگونه که ما می گوئیم) بدانند بی تردید از قرآن و عترت تبعیت خواهند کرد.

حال اگر چنین اتفاقی نیفتاده یا درست نگفتیم یا درست به گفته هامون عمل نکردیم.