سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

گناه ... فقط یک واژه نیست ؛ یک حقیقته ؛ آتشه ، آتشی که وقتی به جونمون می افته از سر تا پا و از پوست تا استخوان و روانمون رو می سوزونه . چه به دین و مذهبی باور داشته باشیم و چه نداشته باشیم بعضی از کارها هست که از نظرمون گناه محسوب می­شه و انجامشون چنین احساس بدی رو در ما زنده می­کنه . حتما همه ما کارهایی کردیم که بعد از انجام اونها چنین احساسی رو هم تجربه کرده باشیم . احساسی که موجب میشه از خودمون و از همه دنیا بدمون بیاد و حالمون از همه چیز به هم بخوره و بیشتر از همه از خودمون . حسّی که با نا امیدی و سرخوردگی همراهه و احساسی که مثل یک باطلاق هر چی می­خوایم ازش فرار کنیم بیشتر غورتمون می­ده .خیلی از آدمها را دیدم که توی دریایی از احساس گناه و نا امیدی دست و پا می زنن و همین دست و پا زدن به جای این که راه نجاتی براشون باز کنه بیشتر موجب فرو رفتنشون شده .

همین احساس مشترک و آثار واقعی میون آدمهای مذهبی یا غیر مذهبی نشان می ده که گناه غیر از عنوان لفظی و اعتباریش (که ممکنه بین آدمها یا مذاهب اونها اختلاف مصداقی داشته باشه) یک حقیقت واقعی و فرا مادی داره که حتی بی اعتقادان به مذاهب هم بر اساس دریافتهای وجدانی ، فطری و عقلیشون گاهی در برابر انجام برخی اعمال اون رو حس می­کنند و از نتیجه دریافت و شهود چنین حقیقتی رنج می­برن .

اما حکایت معتقدان به مذاهب در این خصوص با غیر اونها تفاوتهایی هم داره . احساس گناه یک فرد غیر مذهبی سطحی­تر و کم دوام­تر از افراد مذهبیه و به همون میزان احساس رضایتش از خوبی­ها و زیبائی­ها هم سطحی­تر و بی دوام­تر است . طبیعتاً کسانی که باور مذهبی ( خصوصاً اسلامی ) ندارن هیچ تعریف درستی هم از حیات ابدی انسان نمی­تونن داشته باشن و با هیچ انگیزه یا اندیشه­ای نمی­تونن برای زندگی خودشون فراتر از این چند سال زندگی دنیا معنایی پیدا کنن . علاوه بر این که توی همین دنیا هم غالباً نمی تونن اهداف آرمانی داشته باشند و زندگیشون رو با آن معنی ببخشند و شاید به همین دلیله که  انسان امروز  خسته از صنعت و تکنولوژی و فرسوده از کامجویی و لذت طلبی به دنبال یک معنی حقیقی ارزشمند و دوام­دار برای بودن می­گردد و عصر حاضر را به عصر بازگشت به معنی بدل کرده .

روی حرف من در این نوشته با غیر مذهبی­ها نیست و در میان همه معتقدین به مذاهب و ادیان ،مسلمانها مخاطبین اصلی این نوشتار هستند .

خیلی وقتها ممکنه این وسوسه شیطانی سراغمون بیاد که : خدا دیگه با من کاری نداره ! آخه اینقدر گناه کردم که حسابی دلش از من پره ؛ یا این که : من که گناه کرده­ام دیگه خدا راه به من نمی­ده و تحویلم نمی­گیره ؛ یا این که : من که با این همه گناه بالاخره جهنمی­ام پس چرا باید برای نجات از گناهان و اصلاح خودم تلاش کنم ؟ چه فایده وقتی دوباره گناه می­کنم و همه پل­های پشت سرم رو خراب می­کنم ؟! و صدها وسوسه مثل اینها ...

حقیقت این که احساس گناه کردن گاهی از خود گناه بد­تره . اون چیزی که خیلی وقتها باعث میشه آدم نتونه از گناه فاصله بگیره خود گناه نیست بلکه احساس روانی بدیه که موجب از بین رفتن توانائی­ها ، اعتماد به نفس و  حتی در مواردی ایمان ، امید و توکل به خدا میشه .همون چیزی که بهش می­گیم احساس گناه یا به زبان و اصطلاح شرعی بهش می­گیم عصیان و معصیت .   

اما واقعاً گناهکار کیه ؟ آیا هر کسی که کاری رو که خداوند از انجامش نهی کرده ( عمل حرام ) انجام می­ده گناهکاره ؟! آیا اون کسی که کاری که خدا گفته انجام بده ( واجب ) رو ترک می کنه واقعاً معصیت کاره ؟! بدون شک بهشت خداوند جای انسان گناهکار نیست و چنین کسی از رحمت خدا بهره­ای نمی­بره ؛ بدون شک گناه روح آدم رو به قدری فاسد می­کنه که هیچ جای سالمی براش نمیذاره و چون در اصل گناه از اندیشه و انگیزه و درون آدمها شکل می گیره و از باطن اونها به ظاهرشون میاد میشه گفت این آتش را در درون جان آدم به پا می­­کنه امّا پس این وسط محبت و فضل و مهربونی خدا چی میشه ؟ یعنی هر آدم گناهکاری خودش میشه یک جهنم متحرک و راهی برای تغییر این وضع نداره؟

من معتقدم که این طور نیست !

خیلی از ما خطا می­کنیم ، اشتباه می­کنیم ، حرام­ها رو مرتکب می­شیم و یا واجبات رو ترک می­کنیم اما معصیت کار نیستیم . مختصر بگم که همونطور که امام علی (علیه السلام ) در دعای کمیل فرمودند[1]، در قیامت جهنم ( که تجلّی دوری از رحمت و اثر نپذیرفتن هدایت خداست ) برای اون کسانیه که منکر ربوبیت خدا هستند و با او دشمنی می­کنند نه کسانی که خطاکار هستند اما دشمن یا منکر نیستند .

به امید خدا توی نوشته بعدی در کلاس درس امام زین العابدین (علیه السلام) حاضر می­شیم تا از ایشون بشنویم که فرق آدمهای معصیت کار با خطا کار چیه ؟ تا بدونیم که ما از کدوم دسته هستیم . وقتی تکلیفمون روشن شد دیگه بقیه­اش آسون میشه .

انشاء الله ...




[1]  فبالیقین أقطع لو لا ما حکمت به من تعذیب جاحدیک و قضیت به من إخلاد معاندیک لجعلت النار کلها بردا و سلاما و ما کان [کانت‏] لأحد فیها مَقراً و لا مُقاماً . کتاب إقبال‏الأعمال ، ص 708