< language=Java> سلام
در صورت امكان منابعي را براي مطالعه در زمينه ي توحيد (به منظور پاسخ گويي به شبهات) معرفي فرمائيد.
با تشكر
سلام. فرمايشات شما صحيح؛ و اگر بگوييم همه‌ي امثال اين مسائل بر مي‌گردد به كم كاري ـ به اصطلاح ـ مذهبيون، گزاف نگفته‌ايم.
وقتي از سال مولانا، دعوا كردن بر سر ايراني يا غير ايراني بودنش را فقط بلديم، وقتي فكر مي‌كنيم معرفت به انديشه‌هاي مولانا يعني ساخت مجسمه‌اي از او در تهران؛ در مورد ولنتاين بهتر از اين نمي‌شود!
بسم الله الرحمن الرحيم
دوست خوب من سلام
البته اگر همه اين مشكلات متوجه كم كاري انديشمندان و مذهبيون جامعه نشود حتما بخش قابل توجهي از آن متوجه آنها و متوليان امر فرهنگ جامعه و نخبگان حوزوي و دانشگاهي است .
عجيب اينجاست كه برخي از بزرگان همين مقدار تجليل ( سطحي و بي محتوا ) از امثال مولوي (رض) را هم بر نمي تابند و آن را با دلائل موهوم محكوم مي كنند !!!!
خدا مي داند فرداي قيامت در برابر عطش نسل امروز نسبت به معنويت و راه يابي به مسير روشن محبت الهي و بي تفاوتي خودمان چه پاسخي خواهيم داشت ؟
در پناه مهربان عالم سربلند باشيد .
يا حق
سلام
بالبته منظور اين نيست كه وظيفه و رصد كردن و برنامه و ..... را بگذاريم كناري وبه غفلت برويم ! آنچه كوزه اجتماع از خود ميتراود از خود اوست اگر جوانان والنتاين ميگيرند نه اينكه ما الگو نداريم بلكه از اين روست كه خود به دست خود اسطوره ها را گل گرفته ايم و براي روئيتشان بليط به موزه ميدهيم و آنها فرهنگ خود را رايگان و حتي گاه به ثمن بخس به خود ما ميفروشند به جاي پرداختن به معنويات جوانان را مشغول به امر ديگر كرده ايم پس براي او كنكور و تفرح و پول و موسيقي ارزش است براي همين هم تا دلتان بخواهد كلاسهاي كنكور( محلي براي اشتغال آنهاست كه فارغ از تحصيل شده اند و بيكار ) تا دلتان بخواهد كلاس موسيقي و پول نهايت همه چيز .....
جوانان امروز ما آينه انديشه هاي ديروز مايند
اسطوره هاي هر ملّتي نا خودآگاه جمعي هر ملّتي را تحت تأثير قرار مي دهد و به آن جهت مي دهد. هر چند نقش اسوه ها از اسطوره ها والاتر است اما اين به معني فراموش كردن و متروك ساختن اسطوره ها نيست حالا اگر اسطوره هاي فرهنگ بزرگي مانند فرهنگ غني اسلامي و ايراني ما آينه اي از آموزه هاي اسوه هاي آن جامعه باشد كه ديگر پرداختن و بها دادن به آن ضرورت و كارايي بيشتري پيدا مي كند .
وقتي اسطوره هاي ما به بهانه هاي مختلف بي رنگ مي شوند و اسوه هاي ما به جاي اسوه بودن فقط تقديس مي شوند تا آنجا كه نقش الگويي و عيني خود را هم از دست مي دهند آن وقت راه براي تغيير ارزشها و دگرگوني انديشه ها باز مي شود و فرهنگ ما در برابر آنچه ديگران دارند سپر مي اندازد .
از دقت و توجه شما ممنون و سپاسگذارم .
سلام بر استاد گرامي.
سپاس گزارم كه قدم رنجه فرموديد و نوشته ي مرا قابل اين ديديد كه مقداري از وقت گران بهاي خود را بگذاريد.
تار نما خيلي دلنشين است.
هنگامي كه بخش مربوط به وجود واژگان عربي در فارسي را مي نوشتم صداي اعتراض جناب فردوسي در گوشم پيچيده بود. اما براي كوتاه شدن نوشته، نمي شد توضيح بدهم.
خواهش گستاخانه ي ديگرم اين است كه لطف كنيد با مراجعه به صفحه نظراتم، يا صفحه نظرات وبلاگ جنس دوم، اول:www.secondorfirst.blogfa.com براي بخش اول پاسخي كه درباره ي خطبه ي 80 نهج البلاغه شروع كرده ام ديدگاه صائب خود را بنويسيد.
باز هم متشکرم.
دوست من سلام
مقدمتان را گرامي ميدارم و از حسن ظنتان بي نهايت سپاسگذارم .
انشاء الله در فرصتي مقتضي خدمت خواهم رسيد و عرض اردات خواهم كرد.
سلام بر سيد بزرگوار.
نوشته هاي انديشمندانه و سودمند شما را خواندم.
دست خدا در گسترش اسلامش با شما همواره باد.
از نظرات ارزش مند خود مرا بهره مند كنيد.
برادرم سلام
از حسن گمانتان نسبت به نوشته هايم سپاس فراوان دارم و از خداوند بزرگ اجابت دعاي خوبتان را براي تمام اهل ايمان و خويشتن خويش خواهانم.
مقدمتان را گرامي مي دارم و به اميد خدا خدمت خواهم رسيد .
سلام موضوع قشنگي انتخاب كردي اميدوارم نوشتن هامون و خواندنهامون همه براي خدا باشد.
دعا مي كنم براي غزه براي همه مظلوميتش ودعا مي كنم براي برف نه براي سفيد شدنش از سياهي براي اينكه فرداي قيامت روي ما همچون برف سفيد باشد و دعا مي كنم براي عشق كه زير دست احساسات ما به بازيچه قرار نگيرد.(منتظر نظر سبز شما در وبلاگم هستم)يا علي
متين نوشته بوديد و فراگير ، فراگير نسبت به آنچه نگاشته بودم . اما يك خواهش ، وقتي براي غزه دعا مي كنيد ، وقتي براي رو سپيدي فردا و نجات عشق از زير دست و پا، دست نياز به درگاه بي نياز مي بريد ، براي سفيد شدن برفهاي يخ زده و سياه قلب امثال من هم دعا كنيد بسا كه مقبول افتاد !
ديگر اين كه آنچه براي او نيست ، ( نيست ) .
بسم رب المهدي
سلام عليكم
خوبيد ان شاء الله اميدوارم كه حالتون خوب باشد وهيچ نگراني نداشته باشيد ودوستان را از دعاي خيرتون محروم نكرده باشيد
خيل يخوشحال كه با وبلاگ شما اشنا شدم هر چي از خيلي وقت ميخواستم بيام ولي قسمت نميشد ولي الحمد لله امروز قسمت شد واز مطالبي كه قرار گذاشته بوديد استفاده كاملي بردم
خوشحال ميشم به كلبه حقيرانه من هم سري بزنيد وشاهد حضور سبزتان باشم
منتظر مطالب بعدي شما هستم
يافاطمه اشفعي لي في الجنه
ياعلي مظلوم ....علي ...علي
مقدمتان گرامي باد .
ممنون از اين كه سر زدين و ممنون از اين كه رد پايي از مهرباني بر اين دفتر كشيديد .
انشاء الله خدمت خواهم رسيد .
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلي
صبر كن گوهر شناس قابلي پيدا شود
در پناه مهربان عالم سربلند باشيد و
يك چيز را بگويم
اينکه جوانان و حتي نوجوانان اين روز را ملي کرده اند نه به خاطر آنست که ديگران کم گذاشته اند براي مفاخر و ادبيات در واقع اين رفتار به نوعي فوران عقيده و تربيت خانوادگي ماست که ارزشهاي آن به جاي عشقهاي پاک ، شده مدرسه غير انتفاعي و هزينه هاي بالا و غير ضروري و زندگيهاي لوکس و.... چادرها حذف ومانتوهاي کوتاه وآرايش دختران (که اروپا هم ندارد) به شکل همه گيري در حال شکل گيري است ليلي و مجنون و فرهاد وشيرين و ويس و رامين ودوبيتي هاي فائز و ...... كه همگي هم بعد استقرار اسلام در ايران است تابلو عقايد آن جامعه است و والنتين در جامعه امروز ..........
بگذريم به آخرين مطلبي كه نوشته ام سر بزنيد و حتما به وبلاگي كه معرفي كرده ام نظر بدهيد
حاجي يادتان نرود من قول داده ام آجا حضور و غياب كنم ؟
هم نام عزيز و دوست گرامي ام سلام
اتفاقا همين مشكلي كه شما فرموديد و بخشي ازشم هم حقه زائيده همين كم گذاشتن هاست . من قبول دارم كه اقتضائات هر زماني با زمان ديگر فرق مي كنه اما نمي تونم بپذيرم كه فطرت آدمها قابل تغيير باشه غير از اين كه آنچه نام برديد هم لزوما تابلو اعتقادات آن جوامع نيست بلكه تابلو آرمان انساني است كه حكماي بزرگ ما بناي آموزش آنرا داشتند چرا كه اگر زمان در تولد آنها نقش داشت با گذر خود مي بايد آنها را كهنه مي كرد و مانند اشعار بسياري از بزرگان ديگر محو و نابود ميشدند ( كه گر چه همان ها هم از نظر ادبي محترمند ).
امروز جا به جائي آن ارزشها درست به دليل بحراني است كه در تشخيص و تعيين هويت انسان در قرون اخير دامن همه دنيا من جمله ايران اسلامي ما را گرفته است .اگر فرهنگ قوي و غني اسلامي - ايراني خودمان را كه نه به زبان زمان تغيير پذير بلكه به زبان فطرت هميشگي انسان نوشته شده را نشناسيم و باز نشناسانيم و هويت ملّي و اسلامي مان را به جامعه برنگردانيم مطمئن باش كه هر روز بيش از پيش شاهد اين جا به جائي و مسخ ارزشها خواهيم شد .
به هر روي مقدمت را گرامي ميدارم و امرتان را اجابت خواهم كرد .
در پناه مهر مهربان عالم بلند آوازه باشيد .
درست مي فرمائيد اگر جوان ما تفاوت ميان عشق عفيف و شهوت را درك نكند مسلما به بيراهه خواهد رفت
اما راه را چگونه نشانش دهيم با نفي كردن روزي چون والنتاين و يا ترويج عشق راستين فقط در زندگي بزرگان؟
چگونه؟؟
خواهرم سلام
ممنون از پرسشي كه مطرح فرموديد . عرض بنده نفي ولنتاين نبود . بنده عرض كردم ما خودمان در فرهنگ اسلامي - ايراني مان چيزي فراتر از آنچه غرب به ما ارائه كرده است داريم پس دليلي ندارد ولنتاين را كه بر بستري از ساز و كارهاي فرهنگي ديگري بنا شده است گرامي بداريم .
تفاوت عشق با شهوت هم تمام نكته اي كه عرضه شد نبود . راهكارهاي ارائه شده نيز در متن حقير وجود دارد و من فكر نمي كنم عشق راستين و عفيفي كه مطرح كرده ام فقط مال بزرگان باشد . حكايتهاي بي نظير ليلي و مجنون ، فرهاد و شيرين و داستانهاي بلند آوازه بيژن و منيژه در حكمتنامه حكيم فردوسي و ديگران تنها آرايه هايي ادبي نيست كه آنها را در حوزه تربيت اجتماعي ناكار آمد بدانيم و تصور كنيم مربوط به بزرگان است . از سوي ديگر مگر شهيد همت از اول همت بود ؟ مگر شهيد چمران از اول چمران بود ؟ مگر اين دو نفر از آسمان آمده بودند ؟ اگر آدمهاي معمولي مانند شهيد همت و شهيد چمران با ادراك عشق عفيف توانسته اند الگو باشند چرا جوانان ما نتوانند ؟ آنها هم مثل ما نقاط ضعف و قوّتي داشته اند اما توانسته اند با ادراكي درست از عشق زمين را به آسمان وصل كنند .
قطعا ترويج ولنتاين آن هم با شكل امروزينش هيچ كمكي به اصلاح فضاي جامعه نمي كند و نفي بي جايگزين آن هم نمي تواند آثار مناسبي داشته باشد . بنا بر اين دو چيز بايد مد نظر قرار گيرد . اول اصلاح فرهنگ دوستي و عشق ورزي ميان دختران و پسران به نوعي كه از معناي امروزين دوست دختر و دوست پسري كه علاوه بر غير مشروع بودن ، هيچ گونه تعهد و مسئوليتي را نيز به دنبال ندارد خارج شود دوم ايجاد جايگزيني هماهنگ با فرهنگ اسلامي و ايراني مان و روشن كردن وجوه اخلاقي و تربيتي هديه دادن به كسي كه همسفر زندگي ما و يا همراه لحظات تلخ و شيرين ماست .
قطعا در تمام اين موارد رعايت خطوط شرعي بايد در نظر گرفته شود .
به هر حال از اين كه برادرتان را با طرح اين سؤال مورد محبت قرار داديد ممنونم و دغدغه مباركتان در يافتن راهي براي جامعه جوان ميهمن مان را مي ستايم .
در پناه خداوند مهربان بلند آوازه باشيد .
وبلاگ جالبي داريد .....
جالب ترين چيز براي من اين بود كه شما منابع تمام مطالبي كه نوشتيد را ذكر كرديد ....اين خيلي خوبه ........
موفق باشيد ....
ساغر هستي
خواهر كوچكم سلام
مقدمت را گرامي ميدارم .
اميدوارم همه ما شاهد موفقيت روز افزون تو و دوست خوبت پرواز باشيم .
قلب و قلمت هميشه به ياد خداي بزرگ بهاري باد .
سلام سيد
خسته نباشي !
سيد ديگه كار ازين صحبتا گذشته ! ( البته براي بعضيا هنوز نگذشته ! )
سيد اگه يه فكري به حال جوونا نشه ديگه بايد قيد معنويات رو زد ! (چون گناهاي جنسي پرده ميشن )
به نظر من تنها راه صحيح ترويج ازدواج موقته .
آقا مسيح سلام
خوش آمدي برادر ؛ اما من كه ربط موضوعي كه طرح كرده بودم ( ولنتاين ) را با لزوم اشاعه عقد موقت درست متوجه نشدم ! حتما ايراد از منه !
البته در مورد عقد موقت بايد عرض كنم قبل از اشاعه آن نياز به فرهنگ سازي داريم . بعد هم گيرم درست فرهنگ سازي كرديم و اشاعه داديم و مشكل آقا پسر ها رو حل كرديم مگه دخترها ميل جنسي ندارن ؟ با عقد موقت مي تونين مشكل اونها را هم حل كنين ؟ كدوم خانواده اي راضي ميشه دخترش قبل از ازدواج دائم ازدواج موقت داشته باشه با كسي كه معلوم نيست هميشه همسرش بمونه ؟ و آيا خود شما راضي خواهي شد با دختري ازدواج كني كه قبلا رابطه جنسي داشته ؟
برادرم من منكر يا مخالف عقد موقت نيستم اما راه نجات جامعه را ترويج يا اشاعه عقد موقت نمي دونم .
به نظر من بايد از طرفي كار فرهنگي عميق و برنامه ريزي شده اي را شروع كرد و از سوي ديگر ازدواج دائم را تسهيل كرد .از سويي بايد شغل ، مسكن و درآمد مكفي ايجاد كرد و از سوي ديگر فرهنگ صحيح ازدواج و توانمندي زندگي كردن را آموزش داد وگر نه باازدواج موقت ممكن است مشكل پسر ها يا برخي آقايان و برخي بانوان بي سرپرستي كه خودشان چنين نيازي دارند را حل كرد اما مشكلات يزرگتري را در شرايط پيچيده جامعه امروز براي دختران و خانواده ها و اساس تشكيل خانواده ايجاد خواهيم كرد كه خود معضل بزرگتر ديگريست .
برادرم بايد همه جانبه نگاه كنيد ! همه جانبه .
موفق باشيد .
و چه زيباست توصيه ي مولانا كه مي سرايد :
دلا نزد كسي بنشين كه او از دل خبر دارد
به زير آن درختي رو كه او گلهاي تر دارد
درين بازار عطاران مرو هر سو چو بيكاران
به دكان كسي بنشين كه در دكان شكر دارد
به هر ديگي كه مي جوشد مياور كاسه و منشين
كه هر ديگي كه مي جوشد درون چيز دگر دارد
نه هر كلكي شكر دارد نه هر زيري زبر دارد
نه هر چشمي نظر دارد نه هر بحري گوهر دارد
............................
استاد بزرگوارم بالاخره به روزم...
و باز هم :
هر دل كه پريشان شود از ناله بلبل
در دامنش آويز كه در وي خبري هست .
خوشحال شدم كه دوباره مي توانم از خواندن نوشته هاي خوبت سرمست شوم .
قلب و قلمتان همواره آستان بوس رضاي حضرت حق باد .
صحبت هاتون حرف هاي مانده در گلوي من هم بود.
نمي دونم رواج فرهنگ غرب در کشور اسلامي ما چرا اينقدر سريع و موفق هست و ...
به ما ميگن: جماعت يه دنيا حرف بين ديدن و شنيدن؛ بريد از اونا بپرسيد که شنيده ها رو ديدن
ولي وقتي مي بينم همونايي که شنيده ها را ديدن الان خودشون را هم فراموش کردند، مي مونم که من که شنيده ها را نديدم بايد چه کار کنم.
همه مشكل را به گردن ديگران انداختن و شانه از بار مسئوليت مسلمان بودن خالي كردن ساده ترين راه و البته اشتباه ترين راه است . دغدغه مباركت را ارج مي نهنم .
خواهرم در جائي كه امير مومنان علي (ع) در وصيتش به امام مجتبي (ع) تذكري انسان ساز بلكه جامعه ساز مي دهد كه : إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ يَشْتَغِلَ لُبُّك و در آن از قلب جوان به عنوان زمينه مستعد و خالي ياد مي كند كه هر بذري در آن كشت شود خواهد رويانيد و هنگامي كه امام رضا (ع) درباره تأثير زيبائي هاي موجود در بيانات شريف ائمه (ع) مي فرمايد : َ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا به تحقيق اگر مردم ( و نه تنها مسلمانان ) از زيبائي هاي كلام ما آگاه شوند حتما از ما پيروي خواهند كرد ، مي توان درد و درمان را بازشناخت .
وقتي قلوب خالي و زمينه هاي بكر جوانان ما از بذر زيبائي هاي كلام اهل بيت عصمت (ع) خالي مي ماند و ابزار تبعيت از قرآن و عترت را فرا چنگ نمي آورند ديگران اين زمين آماده را با بذر اصلاح نشده خود بذر افشاني مي كنند و آنوقت معلوم است چه اتفاقي مي افتد .
روشن است كه منظور از زيبائي كلام اهل بيت (ع) نه آرايه هاي ادبي است و نه تقديس و تقدس هاي فروان و به آب طلا نوشتن ها ، كه زيبائي هاي كلمات آن بزرگواران را بايد در آموزشهاي بلند تربيتي و هماهنگ با فطرت خداجوي انسان جستجو كرد . آموزه هايي كه عقل بشر را احيا مي كند و قلب انسان را استعداد دريافت انوار الهي مي نمايد.
سخنم به درازا كشيد كه اگر بخواهم در اين باب چيزي عرض كنم خود حديث مفصلي خواهد شد .
به هر روي فكر مي كنم مسئوليت هايمان را بايد بپذيريم .
