این روزها با جشن ولنتاین مقارن بود . جشنی که به نام روز عشق یا روز عشاق مشهور است . داستان (قدیس ولنتاین) که اسطوره پیدایش چنین روزی است گذشته از ابهامات و تناقضاتی که با اندیشه مسیحیت کاتولیک آن روزگار دارد گویای تلاش یک روحانی مسیحی برای برپائی سنتی عاقلانه و الهی (ازدواج شرعی) است نه پیدایش روابط نامشروع ، بی قانون و آنارشیستی میان دختران و پسران ؛ چیزی که امروزه ولنتاین را دستمایه ترویج آن قرار داده اند . نه در شرق بلکه متاسفانه گویا در غرب امروز هم ولنتاین از مسیر مشروع و عاقلانه اش منحرف گشته و به دامن روابطی افتاده که بیش از آن که عطر عشق داشته باشد از بوی متعفن شهوت پر شده است .
چند سالی است که موج برگزاری ولنتاین در ایران بالا گرفته و بسیاری از نوجوانان و جوانان ایرانی را هم درگیر کرده است . حقیقت آن است که این جریان انحراف یافته بخواهیم یا نخواهیم وارد مرزهای فکری و فرهنگی جامعه ما شده و مورد اقبال برخی از مردم هم قرار گرفته است و بسیاری از افراد دلسوز فرهنگ اسلامی و ایرانی نیز در برابر چنین روز و چنین آئینی مواضع مختلفی اتخاذ کرده اند که دامنه آن از تسلیم در برابر این سنت وارداتی تا برخوردهای عاقلانه تر با این پدیده اجتماعی ، تا زنده کردن سنن ایران باستان در برابر آن و تا تکفیر اساس چنین سنت و اندیشه ای گسترش یافته است .
گسترش و ترویج چنین سنتی نه فقط به خاطر غربی بودنش بلکه به خاطر انحرافش از مسیری عقل پسند و مشروع (اگر نه در مدتی کوتاه) در دراز مدت می تواند آشفتگی و از هم گسیختگی روابط مشروع دختران و پسران و درافتادن معنای عمیق عشق در فرهنگ اسلامی و ایرانی به دامان محتوای سخیف عشق در فرهنگ عمومی غرب امروز را موجب شود . عشقی که تنها با رابطه خاصی مترادف است . و این مسئله ایست که نه تنها نهاد خانواده را در معرض خطر قرار می دهد بلکه هویت الهی و انسانی انسان را نیز تهدید می کند .
مسلما پاک کردن صورت مسئله راه صحیح برخورد با چنین پدیده ای نیست . واقعیت این است که هم وجود جوان و هم تمایل فطری هر صنف از آنان به دیگری همیشه وجود داشته و همواره وجود خواهد داشت بنا بر این هرگز با تمسک به صرف تقبیح چنین پدیده ای و اهانت و سرکوب جوانانی که ولو برای توجیه خطاکاری هایشان چنین روزی را دستاویز قرار می دهند نمی توان با این خطر مقابله کرد .
خوشمان بیاید یا نه حقیقت این است که بروز چنین مشکلی خبر از وجود شکاف میان جوانان ما با فرهنگ غنی اسلامی و ملّی شان دارد . شاید برخی دوستان و مسئولین امر اشاعه فرهنگ ترجیح بدهند با متهم کردن جامعه جوان ما به دین گریزی یا دین ستیزی ، تمایل به غرب ، بی بند و باری و هزاران هزار انگ اینچنینی خود را در قبال مسئولیتی که در پیدایش این خلأ متوجه آنهاست تبرئه کنند اما به نظر من سبب بروز این مشکل و راه حل آن را باید در جای دیگری جستجو کرد .
عشق زمینی و کشش فطری میان دو صنف از انسان ها یعنی زنان و مردان به عنوان یک واقعیت ، قابل انکار یا مقابله نیست . چنین کششی به خودی خود و فارغ از بی بند و باری های امروزین نه تنها امر مذمومی نیست بلکه در صورتی که به شکلی صحیح جهت دهی شود می تواند منشاء بسیاری از برکات فردی و اجتماعی باشد. به نظر من بی توجهی به این واقعیت و برخورد غیر عاقلانه با آن یکی از دلائلی است که سبب پیدایش چنین گرایشی به آئین های وارداتی شده است . بنا بر آنچه بزرگان حکمت و عرفان الهی و اسلامی در آثار خود آورده اند عشق شهوانی غیر از عشق نفسانی است . گرایش شهوانی میلی حیوانی است که صرفا از غریزه جنسی ناشی می شود اما عشق نفسانی جذبه ای است که ریشه در ادراک کمالات نفسانی دارد و شاید بتوان چنین گفت که عشق شهوانی میل و گرایشی بی عفت و پرده در است و عشق نفسانی عشقی عفیف و پرده پوش . عشق نفسانی همان جذبه و گرایش پاکی است که ضمن مسئولیت آور بودنش می تواند به پلی بدل گردد برای عبور از عشق مجازی به محبت حقیقی و الهی، همانطور که فرموده اند : (المجاز قنطرة الحقیقة ) 1 آداب چنین عشق ورزی و علاقه مندی در آثار بزرگان حکمت و ادب اسلامی و ایرانی ما مانند حافظ ، سعدی ، مولوی ، نظامی ، عطار و فردوسی با بیانی شیرین و فطرت پسند تبیین گردیده است ، آثاری که غالباً برگرفته از اندیشه های ناب و آموزه های والای قرآن و عترت است .
درد اینجاست که وقتی در جامعه ما و حتی در مجامع دانشگاهی و حوزوی ما نسبت به چنین آثاری کم مهری روا داشته می شود ، وقتی از محتوای غنی و قوی آنها تنها به ادبیات و آرایه ها و گزاره های ادبی آن اکتفا می شود ، وقتی به جای ترویج آموزه های حکیمانه آنها گاهی به اسم دین و گاهی به عنوان ضدیّت با ناسیونالیسم با آنها به مقابله بر می خیزیم ، وقتی اطلاعات جوانان ما از ماجرای (دلدادگان کشتی تایتانیک) بیش از داستان عشق عفیف و بی بدیل ( لیلی و مجنون ) و حماسه های عاشقانه ( شیرین و فرهاد ) است ، وقتی حتی در اندیشه برخی از بزرگان ما هیچ فاصله ای میان عشق و شهوت نمی بینیم و عشق را با چوب شهوت می رانند ، وقتی سینمای ما از ترویج عشق عفیف خالی شده ، وقتی فیلمهایی مثل (نغمه) فقط یکبار در تاریخ سینمای ایران ساخته می شود ، وقتی کتاب های فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی و ر- اعتمادی و امثال آنان کرور کرور چاپ می خورند و تنها یک (من او) نوشته می شود ، وقتی کارمان به جایی می رسد که به چاپ ( نیمه پنهان شهید همت ) که خاطرات همسر وفادار و فداکار اوست به خاطر داستان عشق عفیفانه همت به همسرش و به ( نیمه پنهان شهید چمران ) به خاطر عشق بی نظیر همسرش به او و کلمات عاشقانه او به همسرش اعتراض می کنیم ، وقتی ... چگونه می خواهیم جوان ما تفاوت میان عشق عفیف و شهوت پرده در و بی بند بار را به راحتی ادراک کند ؟ چگونه می خواهیم زمین قلب او که بذر سالم فرهنگ اسلامی و ایرانی را در خود جای نداده راه را بر سوغات منحرف اما کادو پیچ غرب ببندد.
خواهرمان نازنین از سنتی شبیه به ولنتاین امروز غرب در قرنها قبل ایران موحّد خبر داده بود به نام (اسپندار مذ) تا بگوید که آنچه خود داریم از بیگانه تمنا نکنیم بلکه تا بگوید آنچه دیگران کمتر از 2000 سال است که صاحب آنند و امروز آن را به عنوان کالایی نوین به ما عرضه می کنند در فرهنگ ایرانی خویش بیش از چندین هزار سال است که داشته ایم و من می گویم امروز آنچه ما داشتیم به برکت اسلام از جشن اسپندارمذ هم بزرگتر شده است . گر چه به بیان مرحوم شیخ اشراق (اسپندارمذ) نام یکی از فرشتگان مقرب الهی (قبل از ورود تفکر الحادی مانی و مسخ اندیشه موحدانه زرتشت) بوده است 2 اما با پرورش اندیشه توحیدی زرتشت در تحت تعلیم وحیانی قرآن و اسلام ، آن حقیت ناب رو به کمال بیشتر گذارد و غنای والاتری یافت به گونه ای که اکنون از زمین تا آسمان امتداد یافته است .
در پرتو اندیشه قرآن و عترت این عشق زمینی بدل به پلی شد که مصالحش از جنس عفت و توجه به خدا و توسل به کرامت اوست ، پلی که می تواند انسان را از عشقی مجازی به حقیقت عشق و عشق حقیقی که همانا عشق به جمال مطلق و خیر مطلق یعنی عشق به ذات اقدس حق ( جل جلاله ) است رهنمون شود . آنچنان که در حدیث مرفوعی آمده است : ( مَن عَشَقَ فَکَتَمَ وَ عَفَّ وَ صَبَرَ فَماتَ ماتَ شَهیداً وَ دَخَلَ الجَنَّةَ ) 3 آنکه عاشق شد اما آنرا پوشیده داشت و غفت ورزید و صبر کرد و در آن حال مرد چونان شهید مرده است و وارد بهشت خواهد شد . این حدیث گر چه از نظر سند چندان قابل اعتنا نیست اما از حیث محتوا با برخی احادیث معتبر ما همانند این کلام علی (ع) که فرمود: ( مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ ) 4سازگار است .
می اندیشم اگر جوانان ما در درجه اول با آثار حکما و بزرگان ادب اسلامی و ایرانی خودمان بیشتر آشنا شوند و با آنها انس بگیرند و در درجه بعد با مبانی عاشقانه عبودیت در هم آمیزند ، اگر کارشناسان و کارگردانان ارزشمند سینمای ما به جای ساختن فیلمهای بی محتوا و سطحی از داستانهای عاشقانه آن هم با رنگی غربی (یا با کمی تخفیف هندی) از جانمایه غنی ادبیات و فرهنگ اسلامی و ایرانی مان وام بگیرند ، اگر آداب عشق عفیفانه و پرهیز از تمایلات پستی که کرامت جان انسانی را به تباهی می کشاند را در آموزه های مختلف مجاری آموزشیمان به کار بگیریم و آموزش دهیم خواهیم توانست به گرایش فطری جوانانمان جهتی صحیح بدهیم تا هم درست عاشق شدن را بیاموزند و هم چگونه در اوج عشق با پاک دامنی و عفت و حیا زندگی کردن را تجربه کنند . آن روز باید منتظر باشیم تا پدید آورندگان ولنتاین برای آموختن عشق به دیار ما سفر کنند و آداب عشق را از ما بیاموزند .
عشق آینه بلند نور است
شهوت ز نصاب عشق دور است 5
والاتر آنکه سخن گفتن از ترویج محبت به خدای بزرگ که حقیقت عشق است خود باب مفصل و وسیعی دارد که مجال دیگری طلب می کند و قطعا آنکه راه صحیح عشق ورزیدن به مخلوق را نمی داند به طریق نورانی عشق ورزی با خالق بار نخواهد یافت .
----------------------------------------
پ .ن .1 = الأسفارالأربعة،ج7 ،ص173
پ .ن .2 = حکمت الاشراق ، 311
پ .ن .3 = شرحنهجالبلاغة ابن ابی الحدید، ج20 ، ص 233
پ .ن .4 = نهج البلاغه ، حکمت 474
پ .ن .5 = منظومه لیلی و مجنون ( نظامی گنجوی )