سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

ادعای عدم پذیرش ولایت سیاسی از سوی غالب فقهای شیعه ، از دیگر اموری است که جناب آقای دکتر کدیور در سخنرانی مزبور به آن پرداخته­اند . ایشان در همین راستا با تمسک به عظمت کتاب کفایه مرحوم آخوند خراسانی مدعی می­شوند که بی شک دانش ایشان از تمام فقهای عصر ما اعم از رهبری انقلاب و امام راحل و مراجع عظام بیشتر است . ایشان پس از تمهید این مقدمات می­افزاید : مرحوم آخوند صراحتاً می گوید (حکومت در عصر غیبت از آن جمهور مسلمین است) .

1-      با تمام احترامی که برای ساحت علمی و عملی مرحوم صاحب کفایه (ره) قائلیم ، نمی­توانیم ادعای جناب آقای دکتر کدیور را در اعلمیت آن بزرگوار بر تمام فقهای معاصرمان بپذیریم . همانطور که خود جناب آقای کدیور هم می­دانند عظمت علمی کسی هرگز مانع از اجتهاد دیگران نخواهد بود و دلیلی هم بر صحت اجتهاد فقهای ماضی به طور مطلق و تزلزل یا عدم صحت اجتهاد فقهای معاصر نداریم . کافی است جناب کدیور به تعلیقه ها ، تحشیه ها و نقدهایی که در طول این یکصد سال بر مبانی و متن کتاب کفایه شده مراجعه کنند تا معلومشان شود که در مکتب فقهی تشیّع هرگز عظمت بزرگان مانع از پیدایش انسانهای بزرگتر از اساتید مستقیم یا غیر مستقیم­شان نشده است . علاوه بر این که آنچه از‌ آن بزرگوار با تمام نقدها و حاشیه ها ماندگار شده است کتاب اصولی ایشان است و شما می­دانید که هیچ یک از کتب فقهی آن بزرگ مرد ، همسنگ کتاب اصولی او ماندگار نشده است بر خلاف مرحوم صاحب جواهر که کتاب فقهی او (جواهر الکلام) یکی از ماندگار ترین ،‌اصیل­ ترین و اساسی ترین جوامع فقهی شیعه است و در بندهای بعدی به نظر ایشان در مسئله ولایت فقیه خواهم پرداخت و اساساً چه ضرورتی دارد که کسی که در اصول قوی­تر است در فقه هم قوی­تر باشد و آنکه در همه ابواب فقه صاحب نظر است نظراتش در فقه سیاسی هم از همه به حق نزدیک تر باشد .

مگر نه این است که ما بنده دلیل هستیم نه بنده بزرگی بزرگان ؟ این چه استدلالی است که شما کرده­اید­؟ آیا از ما می­خواهید صرفا به دلیل فرمایش مرحوم آخوند و ادعای غیر قابل اثبات اعلمیت مطلق ایشان بر همه فقهای معاصر ، چشممان را بر همه استدلالهای طرف مخالف ببندیم ؟ آیا این روش با منش علمی یک طلبه آزاد اندیش مطابقت دارد ؟

2-      در خصوص اقلیّت یا اکثریّت نفی کنندگان ولایت سیاسی در میان فقهای شیعه نیز باید عرض کنم که در این مورد نه هیچ اجماعی محقق شده تا به فرض حجت دانستن اجماع به آن گردن بگذاریم و نه اکثریّت و اقلیّت نظرات علماء گذشته به استقراء تامّ مورد تفحّص قرار گرفته است تا اطمینان بخش باشد. با چنین وجهی بحث از در اکثریّت یا اقلیّت بودن نافیان ولایت سیاسی فقیه هیچ دردی را دوا نمی­کند و قابل استشهاد نیست . آنچه می تواند گره از این کار فروبسته بگشاید تنها و تنها استدلال علمی است و به یقین می­دانید که اعتبار برهان علمی به تمام بودن نصاب برهان است نه به گوینده آن .

3-      اینک از باب جدال احسن ( و جدالهم بالتّی هی احسن ) به عنوان مشت نمونه خروار ، در میان فقها و بزرگان شیعه از نظرات چند بزرگوار یاد می­کنم که بر خلاف نظر مرحوم آخوند خراسانی (ره) برخی از آنان فی الجمله و برخی بالجمله وجود ولایت را برای فقهاء اثبات کرده­اند :

الف – مرحوم شیخ محمد حسن صاحب جواهر (ص) در دایرة المعارف بزرگی فقهی خویش کتاب (جواهر الکلام) جلد 21 ، ص 397 کلامی دارد که ترجمه اش چنین است : اساطین مذهب بولایت فقیه حکم کرده اند و نیز فرموده­ است : کسیکه در ولایت فقه وسوسه کند چیزی از طعم فقه را نچشیده و معنی و رمز کلمات ائمه معصومین (ع) را نفهمیده است . نیز درباره اهمیت و سعه و ثمرات ولایت فقیه فرموده­اند : اگر ولایت فقیه نباشد اکثر امور متعلقه به شیعه معطل می ماند ؛ و دوباره در صفحه 394 همان جلد در مورد قضاوت و اجراء حدود توسط فقهاء می­نوسید : بر مردم واجب است فقهاء را برای این منظور کمک و یاری دهند همانگونه که واجب است امام معصوم (ع) را یاری و کمک کنند .

ب- مرحوم آیت الله ملا احمد نراقی در کتاب عوائد از صفحه 185 تا 188 نکاتی را یاد آور می شود . او می­نویسد: من دیدم علماء و مصنفین امور فراوانی را در عصر غیبت به فقیه محول می کنند و ولایت آنها را با فقیه و به عهده او می گذارند ... در دو مقام بحث می کنم مقام اول در ذکر اخبار مربوط به ولایت فقیه که جداً فراوانست و من قسمتی از آن را نقل می­کنم (و 19 روایت در این باب می آورند پس از آن می آورند) مقام دوم در بیان وظیفه فقهاء عدول و حدود ولایتشان می­باشد و به طور کلّی آنچه که فقیه عادل بر آن ولایت دارد دو نوع و دو امر هستند . اول همه آنچه که تحت ولایت پیامبر (ص)و امام معصوم(ع) بوده و آنان به عنوان زعیم و رهبر مردم بر آنها ولایت داشته اند، فقیه نیز ولایت دارد (یعنی تمام اختیارات سیاسی و حکومتی پیامبر و امامان در عصر غیبت با فقیه عادل است) دوم هر کاری که مربوط به امور معنوی و مادی مردم است و باید به ناچار انجام شود بطوری که آخرت و دنیای مردم و زندگی و سعادت امت به آنها بستگی دارد ...

ج – مرحوم شیخ انصاری (ره) در کتاب مکاسب جلد 1 صفحه 270 بعد از نقد و بررسی اخبار می فرماید : آنچه این ادلّه بر آن دلالت دارد ثبوت ولایت فقیه است در اموری که ایجاد و انجامشان در خارج مشروع بوده و حتمی باشد به گونه ای که اگر فرضاً فقیه هم نباشد بر مردم به نحو واجب کفایی ، واجب است که برای انجام آنها قیام کنند .

مرحوم شیخ ولایت فقیه را به قدر متیقیّن در مواردی که تشکیل آنها در خارج مشروعیت داشته باشد را از وظایف فقیه می شمارد .اموری که بر فرض نبودن فقیه مردم به نحو واجب کفایی موظف به انجام آن هستند . بر همگان روشن است که یکی از اموری که برای جوامع انسانی لازم و ضروری است تشکیل حکومت است و اگر چه مرحوم شیخ در متن خود به آن تصریح نمی کند اما با مبنایی که ارائه می فرمایند می توان استنباط کرد که ولایت فقیه در امور سیاسی و حکومتی نیز از نظر گاه قبول شیخ نمی تواند به دور باشد .

جناب آقای کدیور در انتهای این بخش از سخنرانی­شان نتیجه می­گیرند که : بنا بر این ما هیچ مشکل شرعی نداریم اگر بگوئیم  شرعاً به ولایت فقیه قائل نیستیم .

اگر چه این نوشته نقد ایشان است اما نمی توانم آنجا که گفته ایشان اشکال شرعی ندارد نیز او را به نقد بکشم . یقینا ولایت فقیه (با تمام وضوحش جزء ضروریات مذهب ما نیست)1 تا کسی با نپذیرفتنش از دایره دین و مذهب تشیع خارج بشود همانطور که هیچکس حق ندارد امثال مرحوم آخوند خراسانی (ره) را خارج از دین یا مذهب بداند اما اگر کسی مثل آقای کدیور تا این پایه با مبانی مرحوم آخوند هم عقیده هستند بد نیست تا به عنوان طلبه ای که تعبد به مبانی فقهی و استدلالی دارد و بنا به منش علمی و طلبگی که می­باید از تعصب ورزی به دور باشد با دقت بیشتر و بدون پیش ذهنی ، با مبانی مثبتین ولایت فقیه هم آشنایی بیشتری پیدا کرده و نقد و نظرات آنها را نیز مرور کنند .

سخن آخر در این مورد این است که آنچه جناب آقای کدیور بر آن پا فشاری دارند و می کوشند تا با مراجعه به فقه و بررسی نظرات فقهاء به ردّ آن بپردازند در اصل موضوع خود مربوط به علم کلام است نه فقه و ما تا اینجا بر مبنای ایشان حرف زدیم اما کلام آخر ما همان است که اکنون گفتیم  چرا که مدعای ولایت فقیه آن است که چنین ولایتی برای فقیه از سوی امامان نصب گردیده است و مشروعیتی الهی دارد و بر هر فرد آشنا با موضوعات علوم  آشکار است که فعل امام در اندیشه شیعی منتهی به امر الهی است و آنچه به امر الهی باز می گردد لاجرم موضوعی کلامی دارد و نه فقهی . بنا بر این مسئله ولایت فقیه را اثباتاً و نفیاً باید در علم کلام به گفتگو نشست و پس از آن موضوع ولایت فقیه را با محوریت عمل و وظیفه مکلّف در برابر آن جایگاه در فقه بررسی کرد .

بنا بر این تلاش آقای دکتر کدیور و استشهاد به آراء فقهی فقهاء نه تنها نمی تواند سودمند باشند بلکه قبل از پرداختن به مبحث کلامی آن چنین جستجویی راهزن خواهند بود .

ادامه دارد .......

................................................................................

پ . ن . 1 = ضروریات دین یا مذهب به اموری اطلاق می­شوند که تمام اهل دین یا مذهب آن را جزء دین یا مذهب به شمار آورند .