زمانی بنا شده بود آثار مرحوم دکتر شریعتی که آن روزها در قید حیات بود توسط برخی علماء مانند آیت الله شهید مرتضی مطهری و شهید مظلوم آیت الله بهشتی مورد بازنگری و نقد قرار گیرد . مرحوم دکتر شریعتی هم در جریان امر بود و با مسئله موافقت کرده بود . نظر شهید مطهری این بود که موارد خطا حذف شود و به جای آن مطالب صحیح و منطبق بر مبانی شرعی در متن کتاب گنجانده شود . شهید بهشتی با ایشان مخالفت کردند و فرمودند : به نظر من چیزی را حذف نکنیم ، ما نظرمان را در هر موردی که خطا تشخیص می دهیم در پاورقی کتاب بنویسیم و اجازه بدهیم متن کتاب دست نخورده باقی بماند ، ممکن است در آینده معلوم شود ما اشتباه کرده ایم و حق با ایشان بوده .
مقصودم از بیان این حکایت طرح یک خاطره نیست بلکه مطرح کردن سیره و روشی است که ریشه در آموزه های ناب اسلامی و دینی دارد . آموزه هایی که براساس آنها بنا بود که سیاست ما عین دیانت ما باشد. روش و سیره ای که امروزه نه تنها رنگ و اثری از آن به چشم نمی خورد بلکه برخی مدعیان پر سر و صدای انقلاب و نظام ، چنین روشی را محکوم می کنند و آن را لیبرال منشی و مخالف دین می پندارند .
اگر قبول داشته باشیم که انقلاب اسلامی ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی مرهون اندیشه و سیره عملی رهبران آن است آنگاه باید در برخی از آنچه امروزه به نام انقلاب و نظام مرتکب می شویم تجدید نظر کنیم چرا که وقتی برخی واقعیتهای امروزین را با مبانی علمی و سیره عملی رهبران انقلاب اسلامی و بنیانگزاران جمهوری اسلامی تطبیق می کنیم در بسیاری از حوزه ها ، کمتر قرابتی را میان آنها مشاهده می کنیم .
امروزه عده ای چنان خودشان و تفکرشان را مطلق می دانند که هر کس چیزی بر خلاف آنها بگوید یا بنویسد ، ناچار باید از صفحه بیان و اندیشه حذف شود ولو گوینده فردی باشد که از نخبگان و خبرگان جامعه بوده و رصد کردن شرایط و راهنمایی و نقد اوضاع مختلف اجتماعی – سیاسی از کمترین وظایفش باشد . اگر به هر دلیلی حذف اندیشه و صاحبان آن ممکن نشود ، انگ زدن و متهم کردن به انواع اتهامات به منظور زمینگیر کردن مخالف مرحله دوم پروژه است که اجرا می شود .
آن چه در مورد آیت الله دستغیب در مجلس خبرگان پیش آمد (فارغ از صحت و سقم سخنان ایشان) اگر با برخورد پسندیده و صریح رهبری معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظله)مواجه نمی شد قطعاً سرآغازی بود برای بستن هر دهانی که حرفی مخالف سلیقه قوم مطلق گرا به میان می آورد . به راستی اگر فردی مجتهد که نماینده مردم در مجلسی است که یکی از وظایف اش رصد استمرار ویژگی های رهبری است ، در مسیر وظیفه اش به نتیجه ای برسد (فارغ از این که به نتیجه درستی رسیده باشد یا نه ) باید برای ابراز نظرش با حرکت حذفی برخی از افراد همان مجلس رو به رو شود ؟ اگر قرار باشد در خبرگان رهبری و در میان مجتهدینی که مورد تأیید نظام و منتخب مردم اند ، نیز کسی حق زدن حرف مخالف با اندیشه حاکم نداشته باشد خاصیت مجلس خبرگان رهبری چه خواهد بود ؟
نقطه تمرکز حرف من ، آیت الله دستغیب یا تأئید و ردّ محتوای فرمایشات ایشان نیست . حرف من چرخش سیره عملی کسانی است که خود را حافظان انقلاب اسلامی می دانند . حرف من در فاصله ایست که میان اندیشه و عمل رهبران راستین این نهضت اسلامی با مدعیان امروزین و کاسه های داغ تر از آش آن به وجود آمده .
از دیگر سوی ، وقتی عکس العمل شخصی مانند سردار سعید قاسمی را نسبت به سخنان فرزندان شهدای والا مقامی مانند همّت و باکری می خوانم . وقتی می بینم ایشان با تأسف می گوید که در دانشگاه ها اساتید سکولار موجب چیز خور شدن ! فرزندان باکری و همت شده اند ، وقتی می بینم که همسر باکری را آقایان مدعی میراث بری از شهید و شهادت ، به چه اتهاماتی متهم می کنند ، وقتی می بینم که سردار رضائی را به خاطر طرح کمیته مستقل انتخاباتی مهره بیگانه می خوانند ، وقتی می شنوم که فرزند شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی را برای چندمین بار بی آنکه دلیل مشت پرکنی برای دستگیریش داشته باشند دستگیر می کنند ، وقتی می بینم کار تهمت و بد گویی را از آنها گذرانده و بیت امام را نیز از تهمت طرفداری سکولارها بی نصیب نمی گذارند به این فکر می کنم که این کمیت لنگ تا کجا ادمه پیدا خواهد کرد ؟
از آنانی نیستم که بگویم خانواده شهدا یا منسوبین به امام ، معصوم اند . اما از سوی دیگر هم نمی توانم قبول کنم که این چشم و چراغهای ملت ایران و نظام اسلامی ، کسانی که شجره هویت و وجودشان ریشه در خاک اسلام ناب محمدی و انقلاب نورانی امام راحل دارد به یکباره بدل به اصحاب سکولاریسم شده و مهره بیگانگان شده باشند. چگونه کسانی که عزیزترین عزیزانشان را در مسلخ عشق به اسلام ، نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه قربانی کرده اند متهم به هواداری از اندیشه ای می خوانیم که زخم تیغش هنوز بر پیکر مجروحشان باقی است؟ جالب تر اینکه خانواده امام راحل که میراث دار اندیشه معمار بزرگ انقلاب و جمهوری اسلامی اند را به حمایت از اندیشه ای متهم می کنیم که شعله های مبارزه با آن ، از خانه و خاندان آنان زبانه گرفته و اگر امروز ما مدعی تفکر انقلابی و نظام اسلامی هستیم در پرتو همان زبانه است . به راستی چگونه به سادگی به خودمان اجازه می دهیم خویش را چنین مطلق بپنداریم و چنین قلدر مأبانه به دنبال لجن مال کردن حیثیت و هویت کسانی باشیم که مثل ما فکر نمی کنند ؟
بیاد دارم که از استاد شهید آیت الله مطهری نقل می کردند که می فرمود برای نقد اندیشه کمونیست و ماتریالیسم باید در دانشگاه کرسی های تدریسی افتتاح شود که اساتید ماتریالیست و مارکسیست در آنجا تدریس کنند نه آنان که به این ایدئولوژی باور ندارند آنگاه ما و سایر نقادان آن مکاتب در همان کلاسها به نقد خواهیم پرداخت .
چقدر تشنه افکار و اندیشه های والای امثال استاد علامه شهید آیت الله مطهری و شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی هستم . کسانی که تفکرشان را حق مطلق نمی دانستند اگر چه به حقانیّتش ایمان داشتند و کسانی که حتی نقد گفتار ماتریالسیم ها را نیز بدون آزادی بیان ممکن نمی دانستند .
نامشان زنده و راهشان زنده تر باد .
--------------------------------------------------------------------------------
در همین زمینه مطالعه کنید :
انتقاد دکتر علی مطهری از اقدام اخیر افراطیون خبرگان