سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

مسئله تخریب کاندیداهای مختلف از بد اخلاقی­ها و مفاسد بزرگ امروزه جامعه ماست . پدیده نامبارکی که نمی­شود به راحتی از آن گذر کرد و آن را نادیده گرفت . بدتر از آن این که این عملکرد نامیمون گاهی به نام حمایت از آزادی و گاهی به نام حمایت از عدالت و در نهایت کم  و بیش به نام حمایت از دین و انقلاب و اسلام صورت میگیرد . این رفتار مذموم معلول زخم چرکینی است که در بدنه نظام ما پیدا شده و گویا می رود تا روز به روز عمیق­تر و چرکین­تر شود. زخم چرکین قدرت طلبی و دنیا خواهی پیدا و پنهانی که کمتر صریح و پوست کنده خودنمایی می­کند و  اغلب خود را زیر پوشش­های دل انگیزی مثل شعارهای که قبلا گفتم مخفی می­کند .

" ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت " این کلام نورانی که امروزه همه دست اندرکاران فعالیتهای سیاسی می­کوشند تا خود را مصداقی از آن بنمایانند ، تنها گفته­ی یک دانشمند فرهیخته و فقیهی دین شناس و انسانی وارسته از حب و بغض ها و امتّی مظلوم برای امت اسلام یعنی شهید آیت الله دکتر بهشتی (قدس سره) نیست بلکه معیاری حقیقی از نگرش ناب دینی و میزانی همیشگی برای سنجش راستی و ناراستی کسانی است که مدعی بهره­گیری از قدرت به عنوان ابزاری برای خدمت­اند نه طعمه­ای برای ارضاء عطش قدرت­طلبی .

در بینش شیفتگان خدمت که درس آموختگان مکتب توحید و شاگردان معلم انسانیت ، علی‌(ع) هستند ، هرگز هدف ، وسیله را توجیح نمی­کند . از همین روی چنین کسانی هرگز برای از میدان به در کردن رقیب قلم نقد تحلیل عالمانه و منصفانه را در نیام نکرده و تیغ تخریب را بر نمی­کشند. اینان هرگز پای از میدان انصاف بیرون نمی­نهند و چشم بر الگوی زیست مسلمانی نمی­بندند. در بینش آنان نه دشمنی مایه خروج از مرز عدالت و انصاف می­شود و نه دوستی مایه مباح دانستن هر گونه رفتاری با رقیب . 

وقتی مشاهده می کنم که مدعیان دیانت و خدمت یا آزادی و عدالت به روشنی اولین اصول اخلاق مسلمانی را زیر پا می­گذارند نمی­توانم باور کنم که در ادعایشان صادق باشند . نمی خواهم ایده آل فکر کنم و در این خیال باشم که روزگار بار دیگر و به این زودی کسی چون شهید مظلوم آیت الله بهشتی (قدس سره) را به خود خواهد دید اما متوقعم که با گذشت سی سال از انقلاب لا اقل سیاسیون جامعه­ام درصدی به آن الگوی عینی نزدیک شده باشند .

از دیگر سوی وقتی می­بینم با بازتاب رفتار آنان ، خاصّه گروهی که صدای حمایتشان از دین ظاهراً بلند­تر از دیگران به گوش میرسد و پایبندی به اصول را عنوان خویش کرده­اند ، جوانان با اخلاص و پر شور جامعه­ام که دل در گرو  عشق به دین مبین اسلام و مکتب اهل بیت دارند ،‌کم کم می­روند تا باور کنند که می­توان برای رسیدن به هدفی مقدس از هر وسیله ای بهره جست ، قلبم به درد می­آید و خواب در چشم ترم می­شکند .

به اعتقاد من تخریب و اهانت نمی­تواند از بستری تربیت شده در مکتب قرآن و عترت ریشه بگیرد و آنان که دست به تخریب یکدیگر گشوده­اند دانسته یا نداسته ، به اسم اصول­گرا یا اصلاح طلب یا هر چیز دیگر ، سربازی حزب شیطان را می­کنند و آب به آسیاب دین گریزی جوانان می­ریزند .

یکی از راهکارهای تخریب­گر آن است که به جای نقد منصفانه و علمی افکار ، برنامه ها و رفتارهای رقیبش او را با نیش و کنایه و تمسخر یا ایجاد سوء ظن و افشاء شایعه و ... زمین­گیر کند . چگونه می توان چنین رفتارهایی را ولو به بهانه­های مقدس روا دانست و ترویج کنندگان و دامن زنندگان به آن را سربازان امام عصر (عج) و منادیان عدالت یا سینه چاکان اخلاق و آزادی شمرد؟

والله که علی (ع) به ما نیاموخت هر وسیله­ای را برای رسیدن به هدفمان برگزینیم و به کار گیریم . او مکر معاویه را دید و فرمود : اگر خدا بهره گیری از چنین کاری را ناروا نمی­دانست می­دیدید که من از او حیله­گر­تر هستم . امیر مؤمنان تن به شکست ظاهری داد اما تن به اباحه وسیله نداد ولو استفاده از آن برای هدف مقدسی چون استمرار حکومت رسول الله (ص) و شکستن حزب شیطانی بنی امیه باشد.

نمیخواهم از کاندیدای خاصی در این نوشته جانب­داری کرده باشم اما از سوی دیگر هم نمی­توانم تحمل کنم که گروهی مظلوم نمایی کنند و از تخریب فرد مورد نظرشان بنالند در حالی که خودشان در این پدیده شوم گوی سبقت را از دیگران ربوده­اند . امروز در خبرگزاری برنا متعلق به سازمان ملّی جوانان و وابسته به نهاد ریاست جمهوری خبری دیدم که مرا به نگاشتن این رنجنامه وادار کرد . من نمی­گویم هواداران مهندس موسوی از چنین خطاهایی کاملا مبرا هستند و نمی­گویم ریاست محترم جمهور جناب‌آقای دکتر احمدی نژاد مسئول مستقیم این عملکرد است اما هر چه هست کارهای این مجموعه که از بودجه بیت المال ارتزاق می­کند ظاهرا به ایشان و حمایت از ایشان منتسب می­شود.

این خبرگزاری که بارها و بارها خصوصاً در این ایام کارهایی اعم از تمسخر و تحریف و شایعه سازی و ... را در حق کسانی مثل آیت الله هاشمی رفسنجانی و مهندس میر حسین موسوی از آن مشاهده کرده ام این بار به بهانه یک خاطره چند سطری، متنی بلند و مسخره آمیز می­نویسد تا ماست را به دروازه دوخته و رقیب را ابله و ساده لوح تصویر کند­.

سخنی بیش از این نمی­گویم اما قضاوت را بر عهده وجدان بیدارتان میگذارم تا شما بگویید که کدام طایفه در تخریب­گری پیشتاز­ترند؟ این تصویر خبر و این شما . کافیست که روی لینکها کلیک کنید .

اصل خبر را در اینجا ببینید ( تیتر : می شود میر حسین را دور زد ).

بد نیست اگر نوع ادبیات به کار گرفته شده در این مقاله را هم ببینید تا بتوانید قضاوت کاملتری داشته باشید .(جنگ احزاب به فرماندهی شاه سلطان حسین ) گویا محصول نوشتار این است که آنکه با ما نیست نه بر ما که بر علیه اسلام و گفتمان امام و انقلاب و رهبری و نظام است .

این هم شاه‏گفتار امروز که به بهانه استفاده مهندس موسوی از امکانات روزنامه اطلاعات ایراد شده : (روانبخش :استفاده از امکانات دولتی به نفع تبلیغات کاندیداها حرام است ) 

اما استفاده از خبرگزاری های دولتی برنا ، خبرگزاری جمهوری اسلامی ، خبرگزاری فارس ، روزنامه ایران و ... برای تبلیغ کاندیدای مورد نظر ایشان  و یا تخریب دیگران حرام نیست ! قربون برم خدا رو / یک بام و دو هوا رو .

باز هم تکرار می­کنم ، تخریب­گری و ناراستی نشانه تشنگی قدرت است نه شیفتگی خدمت ، حالا فرق نمی­کند که تخریب گر اصولگرا باشد یا اصلاح طلب ، احمدی نژادی باشد یا هوادار موسوی ؛ منادی شعارهای اسلامی باشد یا فریادگر شعارهای روشنفکری ، هر که باشد و هر چه باشد

شیفته خدمت نیست

 

نمی خواستم فعلا چیزی بنویسم دلم می خواست هنوز پست قبلیم در صدر مطالب وبلاگم باشه اما پیامکها ، آفلاین ها و برخی کامنتهایی که اخیرا دریافت کردم و تعدادشون هم کم نبود وادارم کرد که نکته ای رو تذکر بدم . من نمی دونم چرا بعضی از ماها دقت نداریم چی می گیم و این گفته ما چه باری از معنی رو با خودش داره؟ دقت نمی کنیم که پشت هر به اصطلاح شوخیی گاهی حرفها و پیامهای جّدی وجود داره که به ناخود­آگاه آدمها منتقل می شه و اثر روانی خودشو چه ما بخوایم و چه نخوایم باقی میگذاره ؟

بگذارید یک راست برم سر اصل ماجرا . لابد تا الان همتون به چند شکل مختلف و در قالب جُک ، پیامک یا کامنت  خوندین یا شنیدین که میگن : انگشتر آقا ( مقام معظم رهبری ) در جیب کاپشن احمدی ن‍ژاد پیدا شده و طبق قوانین (او) ، (کنعان) ، ... او باید 4 سال دیگر نزد آقا بماند و به کارش ادامه دهد.

دوستانی که به گسترش این شکل نوشته ها مبادرت می کنید و احیانا بهشون می خندید اصلا حواستون هست ؟ مگر رهبر معظم انقلاب رسماً اعلام نفرمودند در مورد انتخابات طرفدار هیچ نامزدی نیستند ؟ مگه نفرمودند مردم به هر کس رأی بدهند برای رهبر معظم انقلاب قابل قبول خواهد بود ؟ می دونید نا خودآگاه دارید چه باری از پیامهای ناروا رو ترویج می کنید .

این پیامکها دو پیام منفی راجع به رهبری داره و یک پیام منفی نسبت به یک نتیجه احتمالی انتخابات و یک نتیجه منفی نسبت به روی دیگر احتمال . اما نسبت به رهبری :

1-      رهبری در انتخابات دخالت خواهد کرد و قانون خودش را اجرا خواهد کرد نه قوانین جمهوری اسلامی را. این پیام یعنی صحه گذاشتن بر اندیشه ای که دشمنان نظام می خواهند ترویج کنند یعنی دیکتاتوری رهبر معظم انقلاب !!! یعنی ترور رهبری معظم انقلاب . تروری به مراتب بدتر از ترور فیزیکی .

2-      این دخالت پنهانی صورت خواهد گرفت و مردم فقط در پایان کار از نتیجه این دخالت آگاه خواهند شد. بنا بر این آقای دکتر احمی ن‍ژاد برنده قطعی انتخابات بوده و پیشا پیش به حکم رهبری مشخص شده است پس رأی مردم و انتخابات یعنی کشک .

و دو پیام دیگه :

 اگر این بار هم آقای دکتر احمدی ن‍ژاد با رأی مردم ( تأکید می کنم که با رأی مردم ) پیروز این رقابت انتخاباتی باشند اونوقت پیام اینه که : کدوم رأی مردم ، کدوم کشک ،‌کدوم ماست ، ما که از قبل گفته بودیم با دخالت رهبری 4 سال دوم ایشون تضمین شدست . حالا دیدید ؟!

و اگر ایشون فرد منتخب مردم نباشند اونوقت پیام این پیامکها این خواهد بود که : رأی مردم بر دیکتاتوری ولایت فقیه پیروز شد . آقا با احمدی ن‍ژاد بود ولی مردم به او رأی ندادن و در حقیقت با نظر رهبری مخالفت کردن و ایشون رو نادیده گرفتن و به ایشون یک (نه) بزرگ گفتن .

شما رو به خدا نگذارید شکستی که با حماقت برخی به ظاهر طرفداران ولایت فقیه در انتخابات ریاست جمهوری هفتم به سمت رهبری نظام می­رفت و اگر تیز هوشی مقام معظم رهبری ، و سلامت نفس و تعهد جناب آقای ناطق نوری و جناب آقای خاتمی نسبت به انقلاب و نظام و رهبری نبود اون موج منفی صلابت ولایت فقیه و نظام رو می شکست ، این بار تکرار بشه . فرق ماجرا اینه که اون بار خیلی رسمی و جدّی می­گفتن نظر آقا ریاست جممهوری آقای ناطق نوریه و این بار دارن همون حرف رو در غالب جُک و شوخی می زنن.

هر کس که به نظام معتقده با  هر سلیقه سیاسی ، اصول گرا یا اصلاح طلب ، طرفدار هر نامزدی که می خواد باشه وظیفه داره اول دلش برای کلّیت نظام  و حفظ جایگاه رفیع ولایت فقیه بطپه و هوشیارانه از نظام اسلامی و ولایت معظم فقیه که حاصل همه کوششها و خونها و زندانها و شکنجه هاست دفاع کنه .

امان از وقتی که حبّ و بغض آدمها مهمتر از حفظ کلّیت نظام بشه . والله همه ما مسئولیم .


در مملکت ما که احزاب واقعی وجود ندارند تا مرامنامه و برنامه مشخص­شان موجب شناسائی کاندیداهای معرفی شده آنها شود ، نگاه به حامیان و اطرافیان کاندیداهای ریاست جمهوری و تحلیل آن نامزدها بر اساس بافت هواداران و حامیانشان یکی از عمومی­ترین راه­های انتخاب است . این شیوه به همان میزان که می­تواند مفید باشد می­تواند به راهزنی تبدیل ­شود که مانع انتخابی عاقلانه و آزادانه گردد . البته ناگفته پیداست که این سلب آزادی در انتخاب نه از بیرون ، بلکه از درون رأی دهندگان اعمال می­شود . به این معنی که رأی دهنده نه بر اساس آگاهی کامل از ویژگی­ها و توانائی­های نامزد انتخاباتی خود بلکه تحت تأثیر بافت متفاوت هواداران یک کاندیداتور و برداشتی که از آنها دارد تصمیم می­گیرد که به آن شخص رأی بدهد یا نه .

ممکن است یک نگاه تحلیلی در مورد بافت های مختلف حامیان و هواداران کاندیداتورها بتواند ما را برای داشتن انتخابی دقیق­تر یاری کند . آنچه در پی می­آید حاصل این دغدغه و تفکر است که وامدار نگاه ژرف شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی (قدس سره) به پدیده­های اجتماعی است .

بر اساس آنچه با تأمل در هواداران کاندیداتور ها می­توان دریافت ، هواداران هر کاندیدا از 2 گروه عمده که هر یک به 3 زیر گروه تقسیم می­شوند و یک گروه ضمیمه که از هر 6 گروه خارج است تشکیل می­شوند .

اما 2 گروه کلّی هواداران و حامیان هر نامزد انتخاباتی عبارتند از :

الف - همراهان همفکر

ب - همراهان سیاسی و مصلحتی 

گروه همراهان همفکر به 3 زیر گروه تقسیم می­شوند :

1-      هم مسلکان در اندیشه و روش :

 این افراد کسانی هستند که تنها دلیل حمایتشان از کاندیدای معینّی ، باور ، اعتقاد و آرمان واحد به کاندیدای مورد نظر و توافق با اصول دیدگاه­ها و روشهای پیشنهاد شده اوست . این عده اگر چه ممکن است در آینده و در صورت پیروزی نامزد مزبور در موقعیتهای شغلی دولتی هم قرار بگیرند اما حمایتشان از فرد مورد نظر به هیچ روی از باب سهم خواهی نبوده و تنها به دلیل عقیده و آرمان مشترک از او حمایت می­کنند .

ویژگی ممتاز کننده این گروه از گروه­های بعدی، همکاری و حمایت بیدریغ­شان قبل از اعلام کاندیداتوری و پس از آن و نیز عدم طلبکاری از فرد منتخب بعد از پیروزی احتمالی است . این گروه که تنها بر اساس آرمانهای مشترکشان به حمایت از کاندیدای مورد نظر پرداخته­اند ، به صورت دائمی مراقب ثبات نامزد مزبور در مسیر آرمانهای آغازین بوده و در صورت هر گونه تخلفی از اولین منتقدان او خواهند بود .

2-      مشترک­های حدّاکثری :

این گروه را افرادی تشکیل می­دهند که اگر چه در همه زمینه­ها ، آرمانها یا روشهای­شان با نامزد مورد حمایتشان اتفاق نظر ندارند امّا آرمانهایشان نسبت به دیگر نامزدها ، با فرد مورد حمایت از وجوه مشترک بیشتری برخوردار است . این گروه غالبا حمایت خودشان را از فرد مورد نظر به شروط صریح یا غیر صریحی مشروط می­کنند تا در صورت عدم تحقق شرط ، راهی برای پاسخگویی به افکار عمومی داشته باشند . بعض افراد این گروه از آغاز رایزنی برای کاندیداتوری با کاندیدای مورد نظر همراه می­شوند و برخی دیگر تنها پس از نامزدی او ‌به جرگه حامیانش می­پیوندند . این گروه به دلیل تفاوتهایی که دارند ممکن است در هر دو صورت ، حتی قبل از رسیدن به پیروزی کاندیدای مورد نظرشان برخی روشها و برنامه های او را به چالش بکشند .

3-       مشترکهای حدّاقلی :

این گروه را کسانی تشکیل می دهند که از نازلترین و کمترین حدّ باورمندی به آرمانها و روشهای کاندید مورد حمایت­شان برخوردارند به نوعی که اگر امکان وجود گزینه دیگری که درصدی بیشتر از آرمانهای آنان را تأمین می­کرد مطرح بود هرگز به حمایت از فرد مورد حمایت کنونی بر نمی­­خواستند.

این گروه را اگر چه از جهتی می توان در دسته کلّی دوم قرار داد اما از آن جهت که همان اشتراکات حدّاقلی هم میان آنان و فرد مورد حمایت وجود دارد جزء گروه همراهان همفکر قرار داده­ایم .

سهم خواهی گروه­های دوم و سوم از کاندیدای مورد حمایت ، چیز دور از ذهنی به نظر نمی­رسد با این تفاوت که پس از پیروزی احتمالی و در صورت عدم تمکین فرد منتخب در برابر این دو گروه ، گروهی که از اشتراکات بیشتری برخوردار است آرامتر خواهند بود و انتقادات نرمتری خواهند داشت اما گروه سوم با هجمه­های سهمگین و انتقادات تند و تیز ، نامزد مورد حامیت دیروز و صاحب قدرت امروز را مورد خطاب و عتاب قرار می­دهند  و حتی گاهی تا مرز تخریب او نیز پیش می روند.

اما همراهان سیاسی و مصلحتی نیز  از 3 زیر گروه تشکیل می­شوند :

1-      نا راضیان از گروه رقیب :

این گروه اگر چه به ظاهر از نامزد مشخصی حمایت می­کنند اما دلیل حمایت آنان بیش از آن که به همسویی مرام و مسلکشان ارتباط داشته باشد محصول نارضایتی آنان از حاکمان موجود است . برای این گروه چندان مهم نیست که کاندیدای مورد حمایت­شان چگونه فکر می­کند و به چه مسلکی گرایش دارد بلکه همین­ مقدار که در برابر گروه رقیب قرار گرفته است برایشان کافیست . این گروه از حامیان، برای از میدان به در کردن رقیب حاضرند دست به هر اقدامی بزنند و از هر راهی برای پیروزی کاندیدای مورد نظرشان بهره­گیری نمایند حتی اگر منجر به خیانت در آراء مردم شود . چرا که با تغییر هیئت حاکمه آروزی آنان تحقق خواهد یافت و پیروزی برایشان رقم خواهد خورد.

2-      بقا طلبان :

این گروه بسته به موقعیت نامزد مورد حمایتشان از آن جهت که قبل از انتخابات صاحب قدرت باشد یا نه ! به دو دسته تقسیم می­شوند .

اگر کاندیدای مورد حمایت آنان و یا گروه عمده حامیان او ، هم اکنون در کرسی قدرت نشسته باشد ، برای بقاء منافعی که زیر سایه این قدرت حاکم به دست آورده­اند به حمایت از او می پردازند . این منافع می­تواند لزوما منافع مادی نبوده بلکه منافع اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و ... باشد . حمایت این دسته از کاندیدای مورد نظرشان در حقیقت تأمین کننده بقاء منافع آنهاست و از همین جهت است که این دسته نیز می­کوشند تا به هر وسیله ممکن امکان پیروزی نامزد مورد حمایتشان را فراهم آوردند. غالبا حمایت این گروه نسبت به دیگر حامیان از حدّت و شدّت بیشتری برخوردار است چرا که حمایت آنها از نامزد مزبور در حقیقت تضمین بقاء منافع آنهاست .

اما اگر کاندیدای مورد حمایت آنان در کرسی قدرت نباشد ، ماجرای حمایت آنان شکل دیگری به خود می­گیرد . ناگفته می­توان دریافت که این گروه­ها که در حضور حاکم فعلی نتوانسته­اند به موقعیتی دست یابند و نیز از جهات آرمانی و مسلکی با کاندیدای مورد حمایتشان رابطه­ای ندارند نمی توانند از حامیان واقعی او محسوب گردند. اکنون اگر در ماجرایی مثل انتخابات سکوت پیشه کنند و خودی­نشان ندهند، موجودیتشان در افکار عمومی به مخاطره افتاده و جامعه ، بود و نبود آنان را مساوی خواهد دانست . در چنین شرایطی حمایت از کاندیدای قدرت حاکم به دلیل سرخوردگی های فراوان این عدّه از هم مسلکان کاندید صاحب قدرت ممکن نیست ، در نتیجه برای بقاء وجود اجتماعی و سیاسی شان چاره­ای جز حمایت از کاندیدای رقیبِ قدرت حاکم ،نمی بینند . پیروزی برای این گروه به این معناست که در گیر و دار انتخابات توانسته­اند ولو با سنگر گرفتن پشت سر کاندیدایی که چندان با مرام و مسلکش  سر مرافقت هم ندارند موجودیت سیاسی و اجتماعی خود را حفظ نمایند و به اصطلاح در سنگر حاضر باشند .

3-      پیروان مذهب آسایش :

این گروه از هواداران ، کسانی هستند که به امید فردایی چرب و شیرین ، به هواداری از نامزدی می­پردازند که احتمال می­دهند با پیروزی او یا رفاه فعلی آنان حفظ می­شود و یا رفاه بیشتری را به دست خواهند آورد و از مواهب مادی بیشتری برخوردار می­گردند . شاخصه این افراد ، جزئی نگری در شعارها و برنامه های اقتصادی نامزد مورد حمایتشان و غفلت از امکان اجرا یا عدم امکان اجرای آن برنامه ها و نیز آثار کلان برنامه­های ارائه شده او در زمینه اقتصاد و معاش عمومی و غفلت از سایر شئون اجتماعی است . برای این گروه زیاد شدن حقوق ، ارزان شدن ارزاق عمومی ، دریافت مبالغ نقدی و غیر نقدی به اسم­های مختلف و احیانا دسترسی به قدرت خرید بیشتر تنها آرمانی است که انگیزه ساز حمایت از فرد یا جریان مورد نظرشان می­شود.

گروه ضمیمه یا همان گروه هفتم کسانی هستند که از روی دانائی یا نادانی به رفتارهایی دست می­زنند که اگر چه رنگ حمایت ازکاندیدای خاصّی را دارد ، اما بهترین ضدّ تبلیغ به حساب آمده و بیش از این که به پیروزی نامزد مورد نظر بیانجامد به تخریب وجهه و شخصیت او کمک می­کند . این گروه ضمیمه که نمی توان به راحتی پذیرفت هواداران نامزد خاصّی باشند و ادعای حمایت از او را دارند ، گاهی از ناحیه دیگران تحریک می­شوند و گاهی تعصبات و بی­خِردی­هایشان آنان را به رفتارهای تخریب گرایانه سوق می­دهد و البته گاهی هم هر دو عامل در این رفتارها نقش دارند . ماجرای راه اندازی کارنوال شادی روزهای محرم در ایام انتخابات ریاست جمهوری هفتم که به ظاهر از برخی هواداران حجت الاسلام خاتمی تشکیل شده بود ؛ کاروان دختران اسکیت سوار با ظواهری غیر شرعی که به ظاهر از حامیان آیت الله هاشمی رفسنجانی بودند و جسارت به محضر حضرت آیت الله جوادی آملی از طرف گروهی که به ظاهر از حامیان جناب آقای دکتر احمدی نژاد بودند ، در انتخابات نهم  از مصادیق این گروه ضمیمه است .

اگر بخواهیم کاندیدای مورد نظرمان را بر اساس بافت هوادارانش شناسائی کنیم ناچار هستیم این گروه های هفتگانه را مورد مطالعه قرار دهیم و حساب هواداران واقعی کاندید مورد نظرمان را از هواداران سیاسی و مصلحتی او جدا کنیم . در میان هواداران تنها گروهی که می­تواند ما را تا حدّی به سوی شناخت قابل اعتماد از کاندیدای مورد نظرمان نزدیک کند گروه اول است . گروه دوم نیز ممکن است ما را تا مرحله حدس و گمان  به پیش ببرد ، اما برای شناخت کاندیدای مورد نظر ، تکیه کردن بر سایر گروه­های هوادار نه تنها یاری کننده نیست بلکه رهزن راه انتخاب خواهد بود و چه بسا که موجب خطا در انتخاب شوند .

به امید برگزاری انتخاباتی پر شور و ثمر بخش برای نظام اسلامی و میهن عزیزمان ایران .

-----------------------------------------

پ . ن . 1 = اسم مطلب رو به پیشنهاد یکی از دوستان تغییر دادم و فکر می کنم این اسم بیشتر گویای محتوای مقاله است . از ایشون بابت این پیشنهاد خوب متشکرم .


 

روز 19 فروردین سال جاری چشمم به خبری خورد که در آن گفته شده بود رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه­ای (دام ظله)‌ نسبت به برداشت غلط برخی مسئولین از نام­گذاری سال ، انتقاد فرموده بودند ( + ).

این اولین باری نیست که شاهد برداشتهای سلیقه­ای و مصادره به مطلوبهای برخی سیاسیون از بیانات رهبری معظم انقلاب (دام ظله) هستیم . هر از گاهی که بیانات رهبر فرزانه و هوشمند انقلاب اسلامی (دام ظله) می­رود تا افقی روشن را پیش روی جامعه ما ترسیم کند ، ابهامهای اجتماعی را پاک کند و خط آینده برنامه ریزی­ها و روشمندی­ها را تبیین نماید ، سیاسیون جامعه ما یا شروع به شرح و توضیح کلام ایشان می­کنند و یا به تعیین مصادیق آن برای مردم می­پردازند. گوئیا ایشان آنچنان با توده مردم مبهم حرف می­زنند که جز با شرح این حضرات مطلب برای توده مردم قابل فهم نیست ! و یا این که مردم خردی کمتر از آن دارند که متوجه فرمایشات رهبرشان بشوند .

جالب تر از این شرح ، آن که وقتی در افاضات شارحین کلام رهبری دقیق می­شوی می­بینی که به جای تحلیل منصفانه و واقع بینانه از بیانات ایشان ، هر کس به دنبال بافتن کلاهی برای خویش و تفکر وابسته به خودش از این نمد است. کلام رهبری را چنان می­فهمند و چنان شرح می­دهند که گویا اصلاً روی سخن مقام معظم رهبری (دام ظله) - اگر بوی تأئید می­دهد - با ایشان و جناح فکری ایشان است و - اگر بوی انتقاد می­دهد -  کلاً ناظر به طرف مقابل و اندیشه متخاصم است .

بعضی­ها هم بعد از بیانات رهبر معظم انقلاب چنان ژست حق به جانب می­گیرند و باد به غبغب می­اندازند که اگر کسی نداند خیال می­کند رهبر معظم انقلاب این محتوا و لحن سخن را از آنان وام گرفته و اکنون نه تنها به حمایت از آنان بلکه به تبعیت از آنان چنین سخن می­گوید و همه اینها در حالیست که پیش از آن سخنان ، منش ، روش و سخنان­شان سمت و سویی دیگر را نشانه گرفته بود .

و البته در این میان هستند کسانی که آنقدر از آگاهی و تدبیر و عقل بهره­دارند که محتوای حرفهایشان پس از مدتی در بیانات روشنگرانه رهبری معظم انقلاب اسلامی تکرار می­شود ، اما این تکرار به آن معنی نیست که رهبری چیزی را از دیگری وام گرفته باشد بلکه نشان دهنده تفکر صحیح فرد صاحب سخن است به نوعی که همین اندیشه را در فرصتی دیگر در بیانات رهبر معظم انقلاب (دام ظله) نیز می­یابیم .

عجیب اینجاست که در این مقوله آخر وقتی فرد صاحب فکر سخن می­گوید برخی از مدعیان انقلاب و اصول و ارزش­ها و آزادی و روشنفکری و ... در برابر اندیشه او موضع می­گیرند و حرفهای آن بینوا را عین سیاست بازی ، پشت هم اندازی ، فرار به جلو و ... می­خوانند اما همین که محتوای همان کلام را از زبان رهبری معظم انقلاب (دام ظله) می­شوند ، بَه بَه و چَه چَه­شان بلند می­شود که : آقا ! اصلاً از دهان مبارک رهبر انقلاب دّر و گوهر می­ریزد . انگار نه انگار که دیروز همین حرف را فرد دیگری گفته بود و این آقایان همان محتوا را درخور هزار تهمت و اَنگ ناروا معرفی کرده بودند .

نتیجه این که :

1-      بیانات رهبر معظم انقلاب (دام ظله) در عین عمقی که دارد آنقدر روشن ، ساده و واضح است که فهم آنها توسط توده ملّت نیاز به شرح و توضیح و تعیین مصداق هیچکس ندارد . آنجا که ایشان ضروری ببینند مصادیق را هم بیان خواهند کرد و آنجا که بدانند ملّت خودشان می­توانند مصادیق را تشخیص دهند ، به بیان نکات اساسی بسنده می­کنند . لطفاً حضرات عقل کل میان رهبری و امت رهبری فاصله نشوند .

2-      بهتر است به جای جنگ و جدال برای قدرت و توجیه این قدرت طلبی با عناوینی مثل اصول گرایی و اصلاح طلبی ، کمی تقوای سیاسی پیشه کنیم و اجازه بدهیم حرف حق از هر زبانی جاری شد خواه اصلاح طلب باشد و خواه اصول گرا ، آن را حق بدانیم و با اقتداء به هوای نفس ، حق دیگران را باطل معرفی نکنیم . به دیگر سخن بیائید شعار عدالت ندهیم ، بلکه اهل عدالت باشیم که خدای بزرگ در آیه 8 سوره مائده فرمود : «‌ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى » .

3-      مثل رهبر معظم انقلاب (دام ظله) ، به مردم و توانایی مردم در درک بیانات رهبری انقلاب ایمان داشته باشید و بدانید که خداوند مقلب القلوب ، صاحب دلهای مردم است . اگر با وعده­هایی که بعداً انکارشان خواهید کرد ، تبلیغات کاذب و مظلوم نمائی­هایی که بعداً تو زرد از کار در خواهد آمد ، باج دادن­هایی که با نامهای ارزشمند اعمال می­شوند ، تظاهر به تدیّن و استفاده از اعتقادات پاک مردم ، شعار آزادی دادن و فیگور مدرنیته گرفتن و نیز تخریب دیگرانی که احتمال می­دهید مانع پیروزیتان باشند، راه را بر انتخاب آزادانه مردم نبندید . مردم اگر در فضایی آزاد و صادقانه قرار بگیرند به انتخاب عقل و توکل بر خدا بهترین گزینه­ها را بر خواهند گزید و راه را آنچنان که باید خواهند پیمود و اگر با موانعی که برخی از آنها گفته شد امکان انتخاب آزاد را از مردم گرفتید ممکن است برای مدتی کرسی قدرت را تصاحب کنید اما دیر یا زود مردم هویت شما را خواهند شناخت و رأی­شان را از شما پس خواهند گرفت که به قول رهبری معظم انقلاب (دام ظله) : مردم با هیچکس عقد اخوت نبسته­اند ؛ علاوه بر این که فردای قیامت دادگاهی خواهد بود که قاضی آن اعدل الاعدلین و احکم الحاکمین است.   نه حزب می­شناسد و نه جناح ؛ او تنها تقوا را ارج می­نهد و صداقت را معتبر می­داند .

4-      بقیه نتیجه ها را شما بگوئید ... .


انا لله و انا الیه الراجعون

خدا خدا می کردیم که همسر و همسفر امام راحلمان بینمان بماند اما او لقاء حق و همجواری با اولیاء و پیوستن به امام راحل را بیش از ماندن در کنار برخی از ما پسندید . ماندن در کنار قومی که هر از گاهی به بهانه حراست از امام و انقلاب امام به خانواده­اش می­تاختند و هر چه می­خواستند در حقّ­شان تهمت و ناروا می­بافتند تا شاید کلاه جهالت خویش را از نمد هتاکی به خاندان روح الله ببافند . گویی نشنیده بودند که پیامبر اعظم خدا فرمود : المرء یُحفَظُ فی وُلده . احتجاج ، ج1 ، ص 102

دلهای داغدار ما عزادار کوچ او خواهد بود .

روحش شاد و در لقاء حق و جوار اولیاء و میهمانی روح ملکوتی امام راحل متنعم باد .

---------------------------------------------------------------

))میزان رأی ملت است )) این فرمایش نورانی امام راحل که محور بُعد جمهوریت ما و بیانگر  نظام سیاسی اجتماعی « جمهوری اسلامی » در قرائت امام راحل از اسلام است ، علی رغم این که یکی از صریح­ترین بیانات ایشان است در سالهای اخیر بدل به یکی از مناقشه برانگیز­ترین نظرات امام راحل شده است .

برخی آن را به تبع جمهوریّت نظام ، خارج از ذات حکومت اسلامی و محصول مصلحت اندیشی امام در شرایط آن روزگار می­دانند و معتقدند که اندیشه توحیدی اسلام با وجود چنین چیزی در نظام سیاسی و اجتماعی خویش ناسازگار است چرا که میزان در اسلام امر خداست نه رأی مردم .

برخی دیگر آن را رکن اصلی اندیشه امام می­دانند و معتقدند امام بدون هیچ مصلحت اندیشی و تنها از سر باورمندی آن را بیان فرموده­اند و آن را با اسلام سازگار می دانسته­اند . متأسفانه در این گروه کسانی در باور به این نکته تا بدان جا پیش رفته­اند که دایره میزان بودن رأی ملت را به تمام شئون سرایت داده و معتقدند که رأی ملت می­تواند بر احکام شرعی اسلام هم مستقیماً تأثیر گذار باشد به نوعی که رأی اکثریت امری جایز را نامجاز و امری مجاز را غیر جایز کند .

در میان این دو نظر ، نگاه سوّمی وجود دارد که به باور من تلقی صحیح از نظام سیاسی – اجتماعی اسلام و تفسیر صحیح از این بیان امام راحل است . متأسفانه این نگاه که از هر دو نگرش یاد شده قدمت و دقت بیشتری دارد به دلایلی که بیان آنها در این مقاله نمی گنجد ، در سالهای اخیر مورد بی مهری قرار گفته و تقریبا از گفتمان سیاسی حاکم بر جامعه محو شده است و به نظر می­رسد که همین اتفاق نامبارک از سویی موجب تلقی مخالفت نظام سیاسی - اجتماعی اسلام ، با جمهوریت و از دیگر سوی موجب زعم تأثیر گذاری آراء عمومی بر احکام قطعی دینی گردیده است .

آنچه در پی می­آید چکیده برآیندِ مطالعه اندیشه­های امام راحل و بیانات شاگردان مبّرز ایشان مانند آیت الله شهید دکتر بهشتی (قدس سره ) ، آیت الله شهید استاد مرتضی مطهری (قدس سره ) ، آیت الله علامه جوادی آملی ( دام ظله ) و ... در تبیین جایگاه آراء مردم در نظام سیاسی – اجتماعی اسلام است .

قرآن کریم امور جاری در جوامع انسانی را به دو گروه کلّی تقسیم می­کند

1-      اموری که در دو ضلع واجب و حرام تعینی 1 قرار دارند که اختیار آنها تنها در اختیار خداست و مردم هیچ سهمی در آنها ندارند ، اموری که به تعبیر دیگر در حوزه « امر الله » قرار دارند .

2-      اموری که خارج از آن اضلاع و در حوزه مباحات 2 یا اضلاع واجبات تخییری 3 است که امر اداره آنها بنا به حکم الهی در اختیار انسانها قرار گرفته و انتخاب مردم در چگونگی آنها نقش محوری دارد و به تعبیر دیگر اموری که در حوزه « امر الناس » متمرکز است .

این دو دسته امور را می توان با دقت در مفاد آیات 38 سوره شوری: (و کسانى که دعوت پروردگار خود را اجابت نموده، و نماز بپا مى‏دارند، و امورشان در بینشان به مشورت نهاده مى‏شود، و از آنچه روزیشان کرده‏ایم انفاق مى‏کنند) و 159 آل عمران: (... و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، قاطع باش و بر خدا توکل کن! ... ) و  36 سوره احزاب: ( هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیار و انتخابی دیگر در برابر فرمان خدا داشته باشد و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!) به روشنی فهم کرد. 4

نکته قابل توجه اینجاست که وجود جامعه اسلامی و به تبع آن حاکمیت اسلام معلول وجود هر دو محدوده و حفظ حدود هر یک از آنهاست چرا که با فقدان (امر الله) اسلامیت بی معنا می­شود و بدون (امر الناس) نظام زندگی مردمان مختل می شود بنابر این وجود هر دو محدوده در شکل گیری و بقائ نظام جمهوری اسلامی نقش به محوری دارد . 

این همان نگاه و برداشت عمیقی است که تأمل در آن نشان می­دهد که ترکیب (جمهوری اسلامی) ترکیبی ساختگی و التقاطی از نظامی اسلامی و تفکر دموکراتیک وام گرفته شده از دموکراسی غربی نیست بلکه مدل ویژه­ای از نظام اجتماعی و سیاسی است که در متن اساسی اسلام یعنی قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است.

اگر مرحوم شهید آیت الله مرتضی مطهری (قدس سره) تصریح می­کند که بر اساس اسلام حق حاکمیت ملّی از آن مردم است و آنان حق دارند با انتخاب و آراء خودشان نمایندگان مجلس یا ریاست جمهوری خود را معین کنند و بدینسان جمهوریت را نه امری وام گرفته شده از خارج متن دین بلکه برآمده از متن دین می­داند ، بر همین اساس است . 5

و نیز شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی (قدس سره) نکاتی می­فرماید که مضمون برخی از آنها چنین است : شکل اساسی نظام اجتماعی اسلام ، نظام امت و امامت است و آنچه برآیند این نظام است مدیریت جامعه است اما شکل خاصی برای این مدیریت در اسلام ارائه نشده تا در هر زمان و هر مکان و شرایط بتواند مناسب با آنها شکلی داشته باشد فقط لازم است تا در هر شکلی ،اساس نظام امامت و امت حفظ شود و تعیین و تحمیل درکار نباشد . مدیریت جامعه در نظام امت و امامت بر پایه مکتب است .بنابر این در زمان ما و مناسب با عصر و انقلاب ما شکل نوینی در همان چارچوبه امامت و امت ارائه شده است که در آن تعیین ریاست جمهور ، نمایندگان مجلس و به طور غیر مستقیم هیئت وزیران همه و همه منتخبین مردم و برآمده از رأی آنها هستند . 6

بنا بر آنچه گفته شد فرمایش امام راحل (قدس سره) مبنی بر میزان بودن آراء ملت هرگز در محدوده (امر الله) نیست چرا که در آن منطقه همه انسانها حتی شخص محمد بن عبدالله (ص) به عنوان یک مسلمان ، صاحب هیچ گونه اختیاری نیست تا چه رسد به دیگران . اما در محدوده (امر الناس) که بخش وسیعی از اداره امور اجتماعی و سیاسی مردم را در بر می­گیرد به حقیقت ( میزان رأی مردم است ) .

بر اساس آنچه گفته شد هرگونه تلاشی برای تحدید یا مقابله با جنبه جمهوریت نظام ( حتی اگر از فرط درد دینداری و علاقه به اسلام ) صورت بگیرد نه تنها منجر به افزایش صبغه اسلامی نظام نمی شود بلکه دانسته یا ندانسته موجب ناقص شدن الگوی نظام جمهوری اسلامی که مبنتی بر مکتب و برآمده از آیات قرآنی است خواهد بود نقصی که دامنه آن به آسیب دیدن اسلامیت نظام هم خواهد رسید .

و نیز هر تلاشی برای تداخل ویژگی­های محدوده (امر الناس) در حوزه (امر الله) ولو به نام روشنفکری دینی یا دموکراسی خواهی ، آزادی و یا ... ، منجر به ناقص شدن جمهوری اسلامی خواهد شد و در عمل به اضمحلال آن خواهد انجامید و سرانجام چنین فاجعه­ای یا در افتادن به دیکتاتوری پادشاهی است و یا سقوط کردن به درّه سکولاریزم .

پس بر همه علاقه­مندان به نظام جمهوری اسلامی چه آنانی که خود را اصولگرا می­نامند و چه آنانی که خویش را اصلاح طلب می­­دانند . لازم است تا با پاسداشت هر دو حوزه امر الله و امر الناس ، از نظام جمهوری اسلامی به عنوان دستاورد چند دهه تلاش ، مجاهدت ، مبارزه ، ایثار و نثار بی دریغ امت و امام که بر اساس آموزه­های مکتب نورانی اسلام پدید آمده است محافظت نمایند و با شفاف ساختن مرزهای اعتقادیشان و فاصله باورهایشان از دشمنان نظام اسلامی ، راه را بر بدخواهان امت و نظام اسلامی ببندند .

به امید روزی که رعایت حریمها برای همگان مخصوصاً نخبگان جامعه و سیاستمداران نظام واجبی تخلف ناپذیر تلقی شده و در عین تسلیم در برابر احکام ( محدوده امر الله ) حرمت و شأن ( محدوده امر الناس ) را از جان و دل حفظ کنیم .

-------------------------------------------------------------------------

پ . ن . 1 = حلال و حرام تعیینی در برابر واجبات تخییری ، اموری هستند که مشخصاً و به صورت فرد مشخص مورد حکم وجوب یا حرمت قرار گرفته­اند مانند اقامه نماز  و رعایت حق دیگران که واجب تعیینی است یا شراب خواری و ظلم به دیگران که حرام تعیینی است .

پ . ن . 2 = مباحات اموری هستند که در احکام شرعی فاقد حکم معین حلال یا حرام و حتی واجب و مستحب هستند و انجام دادن یا انجام ندادن آنها به امر خداوند کاملا به انتخاب و اختیار انسانها واگذار شده است . مانند اغلب اموری که در تأمین نیازهای روزانه فرد و اجتماع دخالت دارند .

پ . ن . 3 = آن دسته از امور واجب که به صورت تعینی مشخص نشده اند بلکه خدای تعالی امور متعددی را در عرض هم واجب کرده و انتخاب یکی از آن چند چیز و عمل به مورد منتخب را به عهده انسانها و در حوزه انتخاب آنها قرار داده است واجبات تخییری می­گویند. مانند انتخاب یکی از اقسام کفاره روزه که در رساله­ها به شکل مفصّل توضیح داده شده است .

پ . ن . 4 = برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب ( ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت ) نوشته استاد علامه آیت الله جوادی آملی (دام ظله).

پ . ن . 5 = برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب (پیرامون انقلاب اسلامی ) و کتاب (آینده انقلاب اسلامی ایران).

پ . ن . 6 = برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب ( مبانی نظری قانون اساسی ) اثری از شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی (قدس سره).