سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

حالا چه کار می­شود کرد ؟ راهکار شما برای این وضعیت چیست؟

حقیقت این است که ما نمی­توانیم منکر کشش غریزی میان دختران و پسران شویم و نیز نمی توانیم به چنین کششی برای طولانی مدت دستور توقف بدهیم . بنا بر این باید چنین میل و کششی را به سمتی جهت دهی کنیم که از شکل رابطه­ای صرفاً سطحی ، زود گذر و منفعت طلب بیرون آمده و به رابطه­ای معقول ، مشروع و مطلوب بدل گردد . به نظر من در این مسیر چند کار باید انجام شود که برخی صبغه فرهنگی دارد و برخی صبغه اجرائی .

فارغ از آن گروه که هدف اولیه آنها از ایجاد چنین روابطی ، منفعت طلبی و سودجوئی است ؛ بسیاری از دختران و پسران جامعه ما انگیزه اولیه­شان از چنین ارتباطاتی ، یا فرار از تنهائی های عاطفی و یا جبران نابالغی های شخصیتی و یا یافتن زوج مناسب برای ایجاد یک زندگی مشترک است. آن طور که من فکر می کنم در میان این گروه دوم آنا که انگیزه همسر یابی دارند از دیگران بیشترند . ممکن است بعدها گروهی به دلائل مختلف نتوانند انگیزه غیر سودجویانه و اولیه خود را حفظ کنند و به دامن روابط سودجویانه بغلطند اما نمی­توان گفت که مسئله ازدواج و انتخاب زوج مناسب در بین نیست . فقدان امکانات ازدواج و تشکیل خانواده ، خود به خود زمینه انحراف انگیزه­های سالم این دسته از جوانان را نیز فراهم  می آورد . بنا بر این تسهیل در امر ازدواج جوانان از مهمترین کارهایی است که باید مورد توجه مسئولین امر قرار بگیرد البته منظورم از تسهیل در امر ازدواج ، فقط اعطای وام، تحویل خودروی عروس و یا تأمین سالنهای جشن و ... نیست . همه می­دانیم که وجود اشتغال ضروری­ترین نیاز ، برای همگان مخصوصاً کسانی است که قصد ازداوج داشته باشند . اگر شغل مناسب وجود داشته باشد، جوان ما توانایی خرید یا اجاره مسکن هم پیدا می­کند و نیز می­تواند مخارج خانواده خودش را هم تأمین کند اما اگر این مسئله حل نشود هزاران فقره وام با مبالغ هنگفت هم که بدهیم باز در مدتی نه چندان کوتاه ، جوان ما با مشکل مواجه می شود . حل معضل مسکن ، دومین امر لازم و اولویت بعدی در حوزه راهکارهای اجرائی است . وقتی آشفتگی این مقوله به حدی است که خانواده­های با سابقه­تر را هم به مشکلات اساسی مبتلا کرده است از جوانانی که هنوز زندگی مشترکشان را آغاز نکرده­اند چه توقعی می­توان داشت .

اما در حوزه راهکارهای فرهنگی کارهای جدی و فراوان دیگری هست که باید به آن پرداخته شود .

1-      بازگشت به ارزشهای انسانی در روابط بین دختران و پسران یکی از همین امور است . وقتی فضای جامعه و اذهان مردم به هر دلیلی جنسی می­شود نمی توان خیلی متوقع بود که روابط میان زنان و مردان خصوصاً جوانها در بستری از اندیشه ارزشی و اخلاقی جریان یابد . انحراف اصالت ذهن انسان­ها از حفظ کرامت نفس و دوری از آنچه موجب نقصان شخصیت می شود به سوی ارزشگذاری­های مادی و غلبه مادی گرایی بر اندیشه و رفتار انسانها ، عاملی است که می­تواند فاجعه سودجویی و منفعت طلبی خودخواهانه را در جامعه به وجود آورده و دامن بزند .

باید تلاش کرد تا با توجه دادن انسانها به کرامت ذاتی انسان و تبیین ضرورت حفظ گوهر انسانیت ، بازگشت به خویش و کمال جوئی شخصی و اجتماعی ، جامعه و به تبع آن اذهان مردم را از نگرشهای جنسی و منفعت طلبی­های خود خواهانه دور کرد . وقتی دختران و پسران ما بیاموزند که در روابط مختلف اجتماعی به جای این که جنسیت همدیگر را ببینند انسان بودن یکدیگر را مشاهده کنند و به جای اینکه در مراودات­شان به ارزشهای مادی بها بدهند به کرامت­های اخلاقی بها دهند زمینه برای کمال جوئی و حفظ حریم یکدیگر فراهم آمده و اندیشه منفعت طلب امروزین که خود مانعی بر سر راه کمال نفس انسانی و منادی نقائص شخصیتی است منزوی می­گردد.

2-      تبیین فاصله عشق با هوس یا به تعبیر دیگر معرفی عشق اصیل ایرانی و اسلامی و جایگزین کردن آن عشق عفیف به جای هوسهای آتشین روزگار ما از دیگر اموری است که لازم است به آن پرداخته شود . متأسفانه ( آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم ) کافی است به حماسه­های عاشقانه پاکی مثل لیلی و مجنون نگاه کنید . عشقهایی که گر چه با رابطه­ای زمینی آغاز می­شود اما پلی می شود به سوی گذر از عشقهای مجازی به عشق حقیقی .

شما ببینید مجنون با وجود عشق جانسوزش به لیلی چگونه دامن حیا و عفت خویش را نگاه می­دارد و یا لیلی با وجود این که تمام امکانات برای کام گرفتن از عشق مجنون برایش مهیا می­شود خود را به شوهر خویش ( شوهری که به او میلی هم ندارد) متعهد می­بیند و با اینکه همچنان در عشق مجنون می­سوزد از نزدیک شدن به او دوری می کند و به شنیدن سخنان او از دور اکتفا می نماید . در همین منظومه بی همتا یک بیت شعر ارزشمند هست که تفاوت عمیق میان عشق و هوس را روشن می کند .

عشق آینه بلند نور است

شهوت ز نصاب عشق دور است

******

عشقی که نه عشق جاودانی است

بازیچه شهوت جوانی است

عشق آن باشد که کم نگردد

تا باشد از این قدم نگردد

آن عشق نه ، سرسری خیالست

کورا ابد الابد زوال است

و جناب مولوی نیز می گوید :

عشقهایی کز پی رنگی بود

عشق نبود عاقبت ننگی شود

3-      و از همه مهتر و شاید آن کار اصلی که باید انجام دهیم ، کاری که اگر انجام نشود هیچ کدام از نکات فوق پشتوانه اجرائی تضمین کننده ای نخواهند داشت بازگرداندن باورهای صحیح و عمیق دینی به جامعه ، مخصوصاً جوان­هاست . باور دینی در انسانها معجزه می کند و کارهای نشدنی را شدنی می­سازد . البته منظورم از باورهای دینی تنها تظاهر به باورمندی یا باورمندی به سطوح ظاهری دین نیست . حقیقت دین همان عمق معنوی و درخشانی است که آرامگاه فطرت انسان و مایه کمال شخصیت اوست . همان حقیقتی که موجب می شود انسان برای انجام ندادن زشتی­های اخلاقی و غیر اخلاقی دلیلی از جنس کرامت نفس داشته باشد و به قول حضرت امیر الؤمنین علی (ع) کرامت جانش را بازیابد و چون خود را کریم و ارزشمند دید دیگر از هر گونه فکر یا رفتاری که موجب نقص یا ضعف کرامتش می گردد (چیزی که در لسان متون دینی به آن گناه می گویند) اجتناب می ورزد « مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ »[1] و  همان تکامل شخصیتی که چون ارزش و قدر خودش را شناخت شهوتهایش برایش سبک و بی مقدار می شود « مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ » [2] .

البته این ایمان اتفاقی است که در قلب می­افتد یعنی از درون آغاز می شود و به بیرون نفوذ کرده و در آن اثر می گذارد بنا بر این هویت آنچه ما به آن ایمان دینی می گوئیم با آنچه فقط تظاهر بیرونی دارد و از درون تهی است اگر چه نام دین هم داشته باشد کاملا متفاوت است .

آن کس که ایمان به خدا و قیامت و ابدیت جان خویش برایش حاصل شود هرگز نه به حریم اخلاقی، عاطفی و جنسی کسی تجاوز می کند و نه چنین تجاوزی را بر می تابد .

در کنار همه برنامه ریزی­های جامعه شناسانه ، روانشناسانه و ... باید تلاش کرد تا با پر رنگ کردن باور و ایمان به مبدأ و معاد این حقیقت را درونی کنیم . یادمان باشد قرآن در این مسیر راهنمای خیلی خوبی است .

توجه کنید که قرآن وقتی از بانوی کرامت و حیا ، مریم عذرا (س) مادر پیامبر رحمت و کلمه الهی حضرت عیسی مسیح ، روح الله ( علی نبیّنا و علی آله و علیه السلام ) سخن می گوید او را اینچنین می­ستاید « وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتی‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتینَ» [3] و مریم دختر عمران را که دامن خویش [از حرام‏] نگاه داشت، پس ما از روح خود در آن دمیدیم. و او کلمات پروردگار خویش و کتابهایش را باور داشت و از فرمانبرداران بود.

آیه به روشنی نشان می­دهد که آن بانوی بزرگ ، با ایمان راسخ به مبدأ و معاد توانست در برابر فضائی که زمینه آلوده شدن دامنش به شهوات را برایش فراهم می­آورده مقاومت کند و به کراماتی که همه می دانیم نائل شود . اما قطعا این کرامت و قداست فقط از آن مریم (س) نبوده و نخواهد بود و گر نه دلیلی نداشت تا خداوند در سوره تحریم او را از جمله کسانی بشمارد که اسوه زنان و مردان مسلمانند. 



[1] مستدرک‏الوسائل، ج11 ، ص339

[2] نهج‏البلاغة ، ص 555 ،حکمت449

[3] سوره انبیاء ، آیه 12


دین اصلاً چه نوع روابطی را جایز می داند ؟ همه چیز در قالب ازدواج دائم یا موقت ؟

رابطه بین زن و مرد در چارچوب احکام اسلامی در دو شکل کلّی تعریف می شود . یا طرف رابطه از محارم شخص است یا نه . اگر از محارم شخص باشد (مثل همسر ، خواهر یا برادر ، خاله یا دائی ، عمه یا عمو ، خواهر زاده یا برادر زاده) رابطه با آنها جایز است الاّ رابطه جنسی که فقط با همسر – چه دائم و چه موقت – جایز است .

اما اگر طرف رابطه نامحرم باشد اعم از این که فامیل باشد – مثل دختر خاله یا دختر عمه و دائی و عمو و ... – یا غیر فامیل ، آنوقت هر نوع رابطه لمسی مانند دست دادن و بوسیدن و امثال آن و روابط چشمی مثل نگاه کردن به اعضاء بدن او که پوشش ندارد غیر از گردی صورت و دستها تا مچ مطلقاً حرام است ؛ اما روابط گفتمانی، اگر همراه با قصد لذت شهوانی باشد و شخص از سخن گفتن با دیگری به دنبال کامجویی و ارضای شهوتهای گوناگون خود باشد چنین گفتگوئی از نگاه اسلام حرام محسوب می شود .

اما نگاه کردن های عرفی که آلوده به کامجوئی و لذتهای شهوانی نیست و یا سخن گفتن هایی که با قصد لذت رساندن و یا لذت بردن همراه نیست مانعی ندارد . مانند روابط علمی که در میان برخی دانشجویان و یا اساتید جریان دارد و یا روابط کاری و اجتماعی تعریف شده ای که با زمینه های کامجوئی و تلذذ های شهوانی همراه نیست و یا روابط محدود عرفی که میان خانواده ها ، فامیل ، همسایه ها ، آشنایان و ... وجود دارد و از هر شائبه لذت رسانی و لذت جوئی شهوانی پاک و منزه است .

به طور کلّی می توان گفت هر نوع رابطه میان زن و مرد نامحرم اگر با قصد لذت رسانی یا لذت بردن شهوانی همراه باشد از نظر اسلام غیر مجاز است و لذت رسانی و لذت جویی شهوانی فقط در قالب ازدواج شرعی (موقت یا دائم) مجاز خواهد بود .

در خصوص روابط پیش از ازدواج ، بنا به نظر برخی از مراجع عظام همانند حضرت آیت الله العظمی بهجت (دام ظله) اگر هیچ مانع شرعی بر سر راه ازدواج دختر و پسر وجود نداشته باشد و آنها هم قصد جدّی ازدواج داشته باشند سخن گفتن آنان که موجب آشنائی بیشتر به روحیات هم و سایر اموری می شود که در زندگی آینده آنان تأثیر جدّی دارد حتی بدون اجرای عقد هم بلا مانع است .

پس نمی توان گفت که تنها روابط مجاز زنان با مردان یا دختران با پسران تنها می تواند در قالب عقد دائم یا موقت شکل بگیرد بلکه صحیح آن است که بگوئیم روابطی که در آن میان دختر و پسر یا زن و مرد بده و بستان عاطفی منجر به ارضاء امیال شهوانی یافت می شود منحصراً باید در قالب ازدواج دائم یا موقت شکل بگیرد و خارج از آن قطعاً غیر مجاز است .

البته این نکته را هم اضافه کنم که وقتی می گوئیم (امیال شهوانی) نباید به آن بار منفی اخلاقی داد . امیال شهوانی انسان ، موهبتی الهی است که اگر در جای خود و به صورتی مشروع و معقول ارضاء شود موجب رشد روحی و نیز سلامت روانی ، عاطفی ، اجتماعی و حتی بهداشتی فرد و اجتماع می شود . آنچه از نظر اخلاقی و شرعی بار منفی دارد شهواتی است که به صورت افراطی و با شکستن حریم های معقول و مشروع و خارج از بند و بارهای دینی و اخلاقی ارضاء می شوند .

قصد جدّی برای ازدواج یعنی چی ؟ حرف جوان ها این است که معلوم هم نیست این آشنائی ها منجر به ازدواج بشود .

قصد جدی داشتن برای ازدواج به این معنی است که در ازدواج با هم مصمم اند و در پذیرش مسئولیتهای شرعی زوجیت جدّی هستند و چیزی از موانع شرعی یا عرفی مانع تحقق ازدواج آنها نیست. قصد جدّی برای ازدواج یعنی پذیرفتن فردی به عنوان همسر با تمام حقوق و وظافیش و تن دادن به تعهدی پایدار و دو طرفه و پذیرش همه حقوق و تکالیف همسری .

در بسیاری از دوستی های امروزه چنین تعهدی وجود ندارد . به شهادت آمارهای رسمی و غیر رسمی اما کارشناسی شده موجود و نیز مراجعات مختلفی که من و دیگر دوستان که محل مراجعه و مشاوره جوانان هستند داریم  ، متأسفانه امروزه غالب روابط دختران و پسران رنگ سودجوئی و خوشگذرانی و تفریح به خود گرفته است و حتی کمتر خبری از عشقهای سالم و پاک در آنها مشاهده می شود .

به شهادت علم روانشناسی به طور کلّی محرکِ ایجاد ارتباط در دختران عواطف و در پسرها امیال جنسی است. البته نمی خواهم بگویم که لزوماً در همه دختر و پسرها همینطور است اما روانشناسی ثابت کرده است که این عوامل عمده ایجاد روابط است . و این هم اصلاً چیز بدی نیست و نه امتیازی برای دختر هاست و نه نقیصه ای برای پسران . دست خلقت الهی ویژگی های روانی دختران و پسران را اینگونه آفریده است تا به این وسیله چرخه زندگی و روابط خانوادگی میان زوجین همواره متحرک و پویا باشد . آنچه بد است این است که این بدیعه‏ی خلقت مورد سوء استفاده طغیانهای شهوانی قرار گرفته است .

 مرحوم شهید علامه آیت الله مطهری (قدس سره ) در کتاب نظام حقوق زن در اسلام از قول روانشناسان می نویسد : « مردها طالب جسم زنان هستند و زنها طالب قلب مردان ». این یعنی زنها در اصل پیدایش ارتباط و عمق آن قبل از هر چیز دیگری درگیر احساسات قلبی خویش‏اند و آنچه در وهله اول برای آقایان در آغاز ارتباط و عمق آن اهمیت دارد حس کردن وجود فیزیکی زنی است که همسر آنها بوده یا خواهد بود .

وقتی رابطه ای میان دختر و پسری شکل می گیرد ، دختر ها با تمام قلبشان با آن درگیر می شوند . هیچ دختری که از نظر روانی سالم باشد نمی تواند همزمان چند مرد را تا سرحد ازدواج دوست بدارد . زیرا قلب دخترها با کسی که او را برای همسری بر می گزینند چنان درگیر روابط وفا مدار می شود که  به هیچ فرد دیگری نمی اندیشند . وقتی رابطه ای شکل می گیرد قلب دخترها به تمامی با آن درگیر می شود و اگر وعده ای هم برای ازدواج مطرح شود آنوقت این درگیری شدید تر می شود . این دو نکته به روابط و وابستگی ناشی از آن عمق بیشتری می دهد . اما وقتی از سویی این وعده به دلائل مختلفی تحقق نمی یابد و از سوی دیگر تا منتفی شدن قطعی و نهائی ازدواج ، رابطه همچنان در فضائی از امید استمرار می یابد ، پس از قطع امید برای ازدواج ، بیشترین آسیب را طرفی می خورد که بیشترین سرمایه گذاری عاطفی و روانی را روی آن رابطه کرده است .

مشکل دیگری که امروزه در دنیا بیشتر و در ایران کمتر با آن رو برو هستیم تبدیل این جایگاه ها و تغییر این ویژگی هاست . دامن زدن به جنسی شدن فضای روابط انسانها موجب شده است تا جای طالب و مطلوب تغییر کند و باعث شده تا زن که از دیر باز و مطابق با خقلتش مَظهر ناز بود ، نقش خود را با مردان عوض کرده و اکنون به مَظهر نیاز بدل شود . کافی است کمی در سینمای مدرن امروز خصوصاً محصولات هالیوود به عنوان رسانه فرهنگ ساز و یا نمایش گر فرهنگ ، نظری بیفکنید تا صدق این ادعا برایتان آشکار شود . زنانی که به محض آشنائی با مردان به دنبال آغاز رابطه ای جنسی پیش قدم می شوند . همین تبدیل و تبدل جایگاه ها ، زمینه هرج و مرج عاطفی و آنارشیم رابطه دختران و پسران را فراهم کرده است . در چنین شرایطی توقع وجود عشقهای اصیل بیشتر به آرزو شبیه می شود چرا که مبنای عشق های اصیل دیگر خواهی و مبنای این شکل از روابط خود خواهی است .

امروزه پسر ها خیلی راحت با دختر ها ارتباط بر قرار می کنند و دختر ها نیز به سادگی خود را در معرض این رابطه قرار می دهند بلکه در برخی موارد آغاز گر رابطه هستند . امروزه از نگاه برخی پسرها دوست شدن با دختران به قدری ساده می نماید که عوض کردن آن با رابطه متنوع تر و تازه تر دیگری به راحتی عوض کردن یک پیراهن است . بسیاری از دخترها و پسرها در اثر همین هرج و مرج ( از کلمه بی بند و باری استفاده نمی کنم ، چون مرا وحشت زده می کند ) انگیزه هایشان تغییر می کند . آمار ها نشان می دهد که بیشترین تغییر انگیزه در دختران به سوی کسب منافع مالی و در پسرها به سوی خوشگذرانی و استفاده از دختران به عنوان زنگ تفریح ، منحرف شده است . در برخی موارد هم احساس کاذب پر کردن خلاء های شخصیتی بوسیله برقراری چنین ارتباطاتی انگیزه آغاز آن می شود . در بسیاری از مراجعاتی که داشتم مشاهده کرده ام که در روابطی که گاه تا آخرین حرکت زناشوئی هم پیش رفته اما به ازدواج منجر نشده است طرفین رابطه به کسب منفعت مالی حاصل از آن و یا تفریح انجام شده است و یا احساس تکمیل موقت شخصیت ، رضایت داده اند. گوئیا عاطفه و عشق تغییر معنی داده‏اند و در مسلخ نقائص شخصیتی یا طغیان هوس ها و شهوتها قربانی شده اند .

نمی خواهم با سیاه نمائی کاذب این معنی را ترویج کنم که دیگر هیچ آدم سالمی وجود ندارد اما حقیقت تلخی که از پرونده های مختلف ، مراجعات متعدد و آمارهای تکان دهنده به دست می آید این است که امروزه فقط درصد بسیار محدودی از روابط دختران و پسران پاک آغاز شده ، ادامه یافته و با ازدواج شرعی و قانونی موفقی سرانجام می گیرد .

... ادامه دارد

پ . ن . 1 = دوست نوجوانم آقا علی رضا هم به دنبال نوشته من مطلبی با دیدگاهی متفاوت نوشته است و از شما خواسته تا درباره دیدگاه های او هم اظهار نظر کنید . بد نیست اگر فرصتی دارید به ایشان هم سری بزنید . ( + )


مقصر این وضعیّت کیست ؟

حقیقت این است که نمی شود مقصّر مشخصی پیدا کنیم و انگشت روی شخص خاص یا نهاد خاصی بگذاریم ؛ چرا که عوامل مختلفی برای پیدایش این شرایط دست به دست هم می دهند. به اعتقاد من همه ما مقصّریم . خانواده ها مقصّرند ، آموزش و پرورش مقصّر است ، رسانه ملّی ، نهادهای فرهنگی ، مدیران و برنامه ریزهای امور فرهنگی و اجتماعی ، مساجد ، مدارس ، حوزه ها ی علمیه ، دانشگاه ها و همه همه مقصّریم .

چرا ؟! برای این که همه ما فضای جنسی را تقویت کرده ایم و فضای انسانی را مورد بی مهری قرار داده ایم . به عنوان مثال در مناسبات خانوادگی ، هر ابراز علاقه ای را محرکی جنسی تلقی کردیم و موجب شدیم در خانواده ظهور عشق ، منحصر به کار کردن برای هم و نهایتاً گفت و شنود های روز مره بشود . مناسبات عاطفی و فیزیکی مانند در آغوش گرفتن و بوسیدن ، میان والدین و بچه ها به بهانه های واهی مثل این که : دیگه بزرگ شده، این لوس بازی ها یعنی چه ؟، این حرکات زشته ! ، عادت می کند و ...  تعطیل شده است . رابطه والدین در برابر دیدگان بچه ها به روابطی خشک و رسمی بدل شد . چرا؟ چون ما فضا را جنسی کرده بودیم و در این فضا کنار هم نشستن زوجین ، دست انداختن و تکیه دادن به شانه هم ، بوسیدن گونه ، دست و یا حتی پیشانی یکدیگر، استفاده از واژه های محبت آمیزی مثل : عزیزم ، دوستت دارم و قربون و صدقه رفتن های پر عاطفه ، همه و همه حرکاتی محرک و جنسی تلقی می شود . در صورتی که این مناسبت در فضائی غیر جنسی تجلّی روابط پاک و عاشقانه والدین با یکدیگر و با فرزندانشان است . عشقی که همه ما به آن احتیاج داریم .

این عشق نیست .

تازه این در خانواده های است که درگیر مشکلات اخلاقی و منازعات و کشمکش های فراوان میان والدین یا میان والدین و فرزندان نیستند ! خانواده هایی که دچار چنین مشکلاتی هستند خودشان یک پروژه مستقل اند .

کودکی که در خانواده ، معنی عشق و عاطفه را یاد نمی گیرد ، معنی وفاداری ، دوست داشتن و پاک بودن را یاد نمی گیرد ؛ کودکی که ابراز عشق پدر و مادر را در فضائی غیر جنسی تجربه نمی کند ؛ کودکی که از بوسه و آغوش پدر و مادر سهم اندکی دارد ، هرگز تفاوت عمیق بین عشق و روابط سودجویانه را ادراک نخواهد کرد . این در حالی است که روایات اسلامی و سیره نبی مکرم و امامان معصوم و علماء و دانشمندان ما مشحون از دستورات لطیفی است که روابط عاطفی میان زوجین و والدین و فرزندان را تحکیم می کند و حتی برای هر بوسه پدر و مادر بر روی فرزندش ، درجه ای در نزد خدای سبحان را نوید می دهد و نگاه محبت آمیز فرزندان به والدین و والدین به یکدیگر را عبادت می شمارد .

از این بدتر آن که وقتی همین بچه ها با کرور کرور نیازهای عاطفی ارضاء نشده بزرگ می شوند و برای جبران خلاء های عاطفی به در و دیوار می زنند و چه بسا به خطا می افتند و به جای انتخاب عشقی پاک ، به دامن دوستی ها و روابط مخاطره آمیز امروزی می افتند ، برخی از والدین به خیال تأمین آنچه خودشان از جوانشان دانسته یا نداسته دریغ کرده بودند مجوز چنین کاری را صادر می کنند و گاهی خودشان هم در عمق یافتن آن سهیم می شوند تا شاید بدینوسیله کمی از آنچه را که تباه کرده اند بازسازی کنند .

از خانواده ها که بگذریم باید به سراغ آموزش و پرورش و سایر نهادهای فرهنگی برویم . یک کودک حدّاقل 11 تا 12 سال تحت برنامه های رسمی آموزش و پرورش قرار دارد امّا ما هیچ برنامه ای جز آموختن برخی اطلاعات علمی برایشان نداریم . به تعبیر دیگر فقط آموزش علمی داریم و نه پرورش یا آموزش زندگی . گذشته از این که همین فضای جنسی در آموزش و پرورش ما هم ناخودآگاه ترویج می شود تا جائی که اسم پسر یا دختر با باری از معنای جنسی همراه میشود .

اگر بخواهم در تحلیل نقش هر یک از نهاد هایی که اسم بردم وارد بشوم فرصت بسیاری می خواهد . همینطور تحلیل جریانهای فکری مختلف مانند فمینیسم ، اومانسیم و پراگماتیسم... که در پیدایش چنین شرایطی دخیل هستند خود داستان مفصل دیگری است .

به هر حال نمی شود یکی را مقصّر دانست .غیر از این که به نظر من به دنبال مقصّر گشتن دردی از امروز ما را دوا نمی کند بهتر است به جای مقصّر ، به جسجتوی راه کارهای درمان این مشکل باشیم .

یکی از جامعه شناسان ، اصلی ترین دلایل این دوستی های بی رویه و سودجویانه را تبلیغ ازدواج موقت و تابو کردن عشق اصیل خودمان می دانند . نظر شما چیست ؟

بینید این جا چند مسأله مطرح است که باید به همه آنها توجه کرد . فقه ما مسأله محور است و این از نقاط قوّت فقه ماست . یعنی این که فقه بر اساس مسأله جواب می دهد و با در نظر گرفتن تمام اجزاء سؤال و نسبت به همان شرایط و اجزاء پاسخ می دهد . وقتی پرسیده می شود که آیا ازدواج موقت در اسلام جایز است یا نه ؟ فقهاء معظم پاسخی را ارائه می کنند که از متن منابع اسلامی و با در نظر گرفتن شرایط مسأله استنباط می کنند . شاهد عرض ما این است که در بسیاری از استفتائات شما با واژه ( بنا بر فرض مذکور ) مواجه می شوید و این یعنی این که ، پاسخ ما بنا بر فرض و مسئله مطرح شده و با در نظر گرفتن شرایطی که در مسأله وجود دارد ، حکم آن چنین یا چنان است .

در مورد سؤال از این که آیا ازدواج موقت در اسلام جایز است یا نه ؟ ثوابی بر آن مترتب هست یا نه ؟ و امثال آن پاسخ آری است . به هر حال بر اساس قرآن کریم و روایات معصومین مسلّماً ازدواج موقت امری مباح است . یک ازدواج است مانند ازدواج دائم اما با یک سری تفاوتهای شکلی و حقوقی . ازدواج موقت به عنوان یک راه رسمی در اسلام مورد توجه نیست بلکه راهکاری پیشگیرانه است تا جامعه به فساد روابط و آمیزشهای نامشروع مبتلا نشود . چیزی که هست در ازدواج موقت ممکن است مشکل یک بخش جامعه – یعنی مردها –  و گروه کوچکی از بخش دیگر - یعنی زنهای شوهر کرده ای که حالا بی سرپرستند و به حمایت همسرانه نیازمند اما علاقه به تعهدات سنگین ازدواج دائم ندارند  - حل بشود اما مشکل بخشی از جامعه مردان یعنی آنهایی که می خواهند بغیر از همسر دائمشان هیچ تجربه جنسی دیگری نداشته باشند و نیز مشکل عمده دختران را حل نمی کند .

اساساً در اسلام اصل بر ازدواج دائم است نه موقت . اما اگر کسی در شرایطی قرار گرفت که قادر به خویشتنداری نیست ، شرایط ازدواج دائم را هم ندارد و راه کار حرام هم مهیاست ، ازدواج موقت راهکار دینی برای عبور از این بحران است . ازدواج موقت هرگز برکات ازدواج دائم را ندارد . علاوه بر برخی حقوق ازدواج دائم که در ازدواج موقت نیست محدودیت زمانی آن ، عدم آرامش و ثبات روانی را به ارمغان می آورد.

بله من هم فی الجمله با نظر ایشان در تأثیر نامطلوب ترویج ازدواج موقت در شرایط حاضر موافقم چرا که ازدواج موقت بیشتر جنبه جنسی دارد تا جنبه عاطفی ، درست بر خلاف ازدواج دائم که جنبه عاطفیش بر جنبه جنسی اش برتری دارد و بر همین اساس ترویج چنین چیزی می تواند در جنسی کردن معنای روابط میان زنان و مردان یا دختران و پسران تأثیر فراوانی بگذارد ؛ اما این توافق به آن معنا نیست که قبول کنیم تنها عامل یا مؤثر ترین عامل رواج یافتن چنین ارتباطاتی ترویج ازدواج موقت بوده . امروزه از رسانه های تصویری و الکترونیکی گرفته تا بازی های رایانه ای ، از کتابهای رمان تا فیلمهای سینمائی و تا طراحی لباس ها و لوازم آرایشی و حتا تبلیغات اجناس متنوع داخلی و خارجی و ... در جنسی کردن فضای جامعه تأثیرات شگرفی دارد . حالا آیا می توان گفت در میان این همه ، قوی ترین عامل جنسی شدن فضا و درافتادن روابط عاطفی و عشق اصیل ما به دامن روابط سودجویانه و بی بند و بار امروزین ، ترویج ازدواج موقت است ؟ آیا بر فرض محال اگر اساساً ازدواج موقت را تحریم می کردیم فضای جامعه تمام اسباب دیگر را که نام بردم نادیده می گرفت و به فضائی غیر جنسی بدل می شد ؟ آیا در جاهای دیگر غیر از ایران و غیر از پیراون مذهب حقّه تشیع ، که اصلاً نامی هم از ازدواج موقت نیست فضای جنسی فضای غالب روابط دختران و پسران نیست ؟ مؤثر دانستن نقش ترویج ازدواج موقت در جنسی شده فضای اجتماع به این معنا نیست که باید از مشروعیت چنین عملی چشم بپوشیم و شرایط را به نحوی تغییر دهیم که اگر کسی به این عمل مباح تن داد احساس گناه کند.

در خصوص تابو شده عشق اصیل البته کاملا موافقم . ( این قسمت در اصل مصاحبه مطرح نشد ، اما به یاری خدا در سؤالی خارج از پرسشهای مطرح شده به شکل مفصلی به آن خواهم پرداخت ).

... ادامه دارد


چند روز پیش که دوستان همشهری جوان با من تماس تلفنی گرفتند و در خواست مصاحبه ای با موضوع (عشقهای امروزی) کردند گمان نمی کردم که از قریب 20 دقیقه گفتگو تنها چند سطر به چاپ برسد . البته مضیقه ای که دوستان همشهری جوان با آن درگیر بوده اند اعم از کمبود فضا و تنظیم رسانه ای مصاحبه و ... برایم قابل فهم است اما نمی توانم راضی شوم که از همه حرفهایی که زدیم فقط همین چند سطر و آن هم شکسته و بسته منتشر شود .

 با خویش گفتم اگر مجله نمی تواند همه آن چیزی را که اندیشیدم و بیان کردم منعکس کند چرا از ظرفیّت  وبلاگ شخصی ام در بیان کامل حرفهایم غفلت کنم . بر همین اساس مصمم شدم تا به لطف خدا با همان ادبیات رسانه ای و بر اساس همان سؤالها مصاحبه را باز نویسی کنم و هر چیزی را که در همان موضوع در نظر داشته و دارم  با آزادی کامل و بدون دغدغه کوتاه کردن گفتگویم ، بنویسم .

---------------------------------------------------------

حتماً دیگر خودتان این روزها از آشنائی ها و دوستی های بعضی دخترها و پسر ها و وضعیت و شکل آنها مطلع هستید . این روابط از منظر دینی در چه جایگاهی قرار دارد ؟

در اسلام بین زن و مرد مسلمان که به اصول اسلامی اعتقاد داشته و به آن پایبند هستند هر نوع رابطه ای در چارچوب خاصّی تعریف شده است و روابطی که به نام دوستی مصطلح و رایج میان دختران و پسران ، امروزه در جامعه ما جریان دارد در هیچ یک از این چهار چوب ها نمی گنجد. دوستی های بی قائده ای که امروزه رواج پیدا کرده هیچ حد و حریمی برای رابطه نمی شناسد و در حقیقت نوعی بی انضباطی و بی قانونی در روابط را موجب شده است که اگر کنترل نشود باعث هرج و مرج خواهد شد و دامنه این هرج و مرج قطعاً در خیابان ها خلاصه نخواهد شد و رفته رفته به ساحت خانواده ها کشیده شده و کیان آن را به مخاطره خواهد افکند . چنین اتفاقی در دراز مدت جامعه ما را دچار آشفتگی سختی خواهد کرد که دود آن به چشم همه ما ، حتا همان کسانی که چنین روابطی را مجاز می دانند و احیاناً به آن دامن می زنند نیز خواهد رفت .

دوستی در معنای حقیقی آن از هر گونه شائبه جنسی تهی و از معنی صداقت و شفقت پُر است اما هر کس تعصب نورزد و منصفانه قضاوت کند به اصل بودن انگیزه ها و گرایشات جنسی در این گونه روابط به اصطلاح دوستانه اذعان خواهد کرد . این نکته ای که عرض کردم تنها یک ادعا نیست . گروهی از مراجعین فراوانی که به اشکال مختلف برای مشاوره به من مراجعه می کنند دختران یا پسرانی هستند که به نوعی آسیب چنین روابط به ظاهر دوستانه را درک کرده اند و یا در چنبره زخمهای رنج آور آن اسیر شده اند .

از سوی آنان که درگیر چنین روابطی هستند گاهی دلائلی مانند : فقدان همسخن در خانه ، نیاز به وجود رابطه با جنس مخالف برای کسب تجربه در زندگی آینده و ... مطرح می شود که اگر بخواهیم به واقعیت هر یک از این دلائل مراجعه کنیم در پس این جملات انگیزه های دیگری را خواهیم یافت . نمی خواهم بگویم لزوماً تمام رابطه هایی که میان دخترها و پسرها وجود دارد برآیند یک میل جنسی است اما آنچه امروزه رایج است کمتر رنگ و بویی غیر از این دارد و به قول ما طلبه ها در روابط امروزین که به غلط نام عشق بر آن گذاشته می شود اصل اولی وجود همین گرایش های فساد انگیز جنسی است . چنین روابطی با هر بهانه ای هم که باشد قطعاً از نظر شرعی حرام و غیر مجاز است .

 می گویند اکثر این آشنائی ها بدون پایه عاطفی و بیشتر با تأکید بر جنبه منفعت و سود جویانه شکل می گیرد. شما این نظر را قبول دارید ؟

این گفته را با همان قید اکثراً ، به طور اجمال قبول دارم . ببینید به نظر من مشکل این نیست که این روابط از اول بدون پایه عاطفی شکل می گیرد . مسئله این است که با جنسی شدن فضای جامعه حتا برخی گرایش ها و آشنائی ها هم که با جنبه های عاطفی آغاز می شود در همان آغاز راه یا میانه راه به بیراهه می افتد و منزل آخر را در همان گام اول طی می کند .

باید قبول کرد که اصالت منفعت طلبی و سود جوئی نه فقط در روابط دخترها و پسرها که در تمام شئون انسان قرن حاضر ریشه دوانیده است . آن هم منفعت طلبی و سود جوئی که غالباً یک طرف رابطه را چاق و طرف دیگر را لاغر می کند . شما این آفت را  در مناسبات دیگر اجتماع امروز هم می توانید ببینید .

خودخواهی افراطی که برخواسته از اندیشه اومانیسم است به حق بیماری قرن ماست . خوب خیلی طبیعی است وقتی ما آدمها فقط به منافع خودمان (آن هم فقط منافع مادی) فکر می کنیم ، وقتی ذهنیّت ما فقط به سمت بهره برداری و خوش گذرانی خودمان می رود ، همین می شود . وقتی دین در افراد یا اجتماع تنها در نمودی ظاهری حضور می یابد و تلقی ما از فرد مؤمن فقط به داشتن ظاهر اهل ایمان منحصر می شود ، وقتی فرد یا جامعه ما فکر می کند کارکرد دین منحصر به مسجد و محرم و ماه رمضان است باید منتظر این خودخواهی و اومانیسم لجام گسیخته باشیم ، در صورتی که یکی از کارکردهای دین همین است که انسان را هم در جنبه کمال فردی به سامان برساند و هم در حوزه روابط اجتماعی آدمها را از پوسته خودشان خارج کند و در اصل آرمانی را برایش رقم زند که وسعت اندیشه و همتّش را از حوزه محدود خودیّت فرا تر برد و در اصل آرمانها یش را بیش از توجه به یک فرد وسیع کند .

انسان مؤمن به واسطه ایمانش نمی تواند خودخواه باشد و به همین دلیل هم نمی تواند روابطش را چنان بر جنبه منفعت طلبی و سودجوئی تنظیم کند که در اثر آن طرف مقابل دچار کوچکترین زیان روانی ، اجتماعی و ... شود چرا که چنین رفتاری ظلم آشکاری است و اهل ایمان ظالم نیستند .

... ادامه دارد .

 


گاهی در زندگی اتفاقات مهمی می افتد که ناچار روند حرکت تان را تغییر می دهد و شما را در موقعیتی قرار می دهد که باید تصمیم بگیرید ، تصمیمی که گاهی نیاز به از خود گذشتن و پا گذاشتن روی دلخواه هایتان دارد. در چنین شرایطی ارزش اهدافی که در زندگیتان مشخص می کنید و نوع جهانبینی شما در اتخاذ تصمیم درست ، دخالت مستقیم دارد.

نسبت میزان اعتبار ارزش اهدافتان ، با نوع نگرش شما به جهان و جایگاهی که آن هدف در تعامل با جهان بینی شما دارد نسبتی مستقیم است . به این معنی که تعریف شما از جهان هستی و درک تان از جایگاه خودتان و نیز مسئولیتی که براساس آن جهان بینی و نسبت به تمام مراتب هستی متوجه شماست مؤلفه هایی هستند که میزان اعتبار اهداف مختلفتان را در زندگی مشخص می کنند .

بر اساس جهان بینی توحیدی مجموعه اهداف انسان را می توان اینچنین تقسیم کرد :

1-      هدف غایی حیات انسان که همانا رسیدن به مقام منیع عبودیت الهی است . مقامی که در پرتو آن جز خدای سبحان را نبیند و جز او را اطاعت نکند و از هر قید و بندی جز حلقه عبادت و اطاعت او رها گردد و رضای ذات اقدس او را به دست آورد . این هدف که رسیدن به آن بالاترین کمال انسان است چونان خورشیدی پر فروغ می بایست بر تمام شئون انسان و اهداف میانی و ابتدائی او پرتو افکند .

2-      اهداف میانی و متوسط زندگی که در طول هدف غایی ( تابع هدف نهایی ) و با جهت گیری به سوی نیل به آن هدف نهایی تنظیم می شوند . این اهداف در مراتبی عناوین کلّی و در مراتبی عناوین جزئی و مشخص دارند و موارد کلّی آن بسیاری از اهداف ابتدائی انسان را شامل می شوند. اهداف میانی به نوبه خود عرض عریض و مراتب طولی مختلفی دارند که برخی از حیث ارزش و نیز دایره شمول نتایج آنها ، از برخی دیگر برترند .

3-      اهداف ابتدائی که غالباً جزئی تر و سطحی تر و سهل الوصول ترند . این دسته از اهداف دایره شمول بسیار محدودی دارند به نوعی که غالباً جز شخص هدفمند را مورد تأثیر قرار نمی دهند . اهداف ابتدائی معمولاً ابزاری برای نیل به اهداف میانی ما هستند و خودشان به طور مستقل مورد توجه قرار نمی گیرند.

این ما هستیم که با داشتن درک روشنی از خود ، دیگران و جهان هستی ، موظفیم اهداف میانی و ابتدائی زندگی مان را در طول هدف نهایی خلقتمان انتخاب کرده و آنها را سامان دهیم . در این مسیر گاه پیش می آید که برای هدف بالاتری که هم از درجه اهمیت و ارزشی بالاتر و هم از دایره شمول بیشتری برخوردار است برخی از اهداف میانی را که در مرتبه پائین تری قرار دارند رها کرده و جهت زندگیتان را در مسیر دیگری قرار دهید .

این اتفاق برای من افتاد و پس از چند سال کار مداوم و ارتباط نزدیک و صمیمی با شاگردانم ( که حالا در حکم فرزندانم هستند) مرا واداشت تا با تغییر برخی اهداف میانی زندگی ام و تغییر جهت روند حرکتم ، علی رقم میل و علاقه ام ، آنها را برای رسیدن به مقصد و مقصودی والاتر ترک کنم . مقصد و هدفی که پرداختن به آن را در درجه اوّل ، تکلیفی الهی میدانم .

این رنج طاقت سوز را با خدا در میان می گذارم و جبران این اندوه را چه برای خود و چه برای فرزندان علمی ام ، از او می خواهم چرا که او بهترین جبران کننده است .

از شاگردان خوبم ، خواهران بزرگوارم و فرزندان گرامی ام برای تحمل مشقت ایام تصدیع و احیاناً ناروائی های اخلاقی و رفتاری ام صمیمانه پوزش می طلبم و امیدوارم مرا از دعای خیرشان محروم نفرمایند و یقین داشته باشند که دعای خیر من همواره همراه شان خواهد بود .

امیدوارم چنانم که کار بسته بر آید

وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید