سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .
شهیدی که به تنهایی یک امت بود

چند روز پیش وقتی داشتم باتفاق خانواده ام از منزل پدری به قم مراجعت می کردم توفیقی داشتم تا به زیارت قبور شهدا و از جمله آنها به زیارت مزار پدر شهیدم بروم . اگر گذرتان به قطعه 24 بهشت زهرای تهران افتاده باشد به احتمال قوی به ساختمان یادمان شهدای هفتم تیر هم سری زده اید . بنایی زیبا که اکنون قبور مطهر شهدای سانحه حزب جمهوری و رئیس جمهور بی مانند جمهوری اسلامی شهید رجائی و نخست وزیر دانشمندش شهید حجت الاسلام باهنر و برخی دیگر از شهدای خادم انقلاب را در خود جای داده است و به زیارتگاه مزار آنان بدل شده است و مزار مطهر شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی (قدس سره) در میان آن ستاره گان چونان خورشید می درخشد .

قصد ندارم از ایشان یا سایر شهدا سخن بگویم این بار می خواهم از چیزی سخن بگویم که در عصر منفعت طلبی انسانها و در میان هیاهوی سود جوئی ها ، تکاثر اندیشی ها ، بی اعتمادی ها و دنیا زدگی ها برای من غریب و شگفت می نمود . چیزی که نشان می داد انسانها نه با بدنها، نامها و عنوان‏هایشان بلکه با روح و اندیشه‏شان زنده می مانند.

نزدیک درِ بنای مذکور میزی چیده بودند و روی آن آثار منتشر شده آیت الله شهید دکتر بهشتی را منظم چیده بودند. از آنجا که شخصیت آن شهید والامقام برایم بسیار جذاب و گیراست ناخودآگاه به سوی کتابهایش کشیده شدم . کتابها را به همسرم ، دخترانم و مادر همسرم که همراهمان بود نشان می دادم و از نویسنده اش سخن می گفتم . چند اثر از ان شهید بزرگوار را در منزل داشتم اما آنچه می دیدم از آن چند اثر بیشتر بود . خیلی دلم می خواست که پول کافی با خودم داشتم و میتوانستم یک دوره کامل آنها را تهیه کنم اما چه سود که کیسه تهی بود و افسوس بسیار . مادر همسرم نیز جذب چند اثر از آثار آن بزرگوار شده بود و در دل خیال خرید آنها را سبک و سنگین می کرد .

پیر مردی آرام ، مهربان و متین به سویمان آمد و انگار که از اوضاع نامطلوب جیبمان و اشتیاقمان به آثار شهید بهشتی با خبر شده بود آهسته گفت : اگر کتابهای شهید بهشتی را می خواهید نگران مبلغش نباشید . هر قدر که می خواهید بردارید و با خودتان ببرید من به شما شماره حساب می دهم وقتی به شهرتان رسیدید پولش را به حساب بریزید .

من که فکر می کردم پیر مرد دستمان می اندازد خنده ای کردم و با تعجب پرسیدم : شوخی می کنید ؟ خیلی جدی گفت : نه . پسر آقا ( یعنی شهید بهشتی ) گفته اند مردمی که اینجا می آیند مسافرند و ممکن است یا پول همراهشان نداشته باشند و یا در مسیر سفرشان به آن احتیاج داشته باشند . شما هر کس کتاب خواست به او بدهید و بعد شماره حساب هم بدهید وقتی به شهرشان رفتند خودشان به حساب بریزند .

حالا نه تنها من که همه همراهانم هم متعجب شده بودند! با تعجب بیشتری پرسیدم : خوب اگر کسی پول را به حساب نریخت چه ؟ لبخند زد و گفت : کسانی که مشتاق شهید بهشتی هستند غالبا اهل این نیستند که دین و بدهکاریشان را ندهند حالا بر فرض که از هزار نفر یک نفر هم هزینه کتابها را نپرداخت ما که نباید به خاطر آن یک نفر بقیه علاقه مندان به افکار شهید بهشتی را از کتابهای ایشان محروم کنیم .

احساس فوق العاده ای داشتم . مثل کسی بودم که در گرمای سوزان کویر قدحی از آب خنک و گورا را می چشد . هنوز آنچه را می دیدم و می شنیدم سخت باور می کردم . در زمانی که بسیاری از مدعیان علم ، فرهنگ و حتی دین نگاهشان به آمار بالای فروش و درآمدهای حاصله از آنهاست و در روزگاری که بی اعتمادی به دیگران اصل اولیه و مسلّم مراودات آدمها شده است، نسیم بهشتی ِ خُلق ِ کریمانه آن شهید مظلوم اینبار از کنار مزار مطّهرش و از لابلای سطور نوشته هایش و از عطر سخن مردی که خود را بیش از شانزده سال خادم مزار مطّهر شهیدان بخصوص شهید بهشتی می دانست مشام جانم را نوازش می کرد .بی اختیار بلند تر از صدای معمول فریاد زدم که : از شهید بهشتی و ارادتمندان روح والا و اندیشه جاودانش جز این خُلق کریمانه انتظار نبود .

آن لحظه احساس می کردم گویا خود اوست که چنین مهربان و دلسوز به اعتلای دانش و ایمان هم وطنان و هم کیشانش فکر می کند و در این مسیر همت گماشته است . کتابها را بیش از یک دوره خریداری کردیم و تخفیف خوبی هم گرفتیم . هنوز کار نوشتن فاکتور کتابها به اتمام نرسیده بود ، پیر مرد که حالا گفتار و رفتارش برایم عطر خُلق کریمانه بهشتی (قدس سره) می داد سراغ دخترانم رفت و به هر یک مناسب سنّش هدیه ای تقدیم کرد و پوشش برتر دخترانم را بهانه پیشکشی هایش ساخت . پول کتابها را با همکاری تمام خانواده جفت و جور کردیم (هر کس هر چه پول داشت رو کرد) و در میان اصرار پیر مرد بر پول ندادن و رفتن ،  آن مبلغ را به او تقدیم کردیم و لبخند بر لب و دلشاد از این روزی عظیم و رزق کریمی که خداوند نصیبمان کرده بود بنای یادمان را ترک کردیم .

یقین دارم که با آنچه در آن مکان نورانی دیدیم تا وقتی کودکانم زنده اند شهید بهشتی و خلق کریمانه او را که از خادم مزارش دیده بودند فراموش نخواهند کرد .


 

 

السلام علیک یا روح الله

فرا رسیدن نیمه خرداد یاد آور درد جانسوز رحلت پدر پیر امت اسلامی است . مردی که با گذشت نوزده سال از رحلتش هنوز هم یادش ، نامش ، تصویرش و خاطراتش موجب میشود تا داغ همیشه تازه فراق در دل فرزندانش سر باز کند و اشک را میهمان چشمان اندوهگین شان سازد . یقیناً مویه کردن در غم رحلت او  مرحمی بر زخم فراق اوست و جز این اشک ریختن ها و در فراق سوختن ها چه چیز چاره این آتش بر افروخته در قلوب ما را خواهد کرد .

ز دو دیده خونفشانم ز غمت شب جدائی   ***   چه کنم که هست اینها گل باغ آشنائی

نمی خواهم با او درد دل بگویم و نمی خواهم برایش عاشقانه بنویسم که این روز ها همه با او درد دل می کنند و برایش عاشقانه می نویسند و می سرایند . نمی خواهم درباره او از خاطره های محض بگویم چرا که خاطره را به اهل خاطره سپرده ام . می خواهم درباره آموزه های بلند او سخن بگویم . حقایقی که روح خدائی روح خدا (قدس الله نفسه الزکیّه) به ما آموخت و حیات او در قلب ما و جامعه ما مرهون زنده داشتن و پویایی همان آموزه هاست . اگر خدای ناکرده آموزه های امام راحل را در قلب خویش و ساحت جامعه مان فراموش شده ببینیم  و یا از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به منافع مختلف حزبی ، جناحی یا سیاسی سوء استفاده کنیم و یا آنها را به شعارهایی تکراری و بی مغز تبدیل کنیم  ، آن روز است که امام را به حقیقت از خانه خودش بیرون کرده ایم و  باید بر رحلت حقیقی امام عزای حقیقی بگیریم .

ایمان به یکپارچگی دین و لزوم سیطره آموزه های دینی بر تمامی شئون مختلف زندگی فردی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی را می توان از اساسی ترین آموزه های امام راحل دانست . متأسفانه بسیاری از مسلمین و متأسفانه تر برخی از علماء و اندیشمندان دینی ، اسلام را به عنوان مجمع الجزایری از آموزه های جدا و متباین می شناسند به نوعی که نه تنها در خروجی های عملی اندیشه اسلامی بلکه در حوزه موضوعات مختلف علمی آن هم ، این تباین را به رسمیت می شناسند و میان آنها تفکیک قائل می شوند . عبادات را غیر احکام اقتصادی ، اقتصاد را غیر عبادی ، اعتقادات را بیرون از حوزه فقه ، تفسیر و قرآن شناسی را بی ارتباط با سیاست فقه و حقوق ، سیاست و امور بین الملل را بیرون از حوزه آموزه های ضروری قرآن و عترت ، تعبد را در تضاد با عقلانیت ، عرفان را مباین با تعبد به شریعت ، زمان و مکان را خارج از حوزه اجتهاد و خلاصه هر جزئی از اسلام را مباین و بی ارتباط با اجزاء دیگر می شناسند . گویی تلقی آنها از اجزاء مختلف دین مانند ذرات آرد است که در عین اجتماعشان از هم جدا و به هم بی ارتباطند .

سیره عملی امام (قدس الله سره) به ما آموخت تا اسلام را نه به عنوان یک واحد اعتباری (مانند لشگر که حقیقتی جز اجتماع افراد واحد ندارد) بلکه به عنوان حقیقت واحد مشککی (دارای مراتب) بدانیم که گر چه در مباحثات علمی موضوعات متفاوت و متباین پیدا می کند اما این تباین و اختلاف تنها در حوزه اعتبارات راه دارد و در حوزه حقیقت تمام مراتبِ این حقیقتِ واحده ، عین یکدیگرند و اگر با هم متفاوت دیده می شوند منشاء این تفاوت در ظهور و خفاء اوصاف آنهاست . در سیره و باور امام سیاست نه چیزی در عرض دین که عین دین ، و اخلاق نه چیزی در عرض فقه که عین فقه ، و عرفان نه چیزی در تباین با تعقل ، تعبد و زهد که عین عبودیت و عقلانیت و زهد ، اقتصاد نه موضوعی جدای از عبودیت که عین آن و ... جلوه می نمود به نوعی که وقتی از دریچه چشم امام راحل (قدس سره) به سیاست و اقتصاد نظر می انداختی اجرای سیاستی مبنتی بر آموزه های اسلامی و اصلاح ساختار اقتصادی ، عملی عبادی و مقرِّب محسوب می شود . بر خلاف دیگران که اخلاق دینی را در مسلخ سیاست قربانی می کنند و فقه را نادیده می گیرند او سیاستش اخلاقی و اخلاقش عرفانی و عرفانش عقلانی و عقلش شرعی و شرعش قرآنی بود . سعه صدر ، احترام به مخالف غیر معاند ، حفظ حریم کرامت اهل ایمان ، احترام به انسان ها و بسیاری از آموزه های دینی دیگر ، از نقاط برجسته ای بود که در سیره امام راحل (قدس سره) به روشنی قابل ملاحظه است .

در اندیشه امام راحل (قدس سره) دین یک نهاد در عرض سایر نهادهای اجتماعی تلقی نمی شود بلکه مهیمن و مسیطر و حاکم بر همه شئون فردی و اجتماعی انسان شناخته می شود. در باور او سایه دین بر سر همه ابعاد عملی و نظری گسترده شده است به نوعی که حتی قوانین عادی جوامع اسلامی که با شرع در تعارض نیست در حکم قانون شرعی بوده و تخلف از آن حرام شرعی و فقهی محسوب می گردد . در دیدگاه امام راحل (قدس سره) تقسیم شئون مختلف فردی و اجتماعی انسان به دینی و غیر دینی، سخن به گزاف گفتن است چرا که دین حقیقتی متعالی است که همه شئون انسان را در بر می گیرد و همواره درون و بیرون او را به امر خدای واحد رهبری می کند .

این هر دو نکته به نوبه خود معلول نگاه توحیدی امام راحل (سلام الله علیه) است . آنان که معنی حقیقی توحید را ادراک می کنند و در توحید ذات و صفات و افعال ذوب می شوند همه چیز را در پرتو نور توحید می نگرند و یکسر از تکثر گرایی رها شده و به دامن وحدت چنگ می زنند . تکثر ها در نگاه آنان به وحدت ارجاع می شود و در عین کثرت از حقیقت واحد برخوردار خواهد بود .

وظیفه امروزین ما زنده داشتن و ترویج نگرش توحیدی و دین باورانه امام راحل است . نگرشی که در پرتو عمل به آن در عین تحزب ، به اختلاف و نزاع در نخواهیم افتاد و در عین کار سیاسی به سیاسی کاری دست نخواهیم زد . نگرشی که عمل به آن موجب می شود تا سیاستمان دوباره عین اخلاق و دیانتمان گردد و دیانتمان از انزوای خود ساخته و دشمن خواسته برهد . اگر امروزه از برخی همراهان اولیه انقلاب به بهانه حمایت از دین ، تصریحاً یا تلویحاً سخن از جدائی دین از سیاست می شنویم  بدان دلیل است که نگاه ما به دین از نگاه امام راحل (قدس سره ) که همان نگاه اسلام ناب محمدی (ص) است فاصله گرفته است و اگر می بینیم که برخی مدعیان حفظ اصول اسلام و انقلاب ، اخلاق را به مسلخ می برند و به راحتی به بهانه غیرت دینی آبرو و جان دیگران را در معرض مخاطره قرار می دهند به راحتی تهمت می زنند و به سادگی آن را توجیه می کنند بدان جهت است که تصویری کاریکاتور گونه از اسلام و اندیشه های امام (قدس سره) رسم کرده اند .

برادران و خواهران بزرگوار من مباد روزی بر ما برسد که با بی رنگ شدن یا به شعارهای زینتی بدل شدن نام ، یاد و اندیشه های امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) که در نقش آیات محکمات انقلاب اسلامی است در سوگ از دست رفتن روح خدا بنشینیم .


برخورد اندیشه ها و تضارب آراء اهل فکر در حوزه های مختلف علوم یا عرصه های دیگر ، موضوعی اجتناب ناپذیر است . از سوی دیگر این اندیشه هاست که موجب سازکار یافتن انگیزه ها و اتخاذ روشهای متفاوت در حوزه عمل می شود . بر همین اساس می توان گفت که بررسی اندیشه های انسانها و چگونگی سیره علمی و ساختار دانشی آنان گویای چگونگی رفتار آنها در حوزه عمل است . به عبارت دیگر انسان ها همانطور که فکر می کنند عمل می کنند و اعمال یا همان نظام ارزشی شان ، آینه افکار یا نظام دانشی آنهاست . بر اساس فرمایش مولای متقیان ، علی (ع) که فرمود: « تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ » 1 آنان که از دور یا نزدیک دستی در حوزه فکر و اندیشه دارند با مراجعه به سیره دانشمندان و مطالعه چگونگی افکار ، گفتار و نوشتار و بررسی نظام دانشی آنان علاوه بر ورود به ساحت اندیشه اندیشمندان به شناخت نظام ارزشی و عملی آنان نیز نائل می گردند و این خود بستری است برای پیدایش جریانهای مختلف در حوزه علم و عمل .

یکی از مواردی که از زمان آغاز دانشجوئی در حوزه معارف اسلامی یا به اصطلاح رایج ورود به طلبگی برایم از اهمیت بسیار برخوردار بود مطالعه شخصیتهای برجسته ای بود که احتمال می دادم با الگو گیری از سیره علمی و عملی آنان بتوانم خویش را تربیت کنم و ساختار نظام دانشی و ارزشی ام را با الگو گیری از آنان به بهترین شکل سامان دهم . تحلیل ،تطبیق و تجربه آموزه های مختلفی که فرایند چنین تلاشی بود به طور طبیعی موجب می شد تا مراحل و اطوار مختلفی را در مسیر رشد نهال وجودی ام شاهد باشم و بر اساس آنچه می آموزم رفتار کنم . به همین دلیل گاهی در عین طلبه بودن ، همراهی با باورهای عمومی و عامیانه  را تجربه کردم و گاهی تن دادن به ریاضتها و گوشه نشینی های زاهدانه را  .

بروز تغییراتی که می توان هر یک را زمینه عبور از مرحله ای و ورود به مرحله دیگری دانست (و نه تنها می توان که باید چنین باشد) نتیجه طبیعی حرکت و رشد اندیشه و کمال یک دانشجو یا طلبه می دانم و بر این باورم که تا زندگی جریان دارد چنین رشدی نیز می باید جریان داشته باشد . نا گفته نماند که این رشد می باید پس از مدتی مسیر خود را از حرکت در سطح به حرکت در عمق تغییر دهد تا بتواند تأمین کننده تازگی و دوام حیات علمی و عملی انسان گردد . به دیگر سخن پس از آنکه در اصل اتخاذ سازکار ارزشی و دانشی به قرارگاه امنی رسیدیم  که با عقل و نقل تأیید می شوند می باید وسعت نگاه و عمیق باورها را در همان بستر افزایش داد در غیر این صورت استمرار حرکت در سطح و عرض قرائتهای مختلف علمی و عملی ، هرگز با سکونت قلب همراه نخواهد بود و بسا که پس از مدتی این باور موهوم را در انسان شکل دهد که هیچ مستقّر آرامش بخشی در حوزه اندیشه وجود ندارد و در نتیجه راه برون رفت از این حیرت و سرگردانی را تنها در اباحه گری عملی و بی تفاوتی علمی جستجو کند .

مرحوم شهید بزرگوار آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی ( نوّر الله رمسه ) از جمله بزرگانی بود که سیره علمی و عملی اش برای من مأمنی آرامش بخش و عمق آفرین را نوید می داده و می دهد چرا که حیات دانشمندان تربیت شده در مکتب نورانی دین که ریشه در آموزه های نورانی عقل و نقل دارند با سفر از دنیای مادی قطع نمی شود و چون آفتاب هر لحظه در اشاعه و اشراق اند . سیره علمی و عملی آن رادمرد راست قامت همیشه تاریخ که محصول استضائه به انوار ساطعه و بینش واسعه مربیان بزرگی چون امام راحل ( قدس الله سره ) و علامه طباطبائی ( روّح الله روحه ) بود نمونه روشنی از آموزه های نورانی عقل و نقل است . سیره متین و مستقیمی که امروزه جای خالی آن را در میان برخی از اهل فضل و دانش و بسیاری اهل عمل و سیاست خالی می بینیم .

بررسی دقیق آثار آن شهید والامقام ، او که استاد و مربی بی بدیلش امام راحل (ره) به تأسی از قرآن که ابراهیم (ع) را به تنهایی امتی می داند ، او را به تنهایی یک ملت خوانده بود 2 می تواند عمق بصیرت و قدرت علم و صلابت ایمان او را بشناساند و سعه صدر آن به حق پیوسته را در برخورد با آراء و اندیشه ها نمایش دهد . سیره لطیفی که با سیره اجداد طاهرینش شباهتی تام داشت . بزرگ مردی که در عین وسعت اندیشه ، آزادی فکر و تحمل مخالف در برابر نقض ضرورتهای آموزه های قرآن و عترت دلیرانه بر می آشفت و هوشیارانه از مرز آزادی باور و اندیشه با آشوب و توطئه حراست می کرد ، آنچنان که در برخورد قاطع او در جریان لایحه قصاص می توان مشاهده کرد .

اثر ارزشمند شهید آیة الله دکتر سید محمد بهشتی ( قدس سره )

یکی از آثار به جای مانده از این شهید همیشه شاهد که به دلیل ویژگی منحصر به فردش از اهمیت والایی برخوردار است و در تبیین سیره علمی و عملی او و نیز حد فاصل فراوان میان سیره علمی و عملی او و بزرگان دیگر نقش اساسی دارد کتاب ارزشمند ( دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن ) است . این اثر که به بررسی عالمانه و عادلانه شخصیت اندیشمند مرحوم دکتر شریعتی اختصاص دارد در دل خود از آموزه های فراوانی برخوردار است که سیره صحیح تضارب آراء و نقد منصفانه یکی از ساده ترین و بارزترین آنهاست . از آنجا که بخش دوم این اثر حاوی نقد تحلیل دانشمند محترم جناب آیت الله مصباح یزدی در خصوص مرحوم دکتر شریعتی است و به نوعی نشانگر مبنای اختلاف تأسف برانگیزی است که منجر به جدایی شهید آیت الله دکتر بهشتی از مدرسه حقانی و از بین رفتن رابطه ایشان با جناب آیت الله مصباح شد و در ضمن این نقد تحلیل عالمانه و دقیق آن شهید بزرگوار ارائه گردیده است ، مطالعه این کتاب را با تمرکز به سیره آن شهید سعید همه دوستان بویژه گروه های ذیل توصیه می کنم.

1-      اساتید ، طلاب گرامی و دانشجویان محترمی که در حوزه های مختلف اندیشه و عمل افکار و اعمال جامعه را رصد می کنند .

2-      آنان که به دنبال شناخت جریانهای مختلف فکری و تأثیر گذار جامعه هستند .

3-      آنانی که در معرض افکار و اندیشه های مختلف قرار گرفته اند و در تشخیص سیره صحیح برخورد با آن اندک تردیدی دارند.

4-      آنان که با مرحوم دکتر شریعتی به شکلی مطلق موافق یا مخالف اند.

5-      و آنان که مانند من به دنبال الگوهای زنده و قابل استفاده می گردند.

-----------------------------------------------------------

1-      سخن بگوئید تا شناخته شوید پس به درستی که انسان در زیر زبان خویش مخفی است .

نهج‏البلاغة ، حکمت 392

2 – صحیفه امام ، جلد 15 ، صفحه 18

3- کیلیک کنید تا به صفحه بنیاد نشر آثار و اندیشه شهید آیة الله دکتر بهشتی ( قدس سره ) راه یابید .


چند روزی است که پیامی شک برانگیز توسط ابزار مختلف اطلاع رسانی از  SMS گرفته تا پیامهای آفلاین و ... به دستم می رسد . خبری که مختصر محتوای آن چنین است :

دانمارکی ها اعلام کرده اند که شنبه آینده (؟!!!) قصد دارند قرآن را در بزرگترین میدان شهر و در معرض رسانه ها به آتش بکشند . مسلمانها همه دعا کنند تا در آن هنگام غضب الهی بر آنان فرود آید و آنان را به سزای عملشان برساند . در این پیام از گیرندگان خواسته شده بود تا پیام مزبور را به دیگران هم ارسال کنند .

وقتی این خبر توسط پیام گروهی یکی از دوستان برایم آمد در پاسخ او مطلبی را نوشتم که به طور خصوصی برای ایشان ارسال کردم امّا با تکرار فراوان این پیام و فراگیر تر شدن شایعه مزبور مصمّم شدم  آن پاسخ و تکمله آن را در معرض دید عموم قرار دهم .

پیام من به آن دوست محترم ( البته با کمی ویرایش ) :

دوست خوبم سلام

پیامت را در خصوص احتمال اهانت مجدد دانمارکی ها به ساحت مقدس قرآن کریم خواندم.

فکر می کنم آنان که مبداء انتشار این خبر هستند در پی ملتهب کردن فضا و آمادگی دادن به جامعه اسلامی برای باور امکان اهانتهای پیاپی و آن هم با اطلاع قبلی به دنیای اسلام است . این خبر سازان در پی آنند تا به ما مسلمانها بباورانند که دنیای شرک تا آنجا قدرتمند شده که از روزها قبل بدون هیچ نگرانی به واکنش دنیای اسلام خبر عمل خبیثشان را منتشر می کنند و هیچ کس هم هیچ کاری نمی تواند بکند .

به هر حال محتوای این خبر از دو صورت خارج نخواهد بود یا خدای نکرده محقق می شود که آن وقت خبر سازان کثیف به هر دو هدفشان رسیده اند (هم به مقدسات ما اهانت کرده اند و هم به مقصود خود از طرح این خبر رسیده اند) و یا محقق نمی شود که در آن صورت به یکی از اهدافشان یعنی ایجاد التهاب در میان مسلمین ، القاء قدرت روز افزون کفاّر محارب و زدودن حساسیت دنیای اسلام در برابر اهانتهای بالاتر (اگر ممکن باشد) خواهند رسید .

غیر از این که دعوت عمومی به درخواست فرود غضب الهی در آنروز ، یعنی این که ما پذیرفته ایم که آنها چنین کاری خواهند کرد و ما هم جز این که بنشینیم و دعا کنیم که خدا خودش کاری بکند کاری از دستمان بر نمی آید .این که دعا قوی ترین سلاح مؤمن است جای گفتگو ندارد و در این که ما وظیفه داریم در هر لحظه برای نابودی مکر دشمنان قرآن و اسلام دعا کنیم حرفی نیست ، اما اگر با این همه دعا خدای نکرده این اتفاق افتاد و غضبی هم چنان که انتظار دعا کنندگان است بر آنها فرو نیامد ( همانند آنچه توقع برخی از مؤمنین در هنگام ورود نیروهای آمریکایی به کربلا و نجف بود) ، با باور لطمه خورده اغلب آنانی که به تردید می افتند و خدا را چنان می یابند که با این همه دعا از قرآن خودش هم حمایت نمی کند چه خواهیم کرد؟

می بینید با طرح این خبر و استفاده از تحریک ارادت و علاقه مسلمین به قرآن کریم چه اهداف بزرگی را دنبال می کنند . به نظرم بهتر است از گسترش این خبر خود داری کنیم و دشمن را لا اقل در یکی از اهدافش ناکام بگذاریم .

از این که نوشته ام طولانی شد معذرت می خواهم و امیدوارم منظور برادرتان را به کمال دریافت کرده باشید . به هر حال تصمیم تصمیم شما و اراده ، اراده شماست .من فقط به عنوان یک برادر وظیفه داشتم طرح مطلب کنم .

سربلندی قرآن و اعتلای پرچم توحید در بام عالم دعای شب و روز ماست .

موفق باشید .

------------------------------------------------------------------------

توجه داشته باشید که در سالهای اخیر کشور دانمارک شاهد موج ضد دینی بزرگی است . موجی که نه اسلام می شناسد و نه مسیحیت و نه هیچ دین آسمانی دیگر . خبر اهانتهای مکرر آنها به مسیح (ع) و مریم (س) از اخباری است که رصد کنندگان مسائل مرتبط از آن به خوبی با خبرند . هیچ بعید نیست که این موج موهن ، اهانتهای دیگری را نیز به ساحت ادیان از جمله اسلام روا دارد . نکته ای که هست ضرورت حفظ هوشیاری دنیای اسلام بویژه پیروان قرآن و عترت طاهره (ع) در برابر  شیوه های مختلف این دین ستیزی است .

آنان که با روانشناسی شایعه آشنا هستند می دانند که چنین پیامهایی که از منشاء اطمینان بخشی برخوردار نیستند و در عین حال جوری تنظیم شده اند که با استفاده از شاخصه های روانشناختی جوامع ، بیشترین سرعت تکثیر را داشته باشند غالباً پیامهایی هدفمند جهت تخریب امنیت روانی مخاطبین و پائین آوردن سطح حساسیت آنان به امور مورد هجوم است .

و آخرین نکته این که خداوند متعال حال هیچ قومی را جز به دست خودشان تغییر نمی دهد (...إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم...)1 دعای مسلمین و دنیای اسلام برای دفع مکر دشمنان اسلام وقتی مستجاب می شود که آنان با اتحاد کلمه و بازگشت به اشتراکات فراون میان آنها ، عزّت از دست رفته خویش را بازیابند . قرآن کریم دست اهل ایمان را مجرای نزول اراده عذاب الهی بر اهل کفر معرفی می کند (قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنینَ)2 و حفظ عزّت و هیبت آنان را به وحدت در اطاعت از خدا و پیامبر و دوری از نزاع و اختلاف میان خودشان می داند (وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین)3 . اگر به واقع خواستار پایان یافتن این همه دشمنی و اهانت کفار مهاجم  و معاند بر علیه ادیان الهی هستیم - شیعه باشیم یا سنّی - باید تلاش کنیم تا به جای تعصب ورزی های بیهوده و ایجاد نزاع های بی فایده با عمل به دستورات قرآن و پیامبر اعظم الهی (ص) عزّت و انسجام از دست رفته دنیای اسلام را بازگردانیم تا در پرتو اعتلای ایمان و اخوت اسلامی در قلوب آنان که به کلمات طیبه لااله الاالله و محمد رسول الله (ص) ایمان آورده اند موجب زمینه سازی ظهور آخرین منجی بشر ، حضرت مهدی موجود موعود (عج) و اعتلای کلمة الله باشیم . این همان وعده تخلف ناپذیر الهی است که فرمود :

وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ 4

 

..............................................................

پ . ن . 1 = سوره مبارکه رعد ، آیه 11

پ . ن . 2 = سوره مبارکه توبه ، آیه 14

پ . ن . 3 = سوره مبارکه انفال ، آیه 46

پ . ن . 4= سوره مبارکه آل عمران ، آیه 139


برادر بزرگوار و پر دانشم جناب آقای احمد علی یزدی که همواره به حقیر لطف داشته و دارد در بخش نظرات آخرین نوشته ام با عنوان ( جور دیگر باید دید ) سؤالی ارزشمند و عمیقی را مطرح فرمودند که پاسخ به آن موجب شد تا نوشته ای مستقل متولد شود . نوشته ای که اکنون از نظر خواهید گذارند . از آنجا که این پاسخ در برابر سؤال اندیشمندانه آن برادر عزیز و محترم است لازم دیدم تا قبل از آن سؤال مزبور را درج کنم تا برای شما دوستان محترم فضای شفاف تری را فراهم آورد .

قبلا از این که مطلب کمی تا قسمتی فنّی ارائه شده از همه گان پوزش می خواهم چرا که مقتضای سؤال عمیق و ارزشمند برادرم پاسخی بود که در خور شأن سؤال و پرسشگر باشد .

-----------------------------------------------------

نوشته ارزشمند جناب آقای یزدی :

سلام علیکم حاج آقا مخبر عزیز و گرامی .

چه عرض کنم ؟!

فقط می خواهم عرض کنم که عمل با علم و بشرح ایضا معرفت هم نسبت تقارن دارد ، بقول امام علی علیه السلام : العلم مقرون بالعمل .

یعنی اینکه آن قلب با معرفت یا اندیشه ی دانایی که فرموده اید بی عمل نیست ، وگرنه می شود بقول پیامبر اعظم صل الله علیه و اله وسلم : مثل درخت بی ثمر ، که بنده که ندیده ام .

پس بقول شهید مطهری عمل زاییده ی علم است .

البته عمل بدون علم داریم ، مثل همین عکسی که شما هم تکثیرش فرموده اید !

یعنی یک کاری می کنیم از روی تقلید ، ویا مثلا همان وضعی که در آن بار آمده ایم ، هرچند بعد از انقلاب دیگر نمی شود این حرف را قبول کرد که آشنایی با مثلا پوشش اسلامی نداریم ، مگر اینکه بگوییم مثل مغضوب علیهم در عین دریافت این مطلب قبولش نداریم ، مثل همین عکس که نشان می دهد این بنده ی خدا این را پوشش اسلامی می داند و بهمین هم عمل می کند و پوشش مورد نظر شما را قبول ندارد ، نه اینکه دارد و عمل به آن نمی کند ، خب البته بعد انقلاب ، خصوصا بعد مرحوم خمینی کم کم این وضع هم بعنوان پوشش یا حجاب جای خود را باز کرده ، یعنی شما به ایشان نمی توانید بگویید بی حجاب ، چراکه شاید مثلا سیمای جمهوری اسلامی ایران را که تحت امر مقام معظم رهبریست پیش می کشند .

بگذریم ، خلاصه ی عرضم اینکه آیا شما علم را برای عمل کافی می دانید ؟ یا مثل مثلا جناب مصباح یزدی بشرطی علم عمل می آورد ؟ ویا مثلا بقول آقای سروش برای عمل به علم به چیزی دیگری که آن را دلیل مادر می گوید قایل هستید ؟ ویا ... ؟

چراکه در فرمایش شما به نظر نمی رسد که علم عمل می آورد ، یا معرفت قلبی که به صاحب عکس نسبت داده اید .

---------------------------------------------------

پاسخ حقیر :

بسم الله الرحمن الرحیم

دوست بزرگوارم جناب آقای یزدی سلام

مقدمتان همواره برایم گرامی است .

در خصوص رابطه علم و عمل بر این باورم که هر عملی از حیث انگیزه بر مبنایی از اندیشه قرار دارد و چون اندیشه سلامت یافت عمل صالح می شود . این که عمل بی علم داشته باشیم برایم پذیرفتنی نیست بهتر آن است که بگوئیم (عمل بر طبق علم اجمالی) چرا که در تقلید یا عمل بر طبق تربیت محیطی ، انگیزه عمل (هر چه باشد) بر همان علم اجمالی و تصدیق به خیر و خوب بودن عمل نسبت به اندیشه عامل ، استوار است وگرنه هیچ عملی بی تصدیق به خیر بودن (که تصدیق از اقسام علم است) محقق نمی شود. بر این اساس باید از این سخن گفت که آیا تصدیق مذکور که در حوزه اندیشه عامل شکل گرفته است ، به همان صورت در نفس الامر صادق است یا کاذب ؟ بسا که آنچه در نفس الامر کاذب است به زعم کسی صادق باشد و عامل بر طبق آن عمل کند و بر این باور باشد که آنچه می کند عین حق است (یحسبون انهم یحسنون صنعاً) .

نکته دیگر این که باید مرز میان علم و صورت ذهنی را به خوبی شناخت . آنان که علم را صورت حاصله از شیء نزد عقل می دانند در پاسخ به این سؤال که : اگر علم با صور حاصله نزد ذهن یکی است چرا کسی عالم به چیزی می شود اما به آن عمل نمی کند ؟ پاسخ روشنی ندارند .

اگر با نگاه اصالت وجود به موضوع بنگریم خواهیم یافت که اثر صورت ذهنی (نه به عنوان ماهیت که به معنای هویت وجود ذهنی) طرد عدم آن صورت در ذهن است و روشن است که بر مبنای اصالت وجود ، وجود ذهنی اثر ذهنی دارد و وجود عینی اثر عینی پس تا وجود ذهنی از تجرد ذهنی به تجرد عینی استکمال نیابد ، به علم -که وجود مجرد عینی است-  تبدیل نمی شود و چون به مرتبه علم بار یافت ضرورتاً اثر خویش را در عین می نمایاند.

جریان بد حجابی ها یا بی حجابی های امروز از همین مقوله است . آنچه بعد از انقلاب اسلامی درباره حجاب مطرح شده متأسفانه در بهترین شکلش جز ارائه صورت ذهنی نبوده است (گر چه در بسیاری از موارد همین صورتهای ذهنی هم ناقص ارائه شده یا می شود و گاه در مقام تطبیق با خارج دچار صدها تعارض کوچک و بزرگ نیز هست) و معلوم شد که صورت ذهنی همواره با عمل مقرون نخواهد بود . همانطور که با استشهاد به کلام نورانی علوی (ع) فرمودید ، آنچه با عمل قرین است علم است نه صورت ذهنی و علم وجود عینی است نه صورت ذهنی .دیگر آن که حضور موانع ذهنی و اندیشه ای چون شبهه ها و عوایق انگیزه ای و بیرونی چون تناقضات رفتاری برخی انسانها در ذهن فرد ، آفت حرکت صورت ذهنی از وجود ذهنی به وجود عینی (علم) است . بسا که کسی صورتهای ذهنی صحیحی را هم تلقی می کند اما تعارض شبهات عینی و ذهنی دیگر راه را بر استکمال او می بنند و او را در وادی حیرت سرگردان می سازد و چون برای هر استکمالی هم وجود مقتضی ضرور است و هم فقدان مانع و در فرض ما اگر چه مقتضی موجود باشد اما مانع مفقود نیست استکمال نیز رخ نمی دهد و چون استکمال حاصل نشد آن صورت از ذهن به عین و آن دریافت از گوش به آغوش نمی آید .

پس نتیجه آنکه اگر صورتهای ذهنی به علم بدل شوند ضرورتاً مبدأ عمل خواهد شد .

نکته دیگر این که سلامت نفس و فطرت جوانانی از آن دست که عرض شد زمینه مساعدی است که باید از آن برای ارائه صورتهای ذهنی صحیح بهره جست (که قطعاً بر اساس - الحق من ربک - هر باور یا کلمه حقی از او سبحانه و تعالی است) و در گام بعدی با برداشتن موانع فکری یا حلّ تعارضات عملی ، آن صورتهای ذهنی را به سوی استکمال به علم رهنمون شد . مقصود برادرتان این بود که وجود صحنه هایی از آن دست و وجود عطش زاید الوصف جوانان به معنویت ، نشان دهنده وجود این زمینه و استعداد در قلوب پاک و آفت نرسیده آنهاست و از این به بعد این ما هستیم که باید با عمل به سیره نبوی در شیوه اخلاقی و سلوکی خویش راه را برای نزدیکی این نسل مظلوم به آنانی که می توانند صورتهای ذهنی صحیح القا کنند و آنها را تا بار یافتن به مقام علم بپروردند باز کنیم تا به یاری خدا شاهد جوانه زدن شکوفه های عمل صالح – آنچنان که شایسته است – بر درخت زندگی آنان باشیم .

از این که موجب تولد این گفتگوی علمی شدید از شما بی نهایت ممنونم و صد البته شما همواره مجرا و موجب خیر بوده اید . کلامم را با بیانی نورانی از حضرت امیر بیان ، امیر مؤمنان علی (ع) خاتمه می دهم تا مصداق کریمه (خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی‏ ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون) باشد .

... إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ‏ءٍ قَبِلَتْه ...

نهج‏البلاغة  ، نامه 31 - من وصیة له (ع) للحسن بن علی (ع)