سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

قبل از هر چیز اجازه بدهید تا فرا رسیدن سال 1387 هجری قمری ( سال نو آوری و شکوفائی ) و میلاد موفور السرور نبی خاتم  حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) و هفته ارزشمند وحدت را به خدمت شما دوستان محترمم تبریک عرض کنم .

در شرایط امروزین دنیای اسلام وحدت شیعه و سنّی نه تنها یک شعار بلکه یک ضرورت است . ضرورتی که ریشه در فهم عمیق دینی و تعمق در سیره نبی مکرم اسلام و عترت طاهره دارد . گر چه قبل از انقلاب اسلامی و بیان امام راحل ، اندیشمندان بزرگی در میان شیعیان چون مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی ، سید عبد الحسین شرف الدین جبل عاملی ،آیت الله شیخ حسن سعید ، امام موسی صدر  ، سید مجتبی نوّاب صفوی و ... و در میان اهل سنت چون شیخ محمد عبده و شیخ محمود شلتوت ، شیخ سلیم بشری ، شیخ حسن البنا ، شیخ عبد الحلیم محمود و ... کوشیده اند تا با درکی عمیق از آموزه های اسلامی و تکیه بر اشتراکات فراوان مسلمین ، اختلافات کهن و بی ثمر بلکه زشت اثر میان مسلمین را به وفاق و همدلی تبدیل کنند اما بذری که تلاشهای مبارک آنان در سرزمین قلوب اهل اسلام غرص کرده بود پس از انقلاب شکوهمند اسلامی و راهنمائی های نورانی و حکیمانه امام راحل ( قدس الله سره ) چونان نخل بازغی شد که ثمره آن به شکل اجتماع بر کلمه توحید و رسالت نبی مکرم اسلام و شعار عزت بخش ( الاسلام یعلو و لا یعلی علیه) طنین انداز شد به گونه ای که ابتدا در ایران اسلامی میان اقلیّت اهل سنت و اکثریت شیعیان برادری اسلامی را تجدید کرده و موجب فرو پاشی حکومت ستم شاهی گردید و هشت سال پر افتخار ترین نبردهای دفاعی تاریخ بشریت را قهرمانانه رقم زد و پس از آن که مرزهای ایران اسلامی را در نوردید نه به عنوان اندیشه ای صرفا شیعی بلکه به عنوان حرکتی اسلامی در قالب حزب الله و حماس و جهاد اسلامی از لبنان و فلسطین سر بلند کرد .

امروزه که این احیاگری و اتحاد خواهی در دل دنیای اسلام موجب اتحاد و انسجام هر چه بیشتر برادران گردیده و می رود تا دشمنان قرآن و اسلام را از نفوذ در میان امت محمد (ص)که منجر به اضمحلال بی درد سر دین مبین اسلام و اندیشه کفر و ظلم ستیز آن می گردید ، نا امید و سرخورده سازد با کمال تأسف شاهد حرکتهای نسنجیده ، نابخردانه و نا صحیح تفرقه افکنی هستیم که این بار در قالب دفاع از مذهب ، و به اسم حمایت از عترت طاهره (س) یا دفاع از حریم صحابه و سنن اسلامی و بااستفاده از تعلق ها و تعصبهای مذهبی جوانان متدین اما نا آگاه ، ساده لوح ، زودباور  و سطحی نگر می کوشد تا ضمن اینکه توجه دنیای اسلام را از دسیسه های پیچیده و پنهان آنان منحرف کنند با باز آفرینی گسست مزبور امکان آسیب پذیری مسلمین را بیشتر کنند.

این جریان تفرقه انگیز گاهی در میان برادران اهل سنت ما می کوشد تا با مقدس نمایی و تظاهر به دفاع از مذهب اهل تسنن و با روا داشتن برخی اتهامات بی اساس به شیعیان آنان را در تقابل با برادرانشان قرار دهد و کشتن یا تکفیر و طرد شیعیان را عملی خداپسند معرفی کندو گاهی هم مکر را از فراتر برده به هدم مکانهای مقدسی چون بقیع و سامرا می پردازد ، مکانهایی که نه فقط برای شیعیان بلکه برای تمامی علاقه مندان به خاندان پیامبر اعظم (ص) محترم اند و از سوی دیگر در میان شیعیان هم تلاش می کند با تاکتیکی دیگر از علاقه آنان به خاندان عصمت و طهارت سوء استفاده کرده و زمینه برانگیختن اختلاف و عدم باور به وحدت را تقویت کند و چنان وانمود کند که برادران اهل سنت ما نه تنها به اهل بیت پیامبر علاقه مند نیستند بلکه از کسانی که یقین کنند با آنان دشمنی کرده اند هم حمایت می کنند و به همین دلیل نه شایسته برادری هستند و نه برادری با آنان امکان پذیر است .

بدینسان این جریان پنهان که قطعا از سوی دشمنان قرآن و اسلام هدایت و حمایت می شود و دانسته یا ندانسته جمعی از خواهران و برادران شیعه و سنی را در برابر هم قرار می دهد و میان هر یک از برادران شیعه یا سنی این ذهنیت را تقویت می کند که خطر گروه مقابل برای اسلام از خطر غیر مسلمین مهاجم بر فرهنگ و اندیشه اسلامی بیشتر است . نمی خواهم مواردی را که میان اندیشه شیعی ما و اندیشه برادران اهل سنتمان نا همساز است انکار کنم اما این مسائل به طور تخصصی خارج از حیطه تحلیل عمومی مردم و از مسائل علم کلام است که لزوما باید در مجامع علمی و میان دانشمندان هر دو گروه با برخورداری از روشهای علمی مورد بحث بی تعصب قرار گیرد و این غیر از برجسته کردن نقاط اختلاف در میان عموم مردم و جوانانی است که هیچ ورود مقبول و معقولی به عرصه علم کلام ندارند . هر قدر اولی ثمر بخش است دوّمی ویرانگر و منحرف کننده خواهد بود .

قطعاً همانگونه که مقام معظم رهبری ( حفظه الله ) در سخنرانی خود در آغازین روز سال جاری، در حریم مطهر رضوی (ع) ایراد فرمودند منظور از اتحاد شیعه و سنّی تبدیل یکی به دیگری نیست بلکه درک موارد فراوان اشتراک و تجمع بر محور آن مبانی مشترک است .

به هر روی در باور این برادرتان هر سخن یا حرکتی که موجب تقویّت شکاف و سدّ راه ایجاد وحدت و همدلی میان امت اسلامی گردد ، به هر بهانه و شعار که باشد در مسیری خلاف آموزه های قرآن و عترت و همیاری با انگیزه های دشمنان قسم خورده اسلام است .

نوشته شهید دکتر فتحی شقاقی

در آخر شما دوستان بزرگوارم  - اعم از برادران و خواهران شیعه و سنی ام - را به مطالعه کتابی که تصویرش را مشاهده می کنید نوشته ارزشمند قهرمان انتفاضه فلسطین شهید دکتر فتحی شقاقی (ره) که توسط استاد بزرگوار حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی (وفقه الله) ترجمه شده و انتشارات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر کرده است توصیه می کنم . کتابی که می توان آن را میوه ای شیرین از درخت مبارک اتحاد امت اسلامی دانست .

... تو اگر ما نشوی تنهائی ،‏ من اگر ما نشوم خویشتنم ،

چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم ؟ خانه اش ویران باد .

 -------------------------------------------------------------------------------

پ . ن . 1 = نوشته های خوب و مرتبط :

1- وهابیت ، مبانی فکری و کارنامه عملی


اسفند ماه 86  بستر اتفاقاتی شگرف در حوزه اندیشه دینی بود . دکتر عبدالکریم سروش که از دیر باز در حوزه اندیشه فردی نام آشناست و هر از گاهی با بیان دستاوردی از اندیشه های خویش حوزه معارف اسلامی را به چالش فرامی خواند این بار با مصاحبه ای جنجال بر انگیز چالش جدّی دیگری را ایجاد کرد .

او که در استمرار بیان اندیشه هایش پس از باور به ( قبض و بسط تئوریک شریعت ) و ( بسط تجربه نبوی ) به تعارض میان خاتمیّت و لوازم باور به امامت شیعی عقیده مند شد این بار در نظریه پردازی تازه ای با عنوان (کلام محمد) حالات و روحیات بشری نبی مکرم اسلام (ص) را در پیدایش قرآن دخیل دانسته و با بیان اینکه دانش پیامبر بیش از مردم هم عصرش نبوده و قرآن که حقیقتش آسمانی و الهی است پس از انزال به قلب مقدس رسول الله (ص) توسط شخص او و در بستری از دخالت مستقیم محدوده دانش و تجربیات و حالات شخصی پیامبر و تحت تأثیر شرایط مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن روزگار به لباس لفظ در آمده و صورتی تدوینی یافته است ، فرازهایی از قرآن را که بیرون از حوزه مبدأ و معاد یا بیان احکام شرعی است و به تبیین سرگذشت امم و انبیاء گذشته یا بیان اسرار عالم طبیعی و به تعبیر دیگر مسائل علمی می پردازد در معرض ابطال دانسته و فاقد حجیّت معرفی می نماید .

پس از بیان این نظریه اندیشمندان مختلفی به نقد محتوای آن پرداختند . دامنه عکس العملها به اندیشوران محدود نشد تا جائی که کارگردان توانا و معنا گرای سینمای ایران و جهان جناب آقای مجید مجیدی نیز در برابر اندیشه او – البته به شکلی متفاوت – واکنش نشان داد. در میان تمام پاسخها نوشته حضرت آیت الله سبحانی (دام ظله ) از امتیازات فوق العاده ای برخوردار بود . 

حضرت آیت الله سبحانی ( دام ظله ) و دکتر عبد الکریم سروش

 

چیزی که توجه مرا بیش از هر چیزی جلب کرد  - فارغ از صحت و سقم اندیشه جناب دکتر یا قوت و ضعف بیانات حضرت آیت الله سبحانی - مکاتبه عالمانه و اخلاق مدار میان جناب آقای دکتر سروش و حضرت آیت الله شیخ جعفر سبحانی (دام ظله) بود . ادبیاتی که سالها در میان برخی از مدعیان دینداری و داعیه داران روشنفکری به فراموشی سپرده شده بود . گفتمانی که نشان از وقار و متانت یک گفتگوی سازنده علمی و احترام برخواسته از باوری دینی دارد.

از خاطرم نمی رود که برخی از آنانی که امروز داعیه دار سازندگی فرهنگی شده اند چگونه سخنرانی های جناب دکتر سروش را با هجمه های فیزیکی به هم می ریختند و در حالی که اسماء مقدس ائمه (علیهم السلام ) را فریاد می کردند با مشت و لگد شنوندگان سخنان او را بدرقه می کردند و در خیال خویش ، خود را مدافع ارزشها و اعتقادات اسلامی می دانستند یا برخی از محترمین که متاسفانه حتی یک جمله از نوشته ها یا گفتار او را مستقیماً نشنیده بودند و یا فهم نکرده بودند به جای نقد افکار او نام خانوادگی اش (حاج فرج دباغ) را به سخره می گرفتند و می کوشیدند تا با مضحکه کردن او به جای اینکه پاسخی علمی و استوار در برابر اندیشه هایش ارائه کنند با تحقیر شخصیتش او را از میدان به در برند . برخی دیگر هم که خود را در مقام پاسخگوئی قرار داده بودند تیغ توهین و تکفیر بر وی کشیده و او را به خروج از دین یا دشمنی حساب شده با اسلام متهم می کردند . در میان این آخرین پاسخ های ارائه شده در مورد نظریه (کلام محمد) نیز برخی خوشتر بودند تا با متوجه کردن اتهام ( قرآن ستیزی ) ، در تحلیل سخنان او و پاسخ به اشکالاتش زحمت کمتری را بر خود روا دارند .

مسلماً نباید پاسخهای ارزشمند، علمی و اخلاقی اساتیدی چون دکتر بهاء الدین خرمشاهی و دکتر عبد الله نصری را از نظر دور داشت  اما در میان تمام پاسخ ها ، نوشته ارزشمند حضرت آیت الله سبحانی ( دام ظلّه ) نمونه روشنی بود از منش و روش عالمان حقیقی دین که در لباس ارزشمند روحانیت می باید آینه آموزه های قرآن و عترت باشند و نیز شایسته است تا سرلوحه دلباختگان اندیشه های والای اسلامی و مدافعان مرزهای اعتقادی قرار گیرد . . چه خوب است تمام آنانی که دستی در حوزه اندیشه دارند و یا در مقام نقد اندیشه مخالفین خود بر می خیزند این منش حسنه را که یاد آور سیره نبی مکرم الهی و عترت طاهره اوست الگوی خود قرار دهند و به جای پرخاشهای غیر عاقلانه و موضع گیریهای جاهلانه و عوض آنکه انواع اتهامات را به مخالفین عقیده خود روا دارند و بدینسان در بیرون راندن رقیب از صحنه اندیشه سعی نمایند بکوشند تا با پیروی از سیره حسنه و سنت دیندارانه و عالمانه بزرگانی چون آیت الله سبحانی (دام ظلّه ) و ادبیات ادیبانه و مؤدبی چون پاسخ نوشته جناب آقای دکتر سروش مجالی برای تضارب آراء و تولید اندیشه و نقد افکار فراهم آورند .

در آخر به عنوان طلبه ای کوچک که خود را نیز در صف منتقدین اندیشه های جناب آقای دکتر سروش می دانم به مسئولین محترم حوزه علمیه قم پیشنهاد می کنم ، اکنون که حضرت آیت الله سبحانی (دام ظلّه) – خلف صالح حوزه تربیتی علامه طباطبائی (قدس سره) و امام راحل (نوَّرَ الله رَمسَه) – در کمال تواضع و ادب در اقدامی عالمانه به پیشنهاد دکتر سروش پاسخ مثبت داده اند شایسته است که حوزه علمیه نیز با اعلام آمادگی برای ایجاد محیطی امن و عالمانه و عهده دار شدن مسئولیت برگزاری جلسات مزبور ، پیشتاز حرکت ارزشمندی باشد که زیبنده جایگاه علمی و ارزشی حوزه های علمیه است .

شما دوستان محترم می توانید با کیلیک کردن بر روی این سطر ، از محتوای این نقد ارزشمند و گفتمان اخلاق مدار بهره مند گردید.

----------------------------------------------------

پ . ن . 1 = بدینوسیله رسما تعلیق وبلاگ ( صهبای اندیشه ) - متعلق به خودم - را اعلام می کنم . از این به بعد فقط در همین وبلاگ خواهم نوشت .( خوب وقت نمی کنم خدائی )


روانشناسان کمال گرا معتقدند که جامعه سالم ، جامعه ایست که هر یک از افراد آن شخصیت سالمی دارند . آنان به توانائی های خود آگاهند و دائما می کوشند تا توانائی های بالقوه شان را به فعلیت برسانند  . افراد این جامعه لزوماً انسانهایی خودشکوفا و هدفمند خواهند بود که همواره به افقهای آینده و اهداف باقی مانده می نگرند و با رسیدن به هر هدفی هدف مشخص دیگری را در برابر خود ترسیم می کنند و تمام توانائی های خود را در مسیر رسیدن به آن هدف به کار می گیرند. آنها خود را در برابر خویش و جامعه خویش مسئول میشناسد و نیز مسئولیت اعمال خویش را در ابعاد فردی و اجتماعی می پذیرد .اینان بر اساس ارزشهای که به آنها معتقدند عمل می کنند و چون به آن ارزشها باور دارند و عمل بر طبق آن را برای خود ضروری می بینند از مهر طلبی رها می شوند ، بدان معنی که دلخواه ها ، تعریف و تمجید ها یا ملامتهای دیگران نیست که رفتارهای آنان را جهت داده و یا به آنان انگیزه می دهد بلکه تنها بر اساس باورهای راسخ به ارزشهایشان عمل می کنند . افراد چنین جامعه ای به ادراکی فراتر از خود دست پیدا کرده و خویش را جزئی از یک کل می بینند و به همین سبب به جای آنکه فقط برای خودشان زندگی کنند، با هم و برای هم زندگی می کنند و در نتیجه به جای آنکه فقط سرنوشت خودشان برایشان مهم باشد ، سرنوشت تمام افراد اجتماعشان به عنوان سرنوشت (کل) برایشان مهم تلقی می گردد .

این ویژگی ها که برگرفته از مجموعه نظرات اندیشمندانی مانند آلپورت ، راجرز، مزلو و اریک فروم است ناخواسته یا بهتر بگویم نادانسته تشریح بخشی از ویژگی های شخصیتی انسان مؤمن و جامعه تربیت شده در بستری از آموزه های قرآن و عترت است . اشتباه نکنید نمی گویم هرکس نامی از مسلمان بودن داشته باشد این چنین است می گویم آنان که حقیقتا تربیت یافته مکتب قرآن و عترت باشند چنین ویژگی هایی دارند حتا اگر تا کنون یک کتاب روانشناسی هم مطالعه نکرده باشند و یا حتی توان خواندن و نوشتن نیز نداشته باشند .برای تصدیق صدق مدعای من کافی است به خودتان زحمت اندکی بدهید و به آیات قرآن کریم و روایات تربیتی عترت طاهره سری بزنید .

این مقدمه را گفتم تا بگویم :

اگر نسبت به آنچه بر سر برادران و خواهران مسلمانمان در غزه می رود بی تفاوت باشیم ؛ اگر دلمان با دیگر خواهران و برادرانمان در عراق ، افغانستان ، ترکیه و سایر مناطق اسلامی نطپد ؛ اگر غصّه استضعاف بشر برایمان بی معنا باشد ؛ اگر سرنوشت انسانها بویژه خواهران و برادران مسلمانمان برایمان اهمیتی نداشته باشد ؛ اگر بی هدف ، تنها و تنها پی لذت جویی و کامیابی های فردیمان باشیم ؛ اگر رشد و تعالی ایران اسلامی مان در تمامی زمینه ها فقط به مقدار یک شعار برایمان مهم باشد ؛ اگر به خاطر نرسیدن به برخی اهداف به راحتی از پا در می آئیم و دست از حرکت و مقاومت بر می داریم ؛ اگر فکر می کنیم که سرنوشت کشورمان به ما ارتباط ندارد و قصد داریم که در انتخابات پیش رویمان شرکت نکنیم ؛ اگر فکر می کنیم که در برابر انتخابمان مسئول نیستیم و می خواهیم  با 10 ، 20 ، 30 ، 40 به برخی از کاندیداها رأی بدهیم تا رفع تکلیف کرده باشیم ؛ اگر ارزشهایمان مبنای انگیزه های ما نیست ؛ اگر برایمان مهم است که دیگران ما را چگونه می بینند و درباره ما چه می گویند تا جائی که نظرات و نگاه های آنان ما را وادار کند که بر خلاف باورهای خودمان کاری کنیم تا تحسین و تشویق آنان را جلب کرده باشیم ؛ و اگر ...

... آنگاه باید در باور به بلوغ شخصیت و تربیت شدنمان در فرهنگ اسلامی تجدید نظر کنیم .

برادرم نظرت را خواندم . دوستان برادرم احمد آدینه خیر آبادی راست می گوید .

... و نیز اگر فکر می کنیم که باید برای رسیدن به نتیجه دلخواهمان حق داریم رقیب را تا سر حدّ فلاکت تخریب کنیم ؛ اگر می اندیشیم که بعد از رأی آوردن دیگر نباید به وعده ها وفادار بود ؛ اگر فکر می کنیم سر کشی به پائین نشینان شهر ها پائین تر از پرستیژ و شأن نمایندگی ماست ؛ اگر معتقدیم فعلا باید با شعار های جذاب ، جذابیت ایجاد کنیم و بعدا یا همه اونها را از بیخ و بن انکار می کنیم یا راه توجیه را در پیش می گیریم ، و اگر این هم نشد مشکل را به گردن کارشکنان و آنهایی که همیشه در پس پرده ها نمی گذارند ما خدمت کنیم می اندازیم ؛‏ اگر فکر می کنیم که شعارهای ما برایمان نزد خدا و ملّت مسئولیت نمی آورد ؛ ‏اگر فکر می کنیم که حالا که کسی بعد انتخابات چه پیروز بشیم یا نشیم پیگیر ما و عمل به شعارهامون نمی شه پس می تونیم با خیال راحت به مردم دروغ بگیم و اگر فکر می کنیم نمایندگی و ریاست جمهوری و هر پست و مقام دیگه ( طعمه ) است و اگر ... 

... آنگاه باز هم باید علاوه بر این که در باور به بلوغ شخصیت و تربیت شدنمان در فرهنگ اسلامی تجدید نظر می کنیم در انسان بودنمان هم تجدید نظر کنیم .

همین ، ... .

-----------------------------------------------

پی نوشت - نوشته های هم موضوع و منتخب من:

1- من رأی می دهم پس هستم ( وبلاگ عطش ) - برای همبستگی با مردم غزه ( وبلاگ گنبد افلاک ) - لج بازی انتخاباتی ( وبلاگ شهر آشوب )


وجود مبارک امام صادق (ع) در این زیارت شریف یکی از والاترین اهداف قیام و شهادت امام حسین (ع) را رهایی بندگان خدا از بند جهالت و سرگردانی گمراهی معرفی می کنند . (َ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَة  )1 . دقت در این فراز زیارت ابعاد بزرگی از ارزشهای قیام سالار شهیدان و امام  عارفان را مشخص می کند اهدافی که باید توسط پیروان آن حضرت شناخته و دنبال گردد  .

نکته اول این که بر اساس این فراز ، قیام سید الشهدا (ع) نه تنها هدفی فرا منطقه ای که فرا تر از تمام مرزبندی ها دارد . هدف امام (ع) تنها رهایی جامعه اسلامی نیست بلکه او برای رهایی جامعه بشر قیام می کند . بشری که بداند یا نداند ، بخواهد یا نخواهد به هیچ روی نمی تواند از مرز حکومت الهی بیرون رود و سر از بندگی او برتابد . بشری که اگر از سر جهالت علمی یا عملی بندگی تشریعی او را نپذیرد از دایره بندگی تکوینی او گریزی ندارند و محکوم به حکم بلا منازع اوست.

از سوی دیگر با دقت در این فراز روشن می شود آن هدف والایی که خون قلب پاک ترین انسانهای آن عصر به پیروی از خون مطهّر امامشان در مسیر احیاء آن به زمین ریخت ، رهایی انسان از سرگردانی جهالت و گمراهی است . بدیهی است که چنین هدفی جز با روشن کردن چراغ عقل در گستره دلهای انسانها میسور نخواهد بود همانطور که به بیان نورانی علی (ع)  چنین کاری از اساسی ترین اعمال پیامبران الهی که هادیان بشرند بوده است . 2 پس اگر بگوئیم که هدف والای قیام حسینی (ع) چونان انبیاء الهی عاقل کردن انسان بوده است سخن به گزاف نگفته ایم .

روشن است که منظور از آن عقلی که انسان را از چنگال جهالت رهایی می بخشد و تاریکی گمراهی را در هم می شکند عقل مصطلح این روزگار نیست . آن چیزی که انسان را به منفعت طلبی و خود خواهی کشانیده ، هوس مداری و رفتارهای غیر اخلاقیش را توجیه می کند ، ظلم و استثمارش را موجه جلوه می دهد ، استضعاف برخی ملل و استکبار برخی دیگر را نتیجه قهری توسعه میشمارد ، اندیشه مرگ خدا را در ذهن انسان متصور می کند و ... نه تنها عقل نیست بلکه پرده ضخیمی از اوهام اوست که برای انسان هیچ آینده ای جز نکبت و هلاکت به ارمغان نخواهد آورد حتا اگر دستاوردهای صنعتی و تکنولوژیکی حیرت انگیزی را موجب شده باشد .

آن عقلی که در  اندیشه حسینی (ع) تا به آن پایه قیمت دارد که خون مطهرش را نثار آن سازد ، عقلی که رهایی بخش ، آزادی آور و هدایت آفرین است همان عقلی است که به فرمایش امام صادق (ع) انسان را در برابر مبدأ هستی و پروردگار قادر متعال مطیع می سازد و از قید بندگی غیر او رها می کند .3 عقلی که در نتیجه ی آن انسان به جای خود خواهی به خدا خواهی رو می آورد و به جای آنکه بر محور هوا و هوس یا تخیلات خویش بگردد بر محور توحید و باور برهانی و یقینی عقل و وحی خواهد گشت . چنین عقلی درکی روشن از حقیقت عالم ، فهم روشنی از فقر ذاتی موجودات در برابر غنی مطلق ، تسلیم بودن محض عالم هستی در برابر اوامر الهی، پرهیز از خرافه سازی و خرافه پردازی، احیاء مسئولیت شیعه، مسلمان و انسان بودن ، و مانند آنها را به ارمغان می آورد و آرام آرام قبله قلب بشر را به سوی کعبه عشق حضرت دوست می گرداند به گونه ای که دیگر میان او و محبوبش چیزی جز تخته بند تن نمی ماند.

حجاب چهره جان می شود غبار تنم

خوشا دمی کز این چهره پرده بر فکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است

روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم

چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس

که در سراچه ترکیب تخته بند تنم 4

امیر عارفان علی (ع) در وصف اهل تقوی فرمود: لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب 5 اگر زمانی که خداوند برای آنان مقرر فرموده نبود از شدت اشتیاق به وعده ثواب الهی و خوف از عذاب او ، روح های آنان در بدنهایشان به مقدار چشم بر هم زدنی تاب نمی آورد . جائی که عقل در مراتبی متوسط موجوداتی این چنین تربیت می کند  عقل آنانی که در مرتبه ای بالاتر به بیان نورانی امام صادق (ع) خداوند را نه برای شوق ثواب و ترس عذاب بلکه برای محبت و معرفتشان به او  عبادت می کنند 6 انسانهایی را تربیت خواهد کرد که جز شوق لقاء وجه جمال جمیل الهی را در دل نمی پروردند .

دقت در این فراز نورانی دو دستور را به پیروان آن حضرت ابلاغ می کند که در پرتو آن هم دعای ( یا لیتنی کنت معکم ) به شکلی فراخور زمان و مکان مستجاب می شود و هم دامن عقل و ایمان و عشق ناب را گسترده و دامنه جهل و خرافه و بیهوده کاری و رفتار ها ، گفتارها ، اشعار یا سبکهای وهن آمیز که امروزه به نام اعتقاد یا عشق به ائمه یا کار دل موجب ملّوث شدن ساحت مطهّر عزاداری ها را فراهم آورده کوتاه می کند  .

عزاداری حسین بن علی (ع) زمانی عزاداری و زیارت او زمانی زیارت است که موجب بازخوانی پیام و احیاء انگیزه و اهداف قیام او باشد . مجلسی که در آن تعقل خدا محور تقویت نشود و شرکت کنندگان آن از نظر دریافت معارف والای توحیدی قرآن و عترت چیزی بر خود نیافزایند ، اشعار و مراثی اش عقل و ایمان و عزت را ترویج نکند و قطرات اشک گریه کنندگانش محصول دریایی از محبت و معرفت وعزّت نباشد ، گر چه از در و دیوارش نام حسین بن علی (ع) ببارد هرگز در خط اهداف مبارک آن خون خدا نخواهد بود و آنچه در خط قیام کربلا نیست گر چه به نام کربلا هم ترویج شود کالای تقلبی است که نتیجه مطلوبی ندارد . اگر امام راحل ما به حق فرمود : ( این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است ) از همین روست که زنده نگهداشتن محرم و صفر موجب استمرار آموزه های اسلام خواهد بود . بر همین اساس احیاء اندیشه ها و آموزه های عقلانی قیام حسینی (ع) آن هم نه تنها در گستره شهر و کشور اسلامی بلکه با نگرش و بیانی جهانی - آنچنان که فطرت انسان را مخاطب قرار دهد نه نژاد و ملّیت و قومیّت او را –  یکی از آموزه های دعای اربعین است .

 آنجا که تعقل است و برهان و هدایت و ایمان ، صراط نورانی حسین (ع) و کلاس درس عاشورائی اوست و آنجا که چنین نیست  ... !

و امّا به دوستان وبلاگ نویسم آنانی که می خواهند تا در مسیر اهداف وجود مبارک سید الشهدا قلم بزنند عرض می کنم که اگر متن ادبی می نویسیم ، اگر از خاطره ها می نگاریم و اگر در هر موضوعی دست به قلم می بریم تنها زمانی می توانیم خود را در مسیر استمرار حرکت کاروان همیشه جاری حسین بن علی (ع) ببینیم که جوهر قلم و گوهر وقت و توانمان را در همان مسیری به کار بریم که مولایمان در آن مسیر خون قلب مبارکش را ریخت .(َ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَة ).

میدانم که با این همه پر گویی نتوانستم حق مطلب را ولو درخور این فراز کوتاه از این درسنامه عظیم ادا نمایم اما خوشحالم که به توفیق خدای متعال و کرامت مولایم حسین بن علی (ع)  توانستم چند سطری در این خصوص به رشته تحریر در آوردم . خواهران و برادرانم ظهر اربعین ، هنگامی که دل به درسنامه عاشقانه اربعین مولایمان می سپارید این برادرتان و خانواده اش را نیز از دعای خیرتان محروم نفرمائید .  

تصویر پدر شهیدم کمتر از یکسال تا شهادت

کلام آخر :  درست 26 سال قبل در شب اربعین سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) ،در شهر تهران و در حوالی اتوبان شهید محلاتی امروز که آن روزگار به نام شهید کمال وجودی بود ،درست  رو به روی درب خانه مان و در حالی که محفل عزای حسینی در آن برپا بود،  پدرم که لباس ترویج اهداف قرآن و عترت را به تن داشت دست ناپاکی از آستین منافقی بیرون آمد و به ضرب گلوله او را از پای در آورد. او اینگونه همچون مولایش به خون غلطید و به عهد دیرینش با خدا و امام عاشقان وفا کرد . شربت گوارای شهادت را مستانه نوشید و از این خاکدان عاشقانه پر کشید تا در جوار رحمت حق از جام طهور ولای قرآن و عترت بنوشد و از زمره ( عند ربهم یرزقون ) باشد . ثواب این سعی مختصر را با دنیایی از خجلت و عذر تقصیر به روح بلند او پیشکش می کنم و از آن صاحب خُلق کریم می خواهم که فرزند خطاکار خویش را به نسیمی از دعای خیر و رضای قلبش به یاد آورد و از شما دوستان نیز درخواست می کنم تا از قلوب مهربان به نثار فاتحه و صلواتی روح او و برادر مرحومم را میهمان مائده آسمانی نور سازید . 

 قتلگاه پدر شهیدم که زمین را به خون پاکش شرافت بخشید

 

 ----------------------------------------------------------------------------------------

پ . ن . 1 = تهذیب‏الأحکام  ،ج 6 ، ص 113

پ . ن . 2 = نهج‏البلاغة  ، خطبه 1

پ . ن . 3 = قَالَ (ع) : مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ تِلْکَ النَّکْرَاءُ تِلْکَ الشَّیْطَنَةُ وَ هِیَ شَبِیهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ .   الکافی ،ج 1 ،ص 11

راوی روایت از امام صادق (ع) درباره معنی عقل می پرسد و امام پاسخ می دهد : عقل آن است که بواسطه او خداوند رحمان عبادت می شود و بهشت به دست می آید . راوی می گوید که پرسیدم پس آنچه در معاویه بود ( اگر عقل نبود ) چه بود ؟ فرمود : آن غیر عقل بود همان که شیطنت است گر چه عقل نماست اما عقل نیست .

پ . ن . 4 = دیوان غزلیات لسان الغیب حافظ شیرازی ( قدس سره ) .

پ . ن . 5 = نهج البلاغه  ، خطبه 192

پ . ن . 6 = إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِیَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ .  الکافی،ج2 ، ص84

امام صادق (ع) فرمود : عبادت کنندگان خدا سه نوع اند گروهی او را از ترس عبادت می کنند که اینان عبادتشان به عبادت بردگان می ماند و گروهی او را به طمع و طلب ثواب می پرستند که اینان هم تاجرانه عبادت می کنند و گروهی او رابه خاطر محبتی که به او دارند می پرستند که عبادت اینان عبادت آزادگان و برترین عبادت است .

 


السلام علیک یا ابا عبد الله

  وَ رُوِیَ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ (ع) أَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ  1

طبق این حدیث شریف زیارت اربعین سید و سالار شهیدان امام حسین بن علی (ع) یکی از علائم اهل ایمان دانسته شده و در چنین روزی ( بیستم صفر المضفر ) به زیارت آن حضرت - از دور یا نزدیک - سفارش اکید گردیده است . بسیاری از ما تصور می کنیم اربعین سید الشهدا به خاطر حضور اهل بیت (ع) بر مزار شهدای کربلاست که تا این پایه مورد تأکید قرار گرفته است در حالی که در میان مورخین و تاریخ شناسان واقعه کربلا ، حضور اهل بیت (ع) در آن تاریخ یعنی 40 روز پس از عاشورای حسینی محل تردید است . گروهی این واقعه را با دلائلی تأیید می کنند و گروهی دیگر بر اساس دلائلی از پذیرش آن سر باز می زنند . این که کدام گروه به نظر صائب نزدیک ترند بحثی تخصصی و فرصتی مناسب خود می طلبد. آنچیز که مسلّم است حضور جابر بن عبد الله انصاری (رض) از اصحاب وفادار پیامبر بزرگ اسلام در کنار تربیت پاک امام حسین (ع) و زیارت کردن مزار حضرت سید الشهدا (ع) توسط ایشان با آدابی خاص و مناسکی با ارزش است و آنچه از این هم مهمتر است متن زیارت مشهوری است که خواندن آن در روز اربعین حسینی (ع) سفارش شده است .

متن این زیارت که به (زیارت اربعین) مشهور است بوسیله وجود مبارک امام صادق(ع) انشاء گردیده است و با همه اختصاری که دارد مشتمل بر معارف والایی است که دقت در آن می تواند نشان دهنده گوشه ای از چرائی تأکید بر خواندن این زیارت شریف باشد .

محتوای این درسنامه کربلا را می توان به چند بخش تقسیم کرد  :

بخش اول = معرفی وجوه مختلف شخصیت سید الشهدا (ع) است  که می توان از آن به شناسنامه مختصر امام حسین(ع)  تعبیر کرد .

بخش دوم = بیان ویژگی های معرفتی امام حسین (ع) در منظر شیعه آن حضرت است که در قالب شهادت دادن نزد خدای متعال تنظیم گردیده و خود به بخشهای مختلفی تقسیم می شود .

1-       ویژگی های ولایی آن حضرت و کرامتهایی که خدای بزرگ به آن امام همام عنایت فرموده است .

2-       مبانی راه امام و سیره جاودانی او که در طول حیات مبارکشان دنبال می فرمودند و تا مرز شهادت بر آن مقاومت ورزیدند به نوعی که می توان گفت انگیزه های اساسی قیام سید الشهدا (ع) و اهداف مبنایی قیام کربلا را نشان می دهند.

3-       ویژگی اساسی دشمنان راه نورانی امام حسین (ع) .

4-       نتایج حاصل از وجود ویژگی های دشمنان در ابعاد فردی ، سیاسی و اجتماعی و واکنش امام حسین (ع) در برابر آن.

بخش سوم = شهادت دادن به ویژگی های فردی و رفتاری امام حسین (ع) به عنوان آموزه های امام شناسانه ای که شاخصه های کلّی مقام ولایت و امامت است . ویژگی هایی که برخی از آنها باید به عنوان ابعاد هدایتگر امام معصوم (ع) و الگوی عملی شیعیان آن حضرات مورد توجه قرار گیرد .

بخش چهارم  = خطوط عملی و اعتقادی شیعیان ائمه بویژه علاقه مندان خاص سید الشهدا (ع) که در قالب گواهی دادن بیان گردیده است .

بررسی هر یک از این بخشهای چهار گانه (که ممکن است با تتبع بیشتر بتوان آن را به بیش از چهار بخش هم تقسیم کرد) مجالی مستقل و فرصتی مناسب می طلبد. آنچه در این مختصر درباره آن خواهم نوشت اشاره مختصری به گوشه کوچکی از بند 2 بخش دوم این درسنامه است .

دغدغه اساسی علماء خبیر و دانشمندان دلسوز دنیای اسلام بیش از آن که متوجه کمیّت یا کیفیّت صوری برگزاری مراسمات عزاداری باشد ناظر بر دریافت و گسترش آموزه های والای سید الشهدا (ع) است که کیفیّت محتوائی و تربیتی این گونه مراسمات را تأمین می کند . چیزی که متاسفانه در سالیان اخیر اگر نگوئیم به طور کامل از جلسات و سخنرانی ها و مداحی های ایام محرم و صفر محو شده است باید اذعان کنیم که بسیار مورد غفلت قرار گرفته است . پر رنگ شدن زوایای عمومی تر و سطحی تر ماجرای کربلا و در آمیختن افراطی آن با مسائل احساسی و عاطفی، خواسته یا ناخواسته موجب بی توجهی به آموزه های والای این قیام جاودان گردیده و ابعاد انسان ساز کربلا و کارکرد صحیح عزاداریهای مربوط به آن را شدیداً تهدید می کند . بگذریم که در برخی موارد متأسفانه ماجراها و اهداف قیام سید الشهدا (ع) یا جای خود را به اشکال موهن و نغمات نامناسب و اشعار بی محتوا اما فریبنده داده است و یا به شکلی مصادره شده و در مسیر اغراض سیاسی برخی گروه ها یا افراد به کار گرفته شده یا میشود و به همین سبب موجب رنگ باختن اثر استشهاد به آموزه های والای کربلا در گستره جامعه گردیده است .

به باور من زیارت اربعین تنها یک زیارت و عرض ارادت محض نیست تا کافی باشد که با انگیزه ثواب بردن و اشک ریختن به سراغش رویم بلکه درسنامه بزرگی است که باید به عنوان یک دستور عملی مورد توجه قرار گیرد . زیارت شریفی که منشور حیات جامعه بشری را در خود به نمایش می گذارد و ضمن نشان دادن ابعاد بزرگ و جهانی قیام کربلا، علاوه بر تبیین مسئولیت پیروان آن امام همام ، معنای حقیقی عزاداری سید و سالار شهیدان (ع) را می آموزاند .

  ادامه دارد ...

-----------------------------------------------------------------

پ . ن . 1 =  تهذیب‏الأحکام  ، ج6 ، ص52