• وبلاگ : سراي انديشه
  • يادداشت : ديروز را چه شد ؟ امروز را چه مي كنيم ؟
  • نظرات : 6 خصوصي ، 40 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     

    با عرض سلام مجدد خدمت برادر عزيزم جناب مخبر گرامي

    ضمن تشكر از روشنگري شما پيش از طرح مسئله اي كه پس از پاسخ شما برايم پيش آمده ابتدا عرضي داشتم در مورد مطلب يكي از عزيزان و همچنين پاسخ جنابعالي به ايشان .

    اول خدمت ايشان عرض كنم كه بله درست فرموده اند آنجا كه جز خودشان را يك كاسه كرده اند ، فقط ناگفته نماند كه بنده با نظر ايشان هم موافقم !

    البته اگر اظهار نظري كرده باشند !

    اما پاسخ جنابعالي ، فكر نمي كنم چون يك طرف نامبرده هايي چون حضرت امام ، تظاهر كنندگان ووو بوده اند دليل بر اين باشد كه طرف ديگر را كوته فكر ، ساده انديش و اين دست بتوانيم نام ببريم ، چراكه كر مي كنم اگر حضرت امام هم يك طرف بودند و همه هم طرف ديگر دست از حرفشان بر نمي داشتند ، حالا بماند انظر ما قال ... .

    ديگر اينكه پيش نبردن كار قشري يا فردي هم دليل نمي شود ، حالا بماند متر ما در اندازه گيري پيشبرد كه مثلا بعضي شايد بگويند آقااباعبدالله هم پيش نبرد !

    اما نكته اي كه بيشتر بنده را مشغول كرده اين عبارت در پاسخ شما به ايشانست كه فرموده ايد : ... بدون تحقيق كافي گول خورده ... .

    خب ، بروم سر پرسش و شايد تحقيقم !

    راستي براي تحقيق مثلا همين امرالله و امرالناس هم امرالله و امرالناسي در كارست ؟

    يا امر امر اوست ؟

    بازهم پيشاپيش تشكر مي كنم از پاسخ روشنگر شما برادر عزيزم .

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم

    برادر عزيزم جناب يزدي سلام

    پاسخي كه نسبت به آن نكاتي را فرموده بوديد متعلق به دوستي است كه با من شباهت اسمي دارند . من پاسخ جناب مرز پرگهر را در بخش پاسخ مديريت داده ام .

    اما درباره نكته ارزشمندي كه فرموده بوديد ، وقتي امر الناس كه حوزه اختيار مردم در امور خويش است مسنتبط از قرآن كريم باشد روشن مي شود كه اختيار مردم در همان حوزه هم از اوامر الهي است بر اين اساس رعايت امرا الناس همانا رعايت امر الله است پس همواره در همه سو امر ، امر اوست بدون اين كه ميان امر الناس و امر الله تزاحمي باشد .

    در پناه قرآن و عترت سربلند باشيد .

    + ط.مخبر 

    سلام.جناب مرز پرگهر من هم سوالي از حضور شما دارم.مي شه بپرسم جايگاه قشر شما و هم فكرانتان در اين ميان چه بوده؟يعني چه در دوره ي دلخواهتان و چه در دوره كنوني شما چه كرده ايد؟

    بنظر مي رسد كه در سي سال پيش كه بدون تحقيق كافي گول خورده ايد و حالا هم دست روي دست گذاشته ايد و به تكنولوژي داشته يا نداشته مان خرده مي گيريد.غير از اين است؟

    در حالي كه در هيچ يك از اين دو حالت اقدامي براي تحقق آمال هايتان نكرده ايد،حالا انتظار داريد در ازاي كدام تلاشتان در جامعه ي دلخواه خودتان زندگي كنيد؟

    اين جامعه اي كه شما از آن گله منديد حاصل سي سال تلاش انسان هايي است كه چون دستي بر آتش داشته اند مي فهمند كه اين شعار تا چه حد تحقق يافته يا نيافته و صد البته كه املاي ننوشته غلط هم ندارد و هيچيك از ما هم منكر اشكالات كنوني كشورمان نيستيم.

    در پناه حق.

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خوشحال شدم وقتي ديدم تمام نظر جناب (مرز پر گهر ) را توانستم در يك كامنت قرار دهم .

    از همه مسئولين سايت بويژه دوست ارجمندم جناب آقاي فخري به خاطر اين امكان تشكر مي كنم .

    + مرز پر گهر 

    سلام
    در مورد مقدمه مقاله شما و همچنين نتيجه گيري آن تمايل داشتم مطالبي را ارئه کنم که شايد دانستن آنها به دور از هر گونه جهت گيري براي برخي مفيد باشد چون همه ما ايراني هستيم و همگي دوستدار سرافرازي ايران و ايراني.
    سي سال پيش در چنين ايامي بسياري از ايرانيان به اميد آمدن نم نم باران بهاري بودند که سيل خروشان آمد و همه چيز را با خود برد. مردي از تبار پيام آور رحمت آمد و نغمه استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي را سر داد. مردي که آنقدر در مورد اداره يک کشور ساده انگاري داشت که مي پنداشت مي تواند آب و برق و اتوبوس را مجاني کند. اين از آفات استبداد است که رهبران گروه هاي مخالف را ذهني مي کند آنقدر که اين مرد مي پنداشت پول هست و اين سلطان است که به مردم نمي دهد و اين حرف در بين مردم خريدار داشت چون فاصله رفاه نسبي خود با سطح توقعاتشان زياد شده بود و وقتي رهبر گروه مخالف وعده مجاني شدن مي داد پس خريدار زيادي پيدا مي کرد.
    و اما نغمه استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي که سه شعار محوري امام امت و امت امام شده بود. استقلال از آنجا شکل گرفت که بسياري به خصوص دانشجويان ايراني مقيم خارج مي گفتند که سلطان عروسک آمريکاست. همه ذخاير ايران را بردند و سلطان نوکر چشم و گوش بسته شرق و غرب است بدون آنکه حتي درک درستي از روابط بين الملل داشته باشند.
    شعار دوم آزادي بود. همان آزادي که مردي از تبار پيام آور رحمت پيش از آمدن گفت " مملکت متمدن آن است که آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقايد و راي خود" ولي پس از به ثمر نشستن آن درخت گفت " مطبوعات را اصلاح مي کنيم، راديو و تلويزيون و سينما را اصلاح مي کنيم، تمام اينها به فرم اسلام بايد باشد. تبليغات، تبليغات اسلامي است. وزارتخانه ها، وزارتخانه هاي اسلامي است. احکام، احکام اسلام. حدود اسلام را جاري مي کنيم". شعار آزادي شعار محجوري بود که در حد همان شعار باقي ماند چون هيچ کدام از نيروهاي درگير در انقلاب همانند روحانيون، توده هاي چپ و ملي مذهبي ها تعريف صحيحي از آزادي و دموکراسي نداشتند.
    شعار سوم، جمهوري اسلامي يا بهتر بگوييم حکومت اسلامي. سلول مادر در تئوري انقلاب اسلامي بازگشت به اسلام نخستين با همان اسلام فقاهتي بود. اين هوس در همه دنياي اسلام بوده و هنوز هم وجود دارد که اگر به احکام شريعت و فقه بازگشت شود جامعه گلستان خواهد شد همانگونه که در کتاب ولايت فقيه مردي از تبار رحمت ذکر شده است. ژن هاي ديگري در اين سلول مادر تاثير گذار بودند که يکي از آنها ژن انقلابي گري بود که از توده هاي چپ به ارث رسيده بود و همينطور آقاي شريعتي که آن را به يک اسلام ايدئولوژيک انقلابي تبديل کرد.
    ژن ديگر فاشيسم بود که باعث مي شد در اين سلول مادر لباس فاشيست ها را به تن ولايت فقيه نموده و يک سري تبعات هم از اينجا وارد سلول شد.
    ژن ديگر استقلال و نه شرقي نه غربي بود که خوب هم به تن اين سلول نشست. جلال آل احمد هم که پيشرو شده بود در غرب زدگي و بهترين راه را اسلام مي دانست.
    و اما ژن آخر ژن دموکراسي بود که داعيه وجود آزادي و مشروطه در اسلام را داشت که اتفاقا اين ژن مغلوبي بود.
    از مجموع اين ژن ها موجود ناقصي خلق شد به نام جمهوري اسلامي که هيچ چيز را درون خود ندارد جز همان استبداد کهن در ايران که اينبار قالب دين به خود گرفته يعني همان استبداد ديني و هم لباس قانون اساسي به تن کرده است.
    نمي دانم اين کدام پيشرفت است که پس از سي سال حتي براي ورود به کشور امارات هم بايد سوال جواب پس بدهيم. هنوز با هواپيماهاي از رده خارج شده خارجي با هزار ترس و بيم سفر کنيم. هنوز سيستم بانکي مجهز به کارت اعتباري بين المللي نباشد و هزاران افسوس و آه ديگر.
    اي کاش مردم اين سرزمين مي دانستند که آزادي حق آنهاست تا مجبور نباشند از ديکتاتوري نعلين به ديکتاتوري چکمه پناه ببرند.

    پاسخ

    گويا در نگرش حضرتتان همه کوتاه فکر و ساده انديش بودند از امام راحل گرفته تا ميليونها تظاهر کننده تا مرحوم دکتر شريعتي و جلال آل احمد و ... و فقط آنان که چون شما مي انديشند مي دانند که آزادي حق آنهاست .

    کاش آنجا که از قول امام راحل حرفهايي نوشتيد اسناد آن را هم ارائه مي کرديد ما كه چنين سخناني را جز از دهان آنان كه امام را نمي شناختند در جاي ديگري سراغ نداريم . البته اصلاح گري نه تنها شعار امام كه شعار همه ملت بوده و هست هر چند شما از اصلاح گري معني ديگري در ذهن داشته باشيد كه با معناي مورد نظر ما سازگار نباشد.

    چه كوچكند آنچه در فقدانشان ماتم گرفته اي و چه بزرگند دستاوردهايي كه نتوانسته اي آنها را لا اقل به عنوان يك ايراني بپذيري .

    سر آخر به قول جناب مولوي ( ره ) :

    پيش چشمت داشتي شيشه كبود

    زان جهت عالم كبودت مي نمود

    بسم الله الرحمن الرحيم

    آنچه در بالا و احتمالا طي چند نظر در منظر دوستان قرار مي گيرد نامه ايست كه در كامنت قبلي با عنوان مستعار مرز پرگهر از آن ياد شده بود . اگر چه به باور من اين فحش نامه اهانت به ميليون ها ايراني و شهداي گرانقدريست كه براي سربلندي اسلام و ايران ايثار و نثار كرده اند اما براي تقابل آزاد ديدگاه هاي خوانندگان محترم و مزيد اطلاع از منطق موافق و مخالفين نظام اسلامي آن را در قالب چند كامنت پياپي ارائه مي كنم و قضاوت را به شما وا مي گذارم .

    سيد محمد حسن مخبر

    + مرز پر گهر 
    سلام
    به دليل طولاني بودن نظر، امکان ارسال در اينجا وجود ندارد. به ايميل خود مراجعه کنيد. اميدوارم که نظر خود را در کنار نظرات موافق زير ببينم.

    پاسخ

    سلام . توجه مي فرمائيد که امکانش وجود داشت و اکنون مي توانيد نظرتان را در کنار ساير نظرات ببينيد .

    با سلام مجدد خدمت برادر عزيزم

    اول عذر مي خواهم ، نمي دانم چرا نشاني بنده قيد نشد .

    بله ، حالا نسل سومي ما هم برايش روشن شد كه مقصود شما از جامعه چيست ؟

    ولي هنوز مسئله اينست كه تعريف شما مي ماند به اينكه مثلا گفته مي شود : شكل حكومت يعني جمهوري ظرف حكومت است و مظروفش همان كه مقصود شماست .

    در حاليكه پرسش بنده به شكل جامعه معطوف است ، يعني همين جاست كه پاي آن چيه دمكراسي ، ليبرال و سكولار باز مي شود و خللي كه فرموده ايد پيش مي آيد .

    چراكه در ظرف است كه هريك از اينها مي خواهند اين چيه ايده ي خود را بريزند و از جمله هم يكي مثل شما اسلام را !؟

    در حاليكه حرف در ظرف پاك است و در ثاني مظروف ، هرجند ظرف و مظروف جدا از هم نيست .

    اين ظرفي كه ما در آن تناول مي كنيم شايسته ي همان اين چيه دمكراسي ، ليبرال و سكولار است و اصلا ظرف غذاي آنهاست و ما كه چنين ظرفي در تاريخ اسلام نداريم .

    پس حرف در اين نيست كه حالا مثلا ما مجلس مثل اين چيه پارلمان غربي و شرقي داشته باشيم ولي حلال و حرام اسلام و بقول شما مباح عقلي را در آن تصويب كنيم ، بلكه حرف در شكل جامعه است و نسل سومي ما اگر در اين خودكفا نشود همان راهي را مي رود ما پيش از آن رفتيم و حالا دچار اين خلللي كه فرموده ايد مي شويم .

    در خاتمه لازم است كه از بذل توجه شما به عرايض بنده تشكر و قدرداني هم بنمايم و براي روشنگري اين مسئله هم پيشاپيش ممنون و سپاسگذار باشم ،

    خدا نگهدارتان برادر

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم

    برادر عزيزم جناب يزدي سلام

    مي دانيد كه همواره مقدمتان و بذل توجهتان برايم گرامي و ارزشمند است . از اين كه با پي گيري مطلب موجب غناي انديشه من و ساير خوانندگان عزيز مي شويد بي نهايت سپاسگذارم .

    اما درباره تركيب جمهوري اسلامي به نظرم نمي رسد كه ظرف، همان ظرف دموكراسي ليبرال و سكولار و تنها مظروف آن اسلامي باشد تا نتيجه قهري آن اين بشود كه جمهوري اسلامي تركيب خودساخته اي باشد كه امام راحل (رض) بنا به اقتضاء زمان ايجاد فرمود و نسبتي با حكومت اسلامي ندارد .

    با مراجعه به آموزه هاي قرآن كريم امور اجتماع را در دو دسته اساسي مي توانيم دسته بندي كنيم

    دسته اول امور الهي هستند مانند اصل مشروعيت و انتصاب پيامبر يا امام ، اضلاع حلال و حرام ،‏واجب و حرام و ... اراده اين امور به هر نحو از حوزه اختيار مردم خارج است. به اين دسته حوزه ( امر الله ) مي گوئيم .- ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عهنه فنتهوا -

    دسته دوم آنچه با عنوان ( امرهم ) يعني امور عمومي مردم در سوره شوري از آن ياد شده است - و امرهم شوري بينهم - مانند مباحات و يا اضلاع واجب تخييري . به اين حوزه ( امر الناس ) مي گوئيم .

    در حوزه (امر الله ) مردم فقط پذيرنده اند هر چند مي توانند امتثال نكنند كه البته در آن صورت معصيت كار خواهند بود .اما در حوزه (امر الناس) زمام كار به عهده خود آنهاست .

    اكنون برگرديم روي تركيب جمهوري اسلامي ، جمهوريت عبارت ديگري از (امر الناس) است كه با توافق مردم و به شكلي كه خود مي پسندند اداره مي كنند و اسلاميت عبارت ديگري از (امر الله ) است كه اطاعت يا تمرد ، پذيرش يا عصيان از آن ميزان ايمان و موجب انسلاك در سلك مسلمين است .

    بر اين اساس جمهوري اسلامي الگويي است كه پذيرنده گان آن در بستر (امر الله ) با عقل ، اراده و خرد جمعي ( امر الناس ) را سامان مي بخشند و هم از اين روست كه محصول خرد جمعي مردم و اراده آنها لزوما نبايد مخالف حوزه اوامر الهي باشد .

    اگر چه احتمالا مطالعه فرموده ايد اما جهت مزيد اطلاع دوستان بزرگوار علاقه مندان را به كتاب ارزشمند ( ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت ) اثر استاد عظيم الشأنم حضرت آيت الله علامه جوادي آملي ( روحي فداه ) ارجاع مي دهم .

    در پناه قرآن و عترت سربلند باشيد .

    + ط.مخبر 

    به نام خدا

    سلام.جدا خسته نباشيد.مطلبتان مثل هميشه عميق و منصفانه بود.كاش هر كدام از ما هم اينقدر دقيق بوديم و هر ماجرايي را از همه ي جوانب بررسي مي كرديم.

    اميدوارم خداوند از خزانه ي بيكران خود،به قلم و انديشه تان بركت دهد و توفيق آموختن آنها را نيز نصيب ما كند.

    التماس دعا

    در پناه حق.

    + احمدعلي يزدي 

    سلام عليکم برادر عزيزم آقاي مخبر
    ضمن عرض تبريک متقابل بمناسبت سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران و استفاده از مطالب شما طبق معمول که با قلمي شيوا بيان شده مي خواستم به قسمتي از فرمايشات شما اشاره اي داشته باشم و نکته اي را بعرض برسانم .
    در قسمتي فرموده ايد :

    ... و نيز بي توجهي به آراء ملّي و بي اعتبار دانستن اراده­ي مردم ، نا بالغ دانستن اجتماع و اموري از اين قبيل مردم سالاري نظام را دچار خلل خواهد کرد . هر چند تفاوت جوهري نظام جمهوري اسلامي با دموکراسي­هاي ليبرال و سکولار ، مردم سالاري را به شکلي که در آن مکاتب تعريف مي­شود بر نمي­تابد اما با توجه به سيره عملي بنيانگذار انقلاب اسلامي و رهبر عظيم الشأن و راحلمان امام خميني (س) مي توان گفت آراء ملّت اگر چه در مشروعيّت نظام نقش محوري ندارد امّا بي ترديد تعيين کننده­ي مقبوليت نظام جمهوري اسلامي و رکن محوري آن است و توجه امام راحل به آراء مردم نه به عنوان شعار و نماد حضور مردم در صحنه که به عنوان تجلّي اراده يک ملّت در پذيرش، حفظ و حراست از نظام اسلامي و تسلّط بر سرنوشت خويش در گسترده آموزه­هاي وحياني اسلام است . شايد بتوان با قدرت ادعا کرد که عبارت ( مردم سالاري ديني ) که از بيانات رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله خامنه­اي ( دام ظله ) اقتباس گرديده بهترين تعبير در تبيين چهره مردم سالاري نظام اسلامي است .

    نمي دانم مقصود شما از اجتماع چيست ؟ بله جامعه ي مدني و از جمله جامعه ي ايران پس از انقلاب اگر مد نظر باشد دچار خللي که فرموده ايد مي شود ، هرچند بيان نفرموده ايد که چرا دچار مي شود ؟
    چراکه هرچند فرموده باشيد که در شروع جمهوري اسلامي مردم نقشي نداشته اند !؟ و قبول کننده اش هستند ، ولي در اين حد هم روشن نيست که قبولش بر چه اساسي است ؟
    مثلا بنده که پيروي از حضرت امام مي کردم چون ايشان فرمودند جمهوري اسلامي و نه يک کلمه بيش و کم ، بنده هم قبول کردم ، يعني خود از اجتماع و جامعه اطلاعي نداشتم !؟ يعني نمي دانستم که آيا مقصود اينست که الانه گفته مي شود ، مردم سالاري ديني را عرض مي کنم .
    بعدها ، خصوصا وقتي از جامعه ي مدني و مدينة النبي آن مطرح شد ، کم کم يک چيز هايي دستگيرم شد .
    البته الان از اجتماع و جامعه بي خبر نيستم ، براي همين هم اگر دوباره راي گيري شود ، البته براي قبول جمهوري اسلامي يا مردم سالاري ديني ، مثل سي سال پيش قبول نمي کنم .
    چراکه حالا مثل آنوقت نيست که از مطلب بي خبر باشم و فقط به پيروي از ديگري مطلب را قبول کنم .
    خب ، حالا شما مثلا جوان امروزي يا اين چيه نسل سومي انقلاب را جاي بنده بگذاريد ، يعني آيا مقصود شما اينست که او هم مثل بنده قبول کند ؟
    بد نيست يک مطلبي از حضرت امام را يادآور شوم که ايشان نسبت به شکل و شمايل رژيم گذشته فرموده اند که گيريم مردم پنجاه سال قبل اين رژيم را قبول کرده باشند ، خب نسل بعدي چه تعهدي دارد ؟ مثل نسل سومي ما .
    خب فکر مي کنم مقصود بند از پرسشي که مطرح کردم روشن شده باشد ، يعني بد نيست ما تعريفي از اجتماع و جامعه داشته باشيم تا هم نسل سومي ما شناختي از آن داشته باشند و مثل بنده قبول نکنند ، و هم با آن تعريفهاي اين چيه دمکراسي ، ليبرال و سکولار از جامعه فرقش روشن باشد که دچار خللي که فرموده ايد نشود .
    با تشکر از روشنگري شما ، برادرتان .

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم

    برادر بسيار عزيزم سلام

    مقدمتان را گرامي ميدارم و لطف بي نهايتتان را مي ستايم .

    مقصود من از جامعه ، جامعه ايست كه اسلام را به عنوان ايدئولوژي خويش در عرصه فردي و اجتماعي پذيرفته و در بستر اين ايدئولوژي ، حكومتي با مبناي ديني ايجاد نموده است . در امور واجب و حرام مرزبان اسلام است و در مباحات با تكيه بر عقل و خرد جمعي سرنوشت خويش را رقم مي زند .

    دليل خلل پذيري هم آن است كه ركن مقبوليت حكومت اسلامي حدوثا و بقائاً مردم و پذيرش آنهاست بنا بر اين اگر جمهوريت آسيب ببيند مقبوليت نظام آسيب ديده و قطعا احكام و قدرتش نافذ نخواهد بود .

    ديگر اين كه عرض نكردم مردم در شروع انقلاب نقش نداشته اند بلكه عرض كردم مردم در مشروعيت حكومت نقش محوري ندارند اما ركن اصلي و محور مقبوليت نظام هستند .

    در خصوص اين كه روشن نيست همه مردم در پذيرش انقلاب بنا به تشخيص قطعي عمل كرده باشند در برخي موارد حق با شماست كه البته آن عده هم مانند شما غالبا بر اساس پذيرش امام (ره) به عنوان كارشناس خبره و اعتماد به او عمل كرده اند كه از نظر حقوقي بلامانع است و البته افراد زيادي هم با سخنراني هاي عمومي و رسانه اي بزرگاني چون مرحوم شهيد آيت الله مطهري و آيت الله شهيد بهشتي و ... از ابتدا ولو اجمالا مي دانستند كه به چه الگويي رأي مي دهند .

    و اما امروز نسل سوم و نسلهاي بعدي قطعا حق دارند از تئوريسين هاي نظامشان بخواهند تا نقاط ابهامشان را بر طرف كرده و با بصيرت كامل در امور سياسي خود دخالت كنند .

    البته اگر بخواهيم از نظام اسلامي و نقش مردم در آن تعريف جامع و كاملي ارائه دهيم مستحضريد كه نياز به مقالات متعدد و فراواني دارد كه قطعا حوصله بيشتري مي طلبد .

    به هر روي چون هميشه لطفتان را مي ستايم و همواره مشتاق حضور گرمتان هستم .

    در پناه مهربان عالم سربلند باشيد .

    + حسين 
    درود بر شما
    احسنت مطالبي که نوشتي در عين اينکه بي طرفانه بود صحيح هم بود
    من هم بحثي دارم
    يکي از مشکلاتي که نظام ما با ان شديدا دست به گريبان است موج گسترده برخوردهاي حذفي و دستگيري فعالان زن و فعالان دانشجو تحت عناويني نظير انقلابهاي رنگي و تلاش براي براندازي و تبليغ عليه نظام است که باعث بوجود امدن يک جبهه مخالف شده در حالي که اينها علائمي از تغيير در فضاي اجتماعي و رواني مردم اين مملکت است و نشانه تغييرات اجتناب نا پذير جوامع
    اين برخوردها که هيچ تناسبي با حکومت عادلانه ندارد و باعث خدشه دار شدن وجهه ديني و تشکيک در عادلانه بودن نظام ميشود
    به نظر من يکي از افات انقلاب و نظام است که شعارهاي استقلال ازادي جمهوري اسلامي را زير سوال ميبرد و کار را به جايي ميکشاند که کساني مثل سروش که صرفا انديشمند هستند هم را به براندازي متهم نموده و طرد ميکنند
    ديگه قرار نبود با انديشه ورزي هم مخالفت بشه اين که ديگه ازادي حيواني نيست بر عکس بسيار هم انساني است
    اضافه کنيد تعطيلي فله اي مطبوعات و روزنامه ها و جلوگيري از انتشار کتاب و ... و ...
    خوشحال ميشوم نظرتان را بدانم
    با تشکر
    پاسخ

    با سلام

    قطعا دامنه آزادي بيان و قلم بايد به روشني تعريف شود به گونه اي كه نه مخل مباني اساسي نظام باشد و نه از آزادي واژه اي بي معني بسازد . به نظر من انديشه تا وقتي در حوزه انديشه طرح و بحث مي شود نبايد با برخوردهاي حذفي و اجرائي رو به رو باشد . حوزه فكر و انديشه حوزه تقابل و تضارب آراء است و در اين حوزه هيچ برخورد فيزيكي و قانوني معني ندارد و مشكلي كه ما داريم اين است كه برخي اهل انديشه سخن خويش را جائي مي زنند كه حوزه انديشه نيست و همين شكستن مرزها موجب مي شود كه طرف مقابل هم مرزها را محترم نداند كه هر دو افراطي گري و نارواست .

    در برخورد با جريان براندازي بر اين باورم كه اگر دولت اسلامي اقدام به چنين رفتاري مي كند ضرورتا بايد با مداركي مستند ، مستدل و روشن اقدام كرده و جامعه را نيز در جريان امر قرار دهد به گونه اي كه اين رفتار، بستن مرز آزادي و رفتار ناعدالانه را براي مردم تداعي نكند در غير اين صورت ابهام هاي متراكم در رفتار دولت اسلامي روزگاري موجب زيانهاي جبران ناپذير مي شود .

    از سوي ديگر قابل انكار نيست كه دشمن بيروني از هر زمينه اي براي نفوذ به درون جامعه و فرو ريختن ستونهاي باور ملت ايران به آرمانهاي اسلامي و ملي اش استفاده كرده و مي كند . در اين مسير بهترين ترفند استفاده از آزادي هاي مشروع و قانوني است بنا بر اين وظيفه اي هم بر عهده فعالان سياسي و دانشجويان گرامي است كه در بدو امر با آماده كردن بسترهاي قانوني فعاليتهايشان مرز خويش را به عنوان نيروهاي معتقد به آرمانهاي انقلاب و ملت ايران با كساني كه با همان نام خواب براندازي نظام را مي بينند روشن كنند و نيز در طول فعاليتهايشان مراقب باشند كه رسيدن به اهداف آنان زمينه فعاليتهاي براندازانه را براي دشمن هموار نكند .

    موفق باشيد .

     <      1   2   3