(خميني و حکومت) *منظور از حکومت اسلامي اين نيست که رهبران مذهبي خود حکومت
را اداره کنند (مصاحبه با خبرنگار راديو تلويزيون فرانسه/23 شهريور1357/نجف)
علما خود حکومت نخواهند کرد. آنان ناظر و هادي مجريان امور مي باشند (خبرگزاري
رويتر/4آبان1357/پاريس)
من هيچ سمت دولتي را نخواهم پذيرفت (گفت و گو با خبرنگاران/12آبان1357/پاريس)
نه ميل و رغبت من و نه سن من و نه موقعيت من اجازه نمي دهد که شخصاً نقشي در
حکومت جديد بعهده بگيرم (مصاحبه با خبرنگار خبرگزاري
آسوشيتدپرس/16آبان1357/پاريس)
من بنا ندارم که خودم يا اشخاصي که حالا در پيش من هستند از روحانيون، جانشين
رژيم بشوند (گفت و گو با خبرنگاران/دي1357/پاريس)
روحاني نبايد به کاري غير از روحانيت يعني بسط توحيد و تقوي و پخش و تعليم
قوانين آسماني و تهذيب اخلاق بپردازد (کشف الاسرار/ص208)
*و اما پس از پيروزي انقلاب:*
مي گويند که روحانيت بايد بروند سراغ کار خودشان و ملت را بگذارند و سياست را
بگذارند براي ما. شما در اين 50 سال هيچ غلطي نکرديد. شما را من مي شناسم. نمي
خواهم اسمتان را ببرم. سر جايتان بنشينيد. آدم بشويد! (سخنراني درجمع فارغ
التحصيلان دانشکده افسري/روزنامه جمهوري اسلامي/26آبان1359)
اين را بدانيد که تنها روحانيت ميتواند در اين مملکت کارها را از پيش ببرد. فکر
نکنيد که بخواهيد کنار بگذاريد روحانيت را (ديدار با نمايندگان مجلس شوراي
اسلامي/6خرداد1360/جماران)
*(خميني و دموکراسي) *دولت اسلام يک دولت دموکراتيک به معناي واقعي است (گفت و
گو با خبرنگاران/18آبان1357/پاريس)
در جمهوري اسلامي مطبوعات در نشر همه حقايق و واقعيات آزادند (روزنامه
ايتاليايي پائزه سرا/11آبان1357)
در جمهوري اسلامي کمونيستها نيز در بيان عقايد خود آزادند (روزنامه هلندي دي
ولکرانت/16آبان1357/پاريس)
حکومت اسلامي يک حکومت مبتني بر عدل و دموکراسي است (مصاحبه با خبرنگار روزنامه
تايمز/16آذر1357)
ما حکومتي را مي خواهيم که براي اينکه يک دسته مي گويند مرگ بر فلان کس، آنها
را نکشند (مصاحبه با خبرنگاران/12آبان1357)
*و اما پس از پيروزي انقلاب:*
به آنها که از دموکراسي حرف مي زنند گوش ندهيد. آنها با اسلام مخالفند. مي
خواهند ملت را از مسير خودش منحرف کنند. ما قلمهاي مسموم آنهايي را که صحبت ملي
و دموکراتيک و اينها را مي کنند مي شکنيم (سخنراني 22اسفند1357/قم)
آنهايي که فرياد مي زنند دموکراسي باشد، اينها مسيرشان غلط است. ما اسلام مي
خواهيم (در جمع دانشجويان دانشگاه اهواز/روزنامه کيهان/3خرداد1358)
من انقلابي نيستم. اگر ما انقلابي بوديم اجازه نمي داديم اينها اظهار وجود
کنند! تمام احزاب را ممنوع اعلام مي کرديم، تمام جبهه ها را ممنوع اعلام مي
کرديم و يک حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفان تشکيل مي داديم و من توبه مي کنم
از اين اشتباهي که کردم (کيهان/27مرداد1358)
اين ملت براي اسلام جنگيده نه آزادي (مصاحبه با اوريانا فالاچي/2مهر1358/قم)
همه آشفتگي ها زير سر همين هايي است که مي گوييد دموکرات هستند (مصاحبه با
اوريانا فالاچي /2مهر1358/قم)
*(خميني و ملي گرايي) *يکي از بنيادهاي اسلام آزادي است. بنياد ديگر اسلام اصل
استقلال ملي است (مصاحبه با خبرنگار روزنامه لاکروا/10آبان1357/پاريس)
حکومت اسلامي، حکومت ملي است (صحيفه نور/جلدچهارم/ص58)
*و اما پس از پيروزي انقلاب:*
ملي گرايي مخالف اسلام است (سخنراني در جمع طلاب و دانشجويان/5خرداد1359)
ملي گرايي برخلاف اسلام است. اين برخلاف دستور خدا و برخلاف قرآن مجيد است
(صحيفه نور/جلد دوازده/ص110)
ملي گرايي اساس بدبختي مسلمين است (سخنراني در کنگره قدس/19مرداد1359)
آنهايي که مي گويند ما مي خواهيم مليت را احيا کنيم، مقابل اسلام ايستاده اند
(پيام به مناسبت روز قدس/25مرداد1359)
*(خميني و اقتصاد) *در جمهوري اسلامي مسأله اي بنام تورم براي مملکت نخواهد
ماند (مصاحبه با خبرنگار روزنامه آلماني دنياي سوم/24آبان1357/پاريس)
ما بانک هايي که بي بهره باشد بايد درست کنيم. ما بهره را جايز نمي دانيم
(مصاحبه با خبرنگار روزنامه لوس آنجلس تايمز/16آذر1357/پاريس)
دلخوش نباشيد که مسکن فقط مي سازيم، آب و برق را مجاني مي کنيم، اتوبوس را
مجاني مي کنيم، دلخوش به اين مقدار نباشيد. معنويات شما را و روحيات شما را
]هم[ عظمت مي دهيم... ما هم دنيا را آباد مي کنيم و هم آخرت را
(سخنراني/12بهمن1357/بهشت زهرا)
*و اما پس از پيروزي انقلاب:*
جوانها ريختند توي خيابانها، فريادشان اين بود که اسلام مي خواهيم. براي اسلام
است که انسان ميتواند جان بدهد. اولياي ما هم براي اسلام جان دادند نه براي
اقتصاد. اقتصاد قابل اين نيست! (سخنراني در جمع کارکنان راديو/17شهريور1358/قم)
آنهايي که دم از اقتصاد مي زنند و زيربناي همه چيز را اقتصاد مي دانند، از باب
اينکه انسان را نمي دانند يعني چه. اينها انسان را حيوان مي دانند. حيوان هم
همه چيزش فداي اقتصادش است. زيربناي همه چيزش! الاغ هم زيربناي همه چيزش
اقتصادش است! (سخنراني در جمع کارکنان راديو/17شهريور1358/قم)
*(خميني و کشاورزي) *کشاورزي ما از ميان رفته است. طبق آماري که بدست آمده
ايران 93 درصد از مواد غذايي مصرفي خود را وارد مي کند! (مصاحبه با خبرنگار
روزنامه لوموند/4ارديبهشت1357/نجف)
برنامه ما اين است که کشاورزي کشور با تأمين شرايط زندگي دهقانان هم سطح ساير
مردم کشور به حدي برسد که کليه نيازهاي داخلي را تأمين کند (مصاحبه با خبرنگار
مجله المستقبل/15آبان1357/پاريس)
*و اما پس از پيروزي انقلاب:*
مغرض ها انداخته اند توي دهن هاي مردم که بگويند ما خون داديم که مثلاً کشاورزي
ما چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمي دهد که کشاورزي اش چه بشود! (سخنراني در
جمع کارکنان راديو/17شهريور1358/قم)
*(خميني و زنان) *زنها را وارد ادارات کرديد. ببينيد در هر اداره اي که وارد
شدند آن اداره فلج شد (سخنراني در مسجد اعظم قم/12آذر1341)
روحانيت ملاحظه مي کند که در کنفرانس ها اجازه مي دهند که گفته شود در راه
تساوي حقوق زن و مرد قدم هايي برداشته شده (سخنراني در مسجد اعظم قم/12آذر1341)
*(خميني و بني صدر!) *آقاي بني صدر را همين مردم کوچه و بازار از پاريس آوردند
اينجا و رييس جمهور کردند. براي اينکه مردي مسلمان است، مؤمن است، خدمتگزار است
(درجمع استانداران کشور/18آذر1359/قم)
اين آدم از اول ادعا مي کرد که مسلمان است و براي اسلام کار مي کند وکذا. من هم
از اول فهميدم دروغ مي گويد! (در جمع افسران و درجه داران ارتش/3شهريور1360)
*(خميني و منتظري!)* علاقه اينجانب به جنابعالي بر خود شما روشن تر از ديگران
است، به حسب قاعده طول آشنايي صميمانه و معاشرت از نزديک مقام ارجمند علمي و
عملي شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران، قداست و وجاهت و وارستگي کم نظير
آنجناب... و احتياج مبرمي که جمهوري اسلامي و اسلام به مثل جنابعالي دارد
انگيزه علاقه مبرم است (نامه خميني به آيت الله منتظري/12مهر1365)
از آنجا که ساده لوح هستيد و سريعاً تحريک مي شويد، سعي کنيد در هيچ کار سياسي
دخالت نکنيد... والله قسم من از ابتدا هم با انتخاب شما مخالف بودم! (نامه
خميني به آيت الله منتظري/6فروردين1368)
*و کلام آخر:*
ما مي خواهيم اسلام را پياده کنيم. پس ممکن است ديروز من يک حرفي زده باشم و
امرور حرف ديگري را و فردا حرف ديگري را. اين معنا ندارد که من بگويم چون ديروز
حرفي زده ام بايد روي همان حرف باقي بمانم (صحيفه نور/جلد هجدهم/ص178)
ما اين طور نيست که هرجا يک کلمه اي گفتيم و ديديم مصالح اسلام اين جوري نيست،
بگوييم سر حرف خود هستيم. ما دنبال مصالح هستيم (صحيفه نور/جلد شانزدهم/ص211